رجوی چوب حماقت های خودش را می خورد

فکر نکنم تا حال رجوی به این فکر کرده باشد که تمام خطاها و خرابکاریهایی که انجام داده و هر بلائی که به سرش بیاید مقصر خودش است. به قول معروف خود کرده را تدبیر نیست! این شخصیت که همواره با توهم و خودستائی همراه بوده می خواست خودش را مهم و فردی قابل تاثیر در فردای ایران و نظم جهان بداند برای همین هم شعارهائی بزرگتر از حد و حدود خود می داد.وی عملا در جلسات متعدد این نکته را یادآوری می کرد که راهی را می روم که پیامبران نرفتند یعنی عملا شرک و کفر می گوید برای همین هم در فرقه مثل یک بت پرستیده می شود و از اعضا می خواهند اینگونه فکر کند که مسعود فقط یکی هست وبس! سال های 74و 75رجوی به این رسیده بود که این راه کار دیگر پاسخگوی شرایط نیست ولی باز خودش را گول زد و مجموعه نشست هایی بنام حوض و موسسان ارتش آزادیبخش را براه انداخت که هر فردی با بیان نگفته های خود و ثبت نام جدید مجاهدی از این سنخ باشد. رجوی اینگونه گفت من نه حمایت ابر قدرت می خواهم، نه جنگنده می خواهم و نه کمک خارجی من مجاهدینی می خواهم که خودشان راه باز کن باشند تمام این چیزها اونطرف مرزهایمان وجود دارد و تک به تک با افراد صحبت می کرد و قول ماندن در این ارتش جدید را می گرفت، با این بحث ها چندین ماه نفرات را سر گرم نمود ساز و کارها عوض شد و زاد افراد یک بار دیگر چک شد این ترفندی بود که رجوی بکار گرفت.رجوی از این روش باز زمانی که نیروهای آمریکا در عراق بودند و سلاحها را تحویل می گرفتند پیامی داد و گفت من بین شما و آنها شما را انتخاب کردم با وجودی که شعار می داد سلاح مجاهد خلق ناموسش هست ولی آنجا که سمبه پر زور باشد براحتی کوتاه می آید و منت آنرا بر نیروها می گذاشت.به عبارتی حاضر نشد بگوید دیگر کار ما تمام شده از وضع بالا خود را طلب کار وانمود کرد.در همانجا تعداد زیادی نسبت به این موضع رجوی مسئله دار شدند و موج زمزمه ها شروع شد و حس خوبی بین نیروها نبود چند روزی همین طور گذشت تا اینکه یک روز مسئول FMفردی بود بنام سادات طوری که بغض کرده بود و معلوم بود زیادی گریه کرده نیروها را جمع کرد و گفت شما شرف ندارید، غیرت ندارید عوض اینکه الان به فکر مسعود باشید بفکر سلاح ها هستید معلوم نبود چه بسر مسعود آمده که اینگونه بر آشفته بود.از آن پس کسی حق نداشت بگوید مسعود کجاست و هر کس می پرسید بر خورد بدی با او می شد.
این عمل رجوی در شرایط های مختلف و تحلیل وی از اوضاع سیاسی منطقه در آن زمان همیشه این بود که شرایط همیشه به نفع ما خواهد بود و هیچگاه حاضر نشد این شکست ها را بپذیرد و اعلام کند که دیگر این استراتژیک و خط کار جواب ندارد گویی قسم خورده تا یک نفر هم در این فرقه هست دست بر ندارد.در حال حاضر هم آلبانی را اشرف سوم اعلام نموده است معلوم نیست این اشرف ها و اشرف نشان ها تا کجا ادامه دارد؟

خروج از نسخه موبایل