به مطالبات زندانیان رجوی هم رسیدگی کنید!!!

زندانبانان باند رجوی چندین روز است که دایه مهربان تر از مادر شده و نمیدانم چرا الان یادشان افتاده که زندان بد است و شکنجه زشت است و…
چرا وقتی امثال من را در زندان های اسکان اشرف در انفرادی محبوس کرده و شکنجه روحی و جسمی می دادید! از این روشنگری ها نمی کردید!
اگر قرار است حقوق بشر رعایت شود که در یک سازمان مدعی انقلابی گری که بیشتر باید رعایت شود!
پس درد شما که رعایت نمیکنید، چیز دیگری است!!!
زندان و سلول انفرادی را هیچ کس و هیچ قانون حقوق بشری در دنیا مجاز نمیداند و به هر ترتیب یک پدیده منفور است!
اما در سازمان قرون وسطائی شما، ماه ها مرا در انفردی حبس کردید و حتی اجازه هواخوری و مطالعه نداشتم، چه برسد به اجازه ملاقات و داشتن اینترنت و اینکه به بیرون از زندان اطلاع بدهم که وضعیتم چطور است و…
یک ماه کامل در انفرادی شما در سازمان روزه دار بودم با کمترین رسید گی و کمک!
کجای دنیا یک مسلمان حق داشتن و خواندن کتاب مقدسش، یعنی قران را ندارد! شما این را هم از من در زندان انفرادی در اشرف دریغ کردید!
اما الان وقیحانه در مقاله تان می نویسید:
” سلامتی اعتصاب کنندگان غذا در زندان رجائی شهر در معرض خطر است”
مگر سلامتی انسان ها برای شما مهم است؟؟؟
راستی ما را در زندان های خود چه می نامیدید؟ آیا این افتخار زندانی سیاسی بودن هم برای ما وجود داشت؟
چرا صحبت از زندان و شکنجه در مناسبات مجاهدین می شود، از مسعود و مریم گرفته تا سایر سران سرکوب وشکنجه در سازمان مجاهدین همه مثل حمار،کر ولال می شوند؟!!
در قسمت بعدی مقاله با پرروئی نوشتید:
“چند هفته است که زندانیان سیاسی رجائی شهر کرج، بدون اجازه برداشتن وسایل شخصی از جمله داروها و نیز تلویزیون ها و یخچال های خریداری شده توسط خود زندانیان، به بند امنیتی و تازه منتقل شده اند. این بند مجهز به تعداد زیادی دوربین مداربسته و دستگاه های نظارتی و دارای حفاظ هائی است که آن را از باقی قسمت های زندان جدا می کند. در این بند که حتی سرویس های بهداشتی مجهز به دوربین های مدار بسته است…”
باید در پاسخ بگویم:
اولا معمولا توی هتل ما دیدیم تلویزیون و یخچال اختصاصی وجود دارد!
ثانیا این زندانیان در طول شبانه روز اجازه استفاده ی آزادانه از سرویس بهداشتی را دارند! من در زندان شما فقط حق داشتم موقع دادن غذا که درب سلولم باز می شد از دستشوئی استفاده کنم!!!و بقیه شبانه روز باید دل درد و شکم درد می کشیدم!
سپس در قسمت بعدی مقاله تان آمده است:
“مهم تر از همه این که نصب ورقه های فلزی مشبک در داخل و خارج پنجره های اتاق ها، جریان گردش هوا را شدیدا دچار اختلال کرده است. به خصوص این که سالن مزبور هیچ گونه دستگاه تهویه ندارد و…”
شما خودتان هم آن یک پنجره سلول همه زندانیان در زندان اسکان اشرف را با ورق های فلزی جوشکاری کردید و حتی یک منفذ به بیرون نداشتیم! حالا نگران اختلال گردش هوا در زندان های ایران هستید! مگر ما در زندان های شما حق داشتن دستگاه تهویه هوا را نداشتیم؟
انگار آنقدر گیج و منگ شده اید که همه چیز را فراموش کردید؟ لااقل دست روی کمبود هائی بگذارید که زندانی ها در زندان های شما نداشتند!!!
اگر ذره ای مردانگی و شرافت دارید که مطمئنم ندارید! به این سئوالات جواب بدهید!
ما که دستمان به جائی نمی رسد و جز این قلم چیزی را دراختیار نداریم!
لااقل زندان های جمهوری اسلامی علنی و آشکاراست و اغلب هم در معرض دید و بازدید بازرسان است. مال شما هم مخفی بود و هم منکر داشتن زندان هستید!
بعضی وقتها آدم به خودش شک می کند که شاید اصلا زندانی در اشرف وجود نداشته ومن ماه ها در آنجا زندانی نبودم و همه چیز خواب و توهمات ذهنی من است!
کاش واقعا همه چیز توهم و خیال بود! اما حیف که نیست و رجوی ها آسیب هائی به روح و روان امثال من در زندان هایشان زدند که اکنون پس از سالها از تبعات آن شکنجه ها رهائی نیافتیم…
خانواده های عزیز و هر کس که خواننده این مطالب است، بدانید که رجوی ها و سازمان جهنمی شان بزرگترین و مخوف ترین زندان ها را داشتند و در سازمان مجاهدین دروغ و جهالت و… را ترویج می دهند و خود از جناینکارترین موجودات روی کره خاکی مان هستند…
یکی از جداشدگان آذربایجانی

خروج از نسخه موبایل