سرنگونی” یا” سرگرم کردن” با مشق فاکت نویسی در آلبانی!

زمانی که در سازمان بودیم، وقتی که برنامه ای برایمان پیدا نمی کردند! می گفتند بروید سالن غذاخوری و”فاکت” بنویسید!

حتما بعضی از خوانندگان، این ابهام وسئوال برایشان ایجاد می شود که” فاکت نویسی”، یعنی چه؟ فاکت از کلمه انگلیسی،FACT ، به معنی واقعیت و حقیقت گرفته شده است.

اما در سازمان مجاهدین، فاکت نویسی یا انتقاد از خود و دیگران، یکی از شیوه های به جان هم انداختن نفرات بود! بدین صورت که روزانه مجبور بودیم به خود و اطرافیان خودمان، انتقاد کنیم! البته فقط می توانستیم به لایه خودمان یا پائین تر انتقاد کنیم و اگر می خواستیم به بالاتر از لایه تشکیلاتی خودمان انتقاد کنیم، ظاهرا کسی چیزی نمی گفت، اما مارک بازبودن ذهن و غیر تشکیلاتی بودن و…را می خوردیم! شب ها نیز در نشست موسوم به عملیات جاری همدیگر را زیر ضرب برده و باصطلاح روی هم تیغ می کشیدیم و فاکت می خواندیم !

مشق روزانه و اجباری فاکت نویسی، از نان شب هم واجب تر بود، حتی اگر در حال جان دادن هم بودی! باید یک فاکت می نوشتی و بعد می مردی!

اما نمی دانم چرا مسعود و مریم از این موهبت الهی بی بهره ماندند!

تصور همه ما و القائات مسئولین این بود که اگر مجاهد خلق عملیات جاری روزانه نداشته باشد، می میرد!

یادم هست که اولین شبی که از سازمان جدا شده بودم و در زندان آمریکائیها در هوای آزاد شب به آسمان پرستاره خیره شده بودم، آزاد ترین شبی بود که در زندگی ام تجربه کرده ام و البته بر خلاف ادعای سازمان زنده مانده و نمردم!

متاسفانه امروز هم در آلبانی  و در مقرهای سازمان در تیرانا،مشق فاکت نویسی اجباری است که همه باید به آن تن بدهند، سازمان با درگیر کردن نفرات، از آب گل آلود ماهی می گیرد و با این ترفند اجازه نمی دهد، هیچ کس فرصت فکر کردن و جداشدن پیدا کند!

بعضی روزها که مثلا به آشپزخانه و یا نانوائی و… می رفتیم، عصر یا شب موقع فاکت نویسی، واقعا احساس می کردیم که فاکتی نداریم، اما مسئول نشست این حرفها را قبول نداشت و باید فاکت می آوردیم! پس به ناچار شروع به تولید فاکت می کردیم و به این ترتیب بود که سازمان مارا تشویق می کرد که دروغ ببافیم! تهمت بزنیم و مارک بزنیم!

هیچ چیز که پیدا نمی کردیم، شروع می کردیم به پرداختن به اوهام و خیال، مثلا می نوشتیم، امروز فضایم موقع کار… سنگین بود و بعد شروع می کردیم به نصیحت خودمان که من نباید خودم را در مناسبات ول کنم! و می نوشتم که این ول دادگی یعنی وادادن به رژیم و…آخرش هم از یک ناکجا آباد سردر می آوردیم که حتی بقیه هم نمی دانستند ما کجائیم؟؟؟

فقط فحش و ناسزا بارمان می کردند!

امروز هم در آلبانی سازمان همه را به این نوع خزعبلات و جفنگیات، سرگرم کرده تا از واقعیت ها به دور باشند! عملیات جاری که قرار بود برای پرداختن به فاکت ها و واقعیت ها باشد، تبدیل شده به دستاویزی برای دور شدن از واقعیت ها…!!!

سالهای سال از آن روزگار به شرح بالا با پرداختن به هیچ و پوچ  با شکست های متوالی گذشت،  بدون اینکه هیچ هدفی محقق شود، امروز هم این راه پوچ و واهی ادامه دارد بدون هیچ دستاوردی!

امروز در مجاهدین، گفتن و نوشتن دروغ و این طور مشق ها، برای نگاه داشتن نیروها و همچنین خراب کردن” دشمن” واجب و مرز سرخ است!

اما آیا این مشق نویسی های اجباری و لاپوشانی ها تا به آخر جواب خواهد داد؟؟؟

گمان نکنم!

خروج از نسخه موبایل