اشک تمساح مریم قجر برای اردوگاههای مرگ با اعمال شاقه…

باز هم موج سواری و بازی با خون در فرقه ادامه دارد، اما چون امسال حرف جدیدی نداشتند، اراجیف تکراری مریم را در سال 95 پخش کردند!
چون تعدادی از این قربانیان رجوی را از نزدیک می شناختم، لازم دیدم به قسمت هایی از صحبت های مریم قجر بپردازم:
او می گوید:
” در آن پنجشنبه‌ هفت آبان، تمام منطقه لیبرتی،در آن شب پرهراس، آن‌جا یک اردوگاه مرگ بود؛ شما اردوگاه مرگ را مغلوب خود کردید، آن‌جا زندانی با اعمال شاقه بود؛ ولی شما درهای زندان را شکستید. آن‌شب، شما صدبار پرشورتر از آن عبور کردید.”!!!
بارها گفته بودیم که آمدن به عراق از روز اول هم یک خط غلط بود که مسعود رجوی، اتخاذ کرده بود!
وقتی خط و خطوط یک رهبر نادرست و غلط باشد، آخرش به این جا ختم می شود!
شما که مدعی حمایت 5 میلیون نفر از مردم عراق بودید چه شد؟ چرا چندین بار و در هر فرصتی که پیش آمد، مردم عراق به قرارگاههای شما یا به قول مریم قجر به” اردوگاههای مرگ با اعمال شاقه” شما حمله ور می شدند؟
چرا هیچ وقت این حمایت های میلیونی درعراق، نتوانست نجات بخش شما باشد؟
احتمالا حمایت های میلیونی خلق قهرمان از شما هم شبیه به این باشد واگر در دسترس بودید، چه بسا از حمله و هجوم خلق قهرمان هم درامان نبودید!
واژه اردوگاههای مرگ با اعمال شاقه رجوی، عبارت بسیار معنی دار و با مسمایی برای پادگان های رجوی در عراق است که مریم قجر کشف کرده است!
چون واقعا بی شباهت به اردوگاههای کار هیتلری نیست، شبانه روز باید جان می کندیم و کار می کردیم و اگر دست سازمان بود، نهایتا فقط با مرگ بود که می توانستیم ازآن رهایی بیابیم!
دراین مدت زمان کوتاهی که سازمان در آلبانی هست، همه به مناسبات فرقه ای آن پی بردند! بطوریکه نماینده رامسا می گوید:
” نامه های زیادی از جانب خانواده های اعضای سازمان مجاهدین خلق در آلبانی، چه از ایران و چه از دیگر کشورها، به دستمان رسیده که متأسفانه حتی یک مورد هم موفق به دادن نامه به گیرنده و دریافت جواب نبوده ایم. مسئولین سازمان بدون اینکه اجازه دیدار ما با گیرندگان نامه ها را بدهند پیام می آورند که افراد مربوطه به هیچ وجه مایل به ارتباط با خانواده های خود نیستند که عجیب به نظر می رسد و جای سؤال دارد!
خانواده هایی از اروپا برای دیدار با بستگانشان مراجعه کرده اند. سازمان مجاهدین خلق به شدت در برابر این امر واکنش نشان می دهد که جای تعجب و البته نگرانی دارد. این افراد برخورد خوبی با خانواده هایشان ندارند وبرای کسی قابل فهم نیست!
الان هم، همه کسانی که دستی بر آتش دارند و الفبای سیاست را می دانند، می گویند که چهار دهه سرکوب و شکنجه و دراسارت نگه داشتن اعضاء، در سازمان، کافی است! لااقل اجازه دهید این سالمندان که جوانی همه آنها را به هدر دادید! در دنیای آزاد چند روزی زندگی کنند و طعم آزادی را بچشند!
زنجیرهای تنهایی و اسارت را از دست وپای این انسان ها باز کنید و کتاب باند رجوی را که سراسر، تاریخ یأس و ناتوانی است، برای همیشه ببندید!
فرید

خروج از نسخه موبایل