شاخه نظامی تعطیل، شاخه سیاسی تعطیل، رهبری تسلیم!

شورای باصطلاح ملی مقاومت! در اساسنامه اش خود را متعهد به”سرنگونی” حکومت ایران می داند و این موضوع را در سال های طولانی در مصوبات مختلف تصویب و تکرار کرده است.”جنگ مسلحانه” به عنوان استراتژی، اعلام و”ارتش آزادیبخش ملی ایران” که در عراق مستقر بود،”بازوی مسلح خلق” و ابزار اجرای این استراتژی اعلام شده بود!
“پوئک”، «- POAC کمیسیون تجدید‌نظر‌خواهیِ سازمان‌های ممنوعه در انگلستان – »، در یک حکم خود به تاریخ 30 نوامبر 2007 که به بررسی وضعیت سازمان و باقی ماندن یا خروج نام این سازمان از لیست”سازمان های تروریستی” رسیدگی می کرد، بر آن تاکید دارد که سازمان مجاهدین خلق ایران رسما و کتبا در مکاتباتش به ما، در مبارزه مسلحانه و شیوه های قهرآمیز تجدید نظر کرده است!


این تغییر استراتژی در نشستی در ژوئن سال 2001 در نشست سازمان مجاهدین در عراق به تصویب رسیده است! در این حکم به شهادتنامه های آقایان مهدی برایی، عابدینی و سیدالمُحدّثین و خانم‌ها صدیقه حسینی و مژگان پارسایی از مسئولین و فرماندهان سازمان مجاهدین و ارتش آزادی بخش (که در ضمن عضو شورای ملی مقاومت نیز می باشند)، استناد شده است!!!
نظر به موارد فوق این سوال ها پیش می آید:
اولا: آیا تغییراستراتژی جنگ مسلحانه، که تا آنزمان قریب دو دهه توسط فرقه رجوی و شورای ملی مقاومت ابزار سرنگونی و لازمه ی شکستن طلسم اختناق اعلام شده بود، به تصویب شورای ملی مقاومت رسیده بود؟
اگر به تصویب شورا نرسیده بود، آیا در مورد آن با اعضای شورا مشورت و همفکری شده یا حداقل به اطلاع آنها رسیده شده بود؟
به گفته تمام شاهدان جواب این سئوالات منفی است!
دوما: چرا تغییر استراتژی جنگ مسلحانه توسط فرقه رجوی علنی نشده و در نشریات و رسانه های این سازمان به آن اشاره ای نشده است؟
چرا پس از چندین سال همچنان هواداران مجاهدین و شورای ملی مقاومت و افکار عمومی از این موضوع بی خبر نگه داشته شده اند؟
واقعیت این است که خشونت و اسلحه همچنانکه در خون و رگ های رجوی هم جاری است و در آرم سازمان هم یک اسلحه وجود دارد!
سوما: پس از تغییر استراتژی و کنارگذاشتن جنگ مسلحانه چه ضرورتی وجود داشته که نیروهای سازمان مجاهدین خلق همچنان در اردوگاههای فرقه بصورت جمعی باقی بمانند؟
مسئولیت کشته شدن افراد فرقه از این سال به بعد تا کنون که در آلبانی هستند و در زندان مانز در معرض بیگاری و استثمار قرار دارند با کیست؟
چرا اعضای کنونی شورای ملی مقاومت این موضوع را مورد پرسش قرار نداده و چرا به باقی ماندن این افراد در اردوگاههای کاراجباری اعتراض نکرده اند؟
به این ترتیب آیا اعضای شورای ملی مقاومت در رنج و آسیبی که این افراد در مناسبات فرقه ای با آن مواجه اند سهیم نمی باشند؟
این امر نشانگر شورای فرمایشی بودن شورا نیست؟!
چهارم: اگر آنگونه که در حکم کمیسیون”پوئک” آمده و اگر به شهادت مسئولین و فرمانده های سازمان مجاهدین، سازمان مجاهدین خلق مبارزه مسلحانه را کنار گذاشته است، این سازمان و شورای ملی مقاومت چگونه می خواهند”سرنگونی” رژیم را عملی کنند؟
چرا پایان این استراتژی اعلام نشده است؟ آیا سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت استراتژی جنگ مسلحانه را مورد نقد قرار داده و بیلان آن را مورد ارزیابی قراداده اند؟
اگر آری، این گزارش چه زمانی تهیه شده و کجا منتشر شده و چرا به اطلاع افکار عمومی نرسیده است؟ اگر نه، چرا چنین نقد و ارزیابی انجام نشده است و سرانجام آنکه، وقتی یک استراتژی تعطیل می شود، چه استراتژی دیگری جایگزین آن شده است؟ چرا استراتژی جدید اعلام نشده است و نظر به هزینه های خونبار و سنگین استراتژی قبلی، چه تضمینی وجود دارد که استراتژی جدید واقع گرایانه بوده و می تواند به نتیجه برسد؟
نتیجه گیری:
شاخه سیاسی نظامی عملا تعطیل و ارتشی وجود ندارد که عملیات نظامی انجام دهد!
شاخه سیاسی هم که با جدایی اعضای مستقلی چون روحانی و قصیم و هشترودی و متین دفتری و فریدون گیلانی و… منحل شده، اما با پرروئی سران فرقه هنوز اعلام نشده است!
الان سئوال منطقی این است که اگر نوبتی هم باشد نوبت تسلیم رهبران سازمان به دادگاههای صالحه نیست؟ تا عدالت در مورد خیانت ها و جنایت های سالیان آنها قضاوت کند…
فرید

خروج از نسخه موبایل