دیکتاتور در حضیض ذلت!

آقای مسعود رجوی، فقط در پی قدرت بی‌حد و مرز نبود، افتخار الی ابد وانحصاری هم می‌خواست که نباید در عرصه تاریخ کسی بالاتر از او پیدا می‌شد!
از اینرو با بسیاری کسان دشمن شد، نه به خاطر آنکه آنان با اومخالف بودند، به عکس برای آنکه خدمات گرانبهایی به او کرده بودند وامکان برابری ورقابت با او را داشتند!
مسعود رجوی در مبارزه با رقبا و مخالفان سیاسی خود روش موذیانه‌ای داشت. رجوی به کمک ابزارهای فرقه ای از اسرار زندگی خصوصی و نقاط ضعف همه اعضا واقف می‌شد و از این نقاط ضعف برای وادار ساختن آنها به اطاعت از خود و یا طرد آنان در موقع لزوم بهره‌برداری می‌کرد!
وی در مبارزه با رقیبان خود کمترین ملاحظه و ترحمی نداشت و در مبارزه با کسانی که آنها را برای قدرت خود مضر و مزاحم تشخیص می‌‌داد به هیچوجه به خدمات گذشته آنان یا روابط شخص خود با آنها توجه نمی‌کرد!
اگر از رجوی بتوانیم بپرسیم:
« آیا مسعود رجوی معنی وفا و حق شناسی را می داند؟»
حتما پاسخ خواهد داد:
«بله خوب می دانم… این یک نوع بیماری است که معمولا سگ ها به آن مبتلا می‌شوند!!!»
‌محاکمات بزرگی موسوم به نشست های طعمه که درخلال سال های 1379 صورت گرفت فقط بخشی از عملیات خونین سازمان را دربرمی‌گیرد. علا‌وه بر این محاکمات، صدها جلسه محاکمه نیز در قرارگاه های مختلف برگزار شد و ده ها نفر به زندان های انفرادی سپرده شدند.
مسعود رجوی، از دوران کودکی عقده حقارتی داشت که در ترکیب با جاه‌طلبی و خودپرستی او به حسادت و کینه تبدیل شد. او که هیچ نوع آموزش جدی ندیده بود و با هیچ زبان خارجی آشنایی نداشت در سال 1364 خود را رهبر جنبشی نامید که حتی دشمنانش آن را یکی از جنبش های انقلابی آنزمان تلقی می‌کردند!
مسعود رجوی، مردی عیاش و زنباره بود. همسر دومش فیروزه بنی صدر که زنی حساس و تحصیلکرده بود از این موضوع رنج می‌برد و در مدت کوتاه زندگی مشترکشان به شخصیت خودکامه رجوی پی برد و بلافاصله از او جدا شد!
آقای مسعود رجوی که مهره ثبات دیکتاتوری و نظم موجود تشکیلاتی آنزمان در سازمان مجاهدین و دراشرف بود، امروزنیست!
او کسی بود که با یک نعره همه را ساکت و میخ کوب می کرد!
مسعود رجوی، شخصیتی دیکتاتور و غیر پاسخگو و قدرت طلب و تمامیت خواه داشت.
این شخص مستبد، زندان سازی و به بند کشیدن را از رژیم شاه به خوبی فراگرفته بود و عقیده داشت بریدن و درخواست جدائی و ساز مخالف زدن و… همه پوشالی است و می گفت زندان های ما، برای کسانی که فطرتشان به کلی محجوب نشده و به کفر(نفی” من”، منظور رجوی خودش است) و جهود و نفاق نرسیده باشد، رحمت است در لباس غضب!
ظرف ایجاد این دیکتاتوری پادگان نظامی و کاملا حفاظت شده مسعود رجوی” اشرف” بود ودر جریان حمله نیروهای ائتلاف به عراق و با عقب نشینی نیروهای رجوی به اشرف و خلع سلاح و تسلیم و… بال و پر این دیکتاتور قیچی شد و مثل آتشفشانی خروشان و خانمان سوز، رفته رفته به خاموشی گرائید وامروزدیگر اثری از عربده کشی های گذشته او نیست!
مریم قجر هم که قاطعیت و نفوذ کلام و ابهت شیطانی مسعود رجوی را نداشته وندارد (گر چه مریم هم برای خودش شیطان بزرگی است،اما مسعود رجوی حق استادی به گردن شیطان دارد) و از همان ابتدا هم نقش عروسکی را داشت که مسعود با نمایش آن قصد تظاهر به احترام به حقوق زنان و دادن شعارهای فمینیستی و گرفتن ژست های رهبران دمکراتیک را داشت!
چهره موذیانه مسعود رجوی، زمانی بیش از پیش آشکار شد که اعضای فرقه فرصت یافتند، ازفرقه جدا شده و اجازه صحبت آزاد و راحت را پیدا کرده وافشاگری کنند و با جمع کردن این پازل پراکنده و پیچیده، چهره اصلی و البته خطرناک و خون ریز این دیکتاتور مثال کوه یخ خطرناکی از زیر آب بیرون کشیده شد!
تا امروز هم مسعود رجوی از محاکمه و دادگاه فرار کرده است و به گمانش خواهد توانست از دادگاه محکمه الهی جان سالم بدر برد!
و به مصداق سوره مبارکه آل عمران آیه شریفه 54:
ومکروا مکراالله والله خیرو الماکرین…
” نقشه کشیدند، و خداوند، چاره جویی کرد و خداوند بهترین چاره جویان است…”
یا در سوره مبارکه طارق آیه شریفه 15و16:
انهم یکیدون کیدا و اکید کیدا…
” آنها پیوسته حیله می کنند و من نیز در برابر آنها چاره می کنم”
شب و روز رجوی برای ما نقشه می کشید که مارا تا ابد به بند بکشد اما به لطف خداوند ما رها شدیم و رجوی به بدترین سرنوشت ممکن دچار شد و برای چون اویی، همین بس که برای همیشه لال شد و خفه گشت!
ما که قدرت ایستادن در برابر استبداد او را نداشتیم اما خداوند جزای او را بخوبی داد و نشان داد که عدل خداوندی حق است و اجرا خواهد شد.
عاقبت و سرنوشت نهایی این دیکتاتور هم مانند بسیاری از دیکتاتورها در ابهام فرو رفت!
این پایان بی فرجام برای مردی مانند مسعود رجوی که وسوسه‌ای جنون آمیز نسبت به امنیت خود داشت عجیب به نظر می رسد.
برای دیکتاتوری مثل مسعود رجوی، ترک دنیا به این سادگی غیرقابل هضم است!
او به عمق چاله ای بسیار عمیق، فرو غلطیده که سالها، برای دیگران کنده بود…
فرید

خروج از نسخه موبایل