از مسعود و مریم، چیزی جز دروغ و فریب ندیدیم! – قسمت اول

همین قدر بگویم که زیباترین لحظات زندگی ام را که می توانست در مسیر بالندگی علمی من قرار داشته باشد و یا از جوانی ام لذت ببرم، تحت تأثیر القائات فریبکارانه سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف، بر خلاف خواست خودم ومردم کشورم قدم برداشتم. اما خدا را شاکرم که توانستم زود به ماهیت پلید سرکردگان سازمان پی ببرم و با سماجت و تحمل سختی های فراوان از تار عنکبوتی مجاهدین خلاصی یابم، و زندگی راحتی را کنار خانواده ام داشته باشم و به تمام دروغ هایی که سازمان تا کنون از میهنم به خوردمان داده بود پی ببرم و آرامش نسبی را در کنار هم میهنانم احساس کنم.
دروغ گویی و فریبکاری که از ویژگیهای خاص ایدئولوژی مجاهدین است گویی پایانی ندارد و اینکه روزی بشود مجاهدین را بدون این خصلت های هنجار شکن تصور کرد شاید خیالپردازانه باشد. ایدئولوژی ارتجاعی و عقب مانده ای که شخص رجوی آنرا نمایندگی میکند تنها میتواند تحت عنوان مرتجعین و با ماهیت فرقه ای در طیف گروه های سیاسی ایران دسته بندی شود.
به ظاهر هم که شده، رعایت حقوق بشر در جهان بر هر چیزی اولویت دارد. اما در سازمان چنین نیست وتنها مسعود، ارزش مطلق است!
وقتی برای اولین بار با مجوز و دستور مسعود و مریم رجوی، یک سیلی به صورت یک مجاهد خلق نواخته شد! و بر آن چشم پوشیدید! وقتی مجاهد خلق تبدیل به بازجو وزندان بان مجاهد خلق شد، وقتی به فرمان شما آنان که به عشق رجوی سختی ها متحمل شده بودند و حاضر بودند جانشان را در راه شما بدهند، به منظور تمکین هرچه بیشتر به سلول انفرادی و بند کشیده شدند، وقتی از چشم بند و دست بند برای” دوست” استفاده کردید، با کمال تاسف نمی توانید آن چه که سابقا ادعا میکردید، باشید، حتی اگر موبه مو همان شعارها را بدهید، خواه نا خواه چیزی در شما تغییر کرده است!
تا کنون صدها نفر از مناسبت سازمان کتبا درخواست جدائی کردند و سازمان اگر دوران صدام بود، با مشت آهنین و زندان وشکنجه از درخواست کننده پذیرائی می کرد و اگر درخواست ها بعد از سرنگونی صدام حسین بود، با ننه من غریبم بازی ها و گریه و التماس و… می خواستند حفظ نیرو کنند تا در فرصت بهتری حداقل از خون این باصطلاح خودشان حلقه های ضعیف! بهره ببرند! اما سازمان در اوج بی شرمی و دروغ با عنوان” اخراج” از این جدائی ها یاد کرده است! چنین وانمود میشود که در پروسه سازمان هر کس رفته،” اخراج” شده! نه اینکه با میل خود رفته است!
مسعود رجوی، هیچ وقت با خودش هم روراست نبوده است چه به رسد به بقیه!
در آمار سازی هم سازمان ید طولائی دارد! بی حساب و کتاب ترین آمارهای جهان در سازمان پرافتخار؟ مجاهدین اتفاق می افتد! چون ظاهرا سرلوحه مجاهدین صداقت و فداست! رجوی واقعا به معنای تام وتمام کلمه به واژه ها تجاوز کرده و آنها را از محتوا تهی کرده است هم چنان که به ذهن انسانها!!!
تنها کلمه ای که در کل پروسه سازمان با رهبری دجالانه مسعود رجوی هیچ وقت و حتی یک ثانیه،معنا و مفهوم واقعی خود را نداشته است صداقت و راستی است! در سازمان همه چیز دروغ و فریب است!
اگر توجه نمائید در باصطلاح رژه ارتش اسارت بخش در عراق در مهر 1370، به گواهی حاضران در رژه، هرکدام از بچه ها حداقل چهار بار در رژه با پوشش های مختلف شرکت کردند، در انتهای رژه خودروهای آیفا منتظر بودند و همه را مجددا سازماندهی کرده و به اول صف رژه منتقل می کردند!
افراد را شبانه به زندان برده و می گفتند به ماموریت رفته است!خودت هم باید بعد ازاینکه اگر به سلامت از زندان مرخص می شدی، باید می گفتی ماموریت بودم! هم خودشان دروغ می گفتند وهم فرد را مجبور می کردند دروغ بگوید!…
آقای مسعود رجوی!
از این که به سادگی دروغ را ترویج می کنید، در تنهائی بر خود نمی لرزید؟ آیا به دنیای واپسین و حسابرسی از اعمال اعتقاد دارید؟
راستی مسعود رجوی و سازمانش که سر هر چیز کشکی موضع می گیرد و اطلاعیه صادر می کند که آی کشتند و بردند و آی دزد و آی دزد فریاد می زند! چرا سر خیلی از واقعیت ها که سالیان دردرون سازمان اتفاق افتاده، به یک باره،کر ولال می شود و سکوت می کند! مسائلی و سئوالاتی مثل:
– آیا در سازمان مجاهدین زندان انفرادی یا جمعی وجود دارد؟
– آیا رقص رهائی در سازمان اتفاق افتاده است؟
– آیا سازمان در زندان هایش کسی را کشته است؟
– آیا در سازمان خوکشی و خودسوزی، حتی” یک” مورداتفاق افتاده است و چرا؟
– چرا کسانی که قانونی و با پاسپورت رسمی به عراق وارد شدند،موقع جدائی مدعی می شوید که غیر قانونی وارد شدید و باید 2 سال به خروجی و 8 سال زندان ابوغریب بروید؟
– آیا تا کنون به کسی در اشرف دست بند و چشم بند زده اید و چرا و به چه جرمی؟
– آیا در سازمان مجاهدین حتی” یک” نفر شکنجه شده است و چرا؟
– و هزاران هزار سئوال بی جواب دیگر…
مسعود رجوی به این سئوالات که می رسد، کرو لال و کور و” حمار” می شود!
چرا و به چه حقی اعضای نگون بخت را شکنجه و آزار کردید؟ چرا عمر و جوانی انسان ها را تباه کردید ودر آخر هم طلبکار شدید؟
رجوی از بیان حقایق وحشت دارد، و عاقبت پس از سالها دروغ وفریب اکنون در چنبره مشکلات داخلی فرقه گرفتار شده است و ناگزیر نهان گشته است!
آه دل افرادی چون من، در کف زندان های انفرادی در اشرف بدون حتی هواخوری وامکان وفرصت مطالعه، دامن خون آلود شما را گرفته و بیشتر هم خواهد گرفت!
شکنجه افراد دستبند به دست و مظلوم و بی دفاع که هنرو مردانگی نیست!
فرید
ادامه دارد…

خروج از نسخه موبایل