دمکراسی در تماشاخانه فرقه رجوی

انتخابات کذایی مسئول اول سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) بار دیگر نمایش خیمه شب بازی برای پوشاندن چهره ی واقعی این گروه در مقابل چشم جهان بیرون و در عین حال حواس پرت کنی برای اذهان افرادی ست که علیرغم میل و اراده شان درون حصارهای این فرقه گرفتار هستند.
رویکردی که سران مجاهدین در این به اصطلاح انتخابات اخیر، اتخاذ کرده بودند آنچنان مبهم است که هیچ کسی نمی تواند نقش” مسئول اول منتخب” و تفاوت اختیارات ولی با رهبر ناپدید شده مسعود رجوی و” رئیس جمهور منتخب” یعنی مریم رجوی را تشخیص دهد و همچنین درک کند که نفرات هم ردیف مسئول اول چه خاصیتی دارند. این انتخابات در فرقه ی رجوی ظاهراً نمایش رفتار انتخاباتی است تا یک رفتار واقعاً دمکراتیک.
در واقع مجاهدین خلق همه ی معیارهای یک کیش شخصیتی را حول محور رجوی ها داراست. در یک ساختار فرقه ای، تشکیلات بر اساس دیکتاتوری بناشده است نه دمکراسی. قواعد در یک فرقه ی شخصیتی مبتنی بر انتخابات و اصول دمکراتیک نیست بلکه مبتنی بر قدرت مطلق یک شخص خاص، یعنی رهبر فرقه، در رأس سلسله مراتب است. طبقات پایین دست این سلسله مراتب شامل”اعضای ارشد” و اعضای” تحت مسئول” یا نفرات می شود.
در ساختارهای سیاسی از فردی که در رأس رهبری یک تشکیلات سیاسی قرار می گیرد همواره انتظار می رود که مطابق قوانین تشکیلات عمل کند و همچنین اصولی دمکراتیک را رعایت کند، وی هرگز نباید از چهره ی عمومی و شهرت خود به عنوان عنصری برای ایجاد توهم رفتار اخلاقی و اجتماعی صحیح سوءاستفاده کند، در حالیکه در حقیقت بر عکس اصول اخلاقی و اجتماعی عمل می کند. مریم رجوی و شوهر ناپدید شده اش مسعود، تنها کسانی هستند که در رأس سلسله مراتب فرقه ر جوی خود را ملزم به رعایت قوانین فرقه – که خود آن را تشکیلاتی سیاسی می دانند– نمی دانند. آنها به مانند بت هایی هستند که”فضایل” شان مرتب برای نفرات تکرار و تبیین می شود.
رجوی ها با هم ازدواج کردند و زن و شوهر ماندند در حالیکه تجرد اجباری برای همه ی نفراتشان قانون بود و عدم پایبندی به این قانون مجازات های سختی برای اعضا در پی داشت و دارد. مریم و مسعود رجوی مجاز هستند که با جنس مخالف ارتباط عادی اجتماعی داشته باشند اما اعضا باید کاملاً جداگانه از هم زندگی کنند و چنانچه الیزابت روبین در مقاله اش درباره ی کمپ اشرف نوشت، حتی استفاده از پمپ بنزین برای خواهران و برادران در ساعات مجزا ممکن بود. مریم رجوی تنها زنی در فرقه ی رجوی ست که اختیار انتخاب نوع پوشش خود را دارد – احتمالاً مجبور است حجاب سر را کماکان حفظ کند. او عموماً در محافل با لباس های گوناگون در رنگ های شاد وجذاب دیده می شود. در حالی که اعضا باید یونیفرم های یکدست، ساده با رنگ های تیره و سرد بپوشند و حجاب برای زنان اجباریست.
بنابراین در چنین ساختار غیردمکراتیکی – که شرح اندکی از آن در بالا ذکر شد – انتخابات بی معنی است. پوچی این انتخابات همچنین در نوع فرایندی که طی آن زهرا مریخی اتنخاب شد نیز قابل درک است. این فرایند انتخاب مسول اول سازمان مجاهدین خلق است که وب سایت فرقه منتشر کرده است:” در اولین مجمع در 20 آگوست، نخست 12 نامزد معرفی شدند، که از این تعداد چهار نفر به مرحله بعد راه یافتند، که مریخی اکثریت آرا را از میان آنها به دست آورده بود. در مجمع دوم که دو هفته بعد تشکیل شد، مسئولین ارشد مجاهدین خلق و اعضای کادرها رأی خود را از میان چهارنامزد به صندوق ریختند که مریخی باز هم پیش تر از دیگران بود. در مجمع سوم و آخرین مجمع که روز چهارشنبه برگزار شد، کل اعضا دستان خود را بالا بردند و یک صدا مریخی را انتخاب کردند.” بر اساس اظهارات رسانه های خود فرقه در مراحل اولیه انتخابات مریخی” اکثریت آرا” را به دست آورده بوده است. برخی منابع می گویند که حدوداً 86 درصد آرا. این بدین معناست که او صد درصد تأیید کل نفرات را نداشته است، با توجه به این که دو مرحله ی اول رأی گیری آرا مخفی بوده و اشخاص رأی خصوصی داشته اند طبیعی بوده است که برخی (تنها برخی) از نفرات جرأت کرده باشند و عقیده ای مخالف با انتخاب مریخی در رأی مخفیانه خود ابراز کرده باشند. سومین مرحله ی رأی گیری به مثابه نمایشی کمدی می ماند که در آن” کل اعضا دستان خود را بالا بردند و یکصدا مریخی را انتخاب کردند.” خود فرقه به طور ضمنی اشاره میکند که حتی یک نفر هم از کل حاضران در مجمع رأی ممتنع نداشته است، چه برسد به اعلام مخالفت به انتصاب زهرا مریخی به عنوان مسئول اول.
مقاله روزنامه نگار مواجب بگیر مجاهدین خلق، مجید رفیع زاده، به نحو مضحکی ادعا می کند که فرقه ی رجوی” از قدرت و انسجام کافی برای انتخاب دبیر کلی جدید برخوردار است.” او بسیار از برگزاری این انتخابات کذایی هیجان زده به نظر می رسد، گویی که پدیده ای خارق العاده در فرقه اش رخ داده است وبا تفرعن می نویسد:” انتخابات اپوزیسیون ایران نشان دهنده ی فرایند، ساختار و عمق رده های رهبری و تعهد واقعی و عملی به برابری جنسیتی. به ویژه در سمت های رهبری است.”
به رفیع زاده باید گفت که انسجامی که مجاهدین خلق از آن بهره می برند قطعاً ثمره ی ساختار فرقه ای و شستشوی مغزی در تشکیلات است. به علاوه، برابری جنسیتی ابزاری ست برای اطمینان بخشیدن به افراد جامعه در جهت پیشبرد عدالت اجتماعی و قدرت بخشیدن به زنان جامعه برای رسیدن به این مهم. در حالی که زنان در فرقه ی رجوی، منزوی از دنیای بیرون، محروم از ازدواج و داشتن فرزند، محروم از انتخاب سبک زندگی، نوع پوشش و بسیاری دیگر از حقوق اولیه انسانی شان، از کوچکترین حمایتی که عدالت اجتماعی را برای آن ها به ارمغان بیاورد محروم هستند.
آن چه مسلم است این است که کیش های شخصیتی برای دمکراسی ها خطرناک و آسیب زا هستند. نمایش اخیر در پایگاه مجاهدین خلق در آلبانی، که مریم رجوی آن را” انتخابی درخشان، نشان گر اوج دمکراسی، انسجام و رشد مجاهدین خلق” خواند، در حقیقت نمایشی تبلیغاتی با ژست دمکراتیک برای خارجی ها و سرگرم کننده برای داخلی ها بود.
مزدا پارسی

خروج از نسخه موبایل