نظام برده داری در فرقه رجوی – قسمت هفتم

بیوگرافی و پروسه ننگین، مریم قجر! آنقدر گویا و واضح و مبرهن است که نیاز نیست برای دجالیت های او، شاهد و دلیل و مدرک آورد!
ذات پلید مریم! در پروسه استبداد فرقه ای! به نهایت حیوانیت و رذالت رسید! سال به سال درجه و میزان جنایتکاری و بی شرفی این زن، بالا و بالاتر رفت!


مریم قجر عضدانلو در سال ۱۳۳۲ متولد شد. او پس از دوران تحصیل دبستان و دبیرستان وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و از رشته مهندسی متالورژی فارغ‌التحصیل شد!
در سال ۱۳۶۲ از ایران خارج شد و بعد ازرفتن از کردستان ایران، ابتدا در آلمان و سپس در فرانسه به فعالیت خود ادامه داد!
در اسفند ۱۳۶۳ مسعود رجوی که در آن زمان مسئول اول سازمان بود او را بعنوان همردیف مسئول اول انتخاب نمود و از سال ۱۳۶۵ به بعد فرماندهٔ نظامی حملات علیه جمهوری اسلامی را بر عهده داشت و در مرداد سال ۱۳۶۷ در عملیات «فروغ جاویدان» فرمان حمله و آتش علیه نیروی‌های نظامی حکومت ایران را صادر کرد!
مریم رجوی سال ۱۳۷۳ از عراق راهی فرانسه شد اما در سال ۱۳۷۵ مجدداً به عراق (قرارگاه اشرف سابق) بازگشت!
در ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ برابر با ۲۷ خرداد ۱۳۸۲ شمسی بعد از فرار از میدان جنگ عراق و باقی گذاشتن نیروها در زیر بمباران، طی عملیات ویژه نیروهای فرانسوی علیه پایگاه‌های مجاهدین در پاریس به جرم پول شویی و تروریسم دستگیر شد و در ۳ ژوئیه ۲۰۰۳ با قرار موقت و با رای دادگاه بصورت مشروط آزاد شد!
مریم رجوی که در سال ۱۳۵۸ با مهدی ابریشمچی از مسئولان رده بالای سازمان مجاهدین ازدواج نموده بود، زمانی که رییس دفتر مسعود رجوی بود، اوایل سال ۱۳۶۴ از همسرش جدا شد و مدتی بعد به عقد مسعود رجوی درآمد. مجاهدین از این ازدواج بعنوان «انقلاب ایدئولوژیک» نام می‌برند!
مریم رجوی از همسر سابقش ابریشمچی یک دختر دارد که نامش اشرف می باشد!
فیروزه بنی‌صدر همسر سابق مسعود رجوی طی مصاحبه‌ای اعلام داشت که یکی از علت‌های اصلی جدایی او از مسعود رجوی ارتباط نامشروع و مستمرمسعود رجوی با مریم عضدانلو و برخی دیگر از زنان و دختران سازمان بوده است!
او ضمناً اظهار داشت که هرگاه یکی از افراد سازمان در ایران اعدام می‌گردید، رجوی برای شخص معدوم وصیت‌نامه تنظیم می‌کرد و در این وصیت‌نامه‌های ساختگی که در نشریه سازمان به چاپ می‌رسد حمایت از رجوی مضمون اصلی را تشکیل می‌داد!
گفتنی است مترجم شخصی رجوی بعنوان یکی از نزدیک ترین افراد به وی در کتابی که به زبان انگلیسی منتشر شده است عنوان می کند که مریم رجوی پیش از اعلام رسمی ازدواجش با مسعود طی روابط نامشروعش در فرانسه باردار می شود و توسط یکی از برادران رجوی به صورت مخفیانه به لندن سفر کرده و سقط جنین می نماید!
از جنایات مریم قجر و همکاری و شراکت کامل در جنایات او خاطره ای هر چند دردناک را از زبان یکی از زنان فرار کرده از مناسبات رجوی را نقل می کنم:

” در زمستان سال ۱۹۹۸ در جلسه ای که مریم رجوی آن را برگزار کرد دعوت شدیم و به ما گفتند که باید استحمام کنید تا کاملا تمیز باشید و باید همه لباس ها و روسری های شما جدید و تمیز باشد چرا که این جلسه، «حوض» شورای رهبری است و باید در آن حوض «رقص رهایی» اجرا کرد!! حالت عجیبی به من دست داد و ترس و دلهره و فشار روانی داشتم به طوری که کنترل خودم را از دست دادم و از خودم سوال می کردم منظور از «رقص رهایی» چیست؟! حس کنجکاوی نسبت به این موضوع پیدا کردم و تلاش می کردم تا واکنش مسئول آن موقع خودم «فائزه محبت کار» فرمانده مقر چهارم پایگاه اشرف را ببینم. بالاخره زمان موعود فرا رسید. من به همراه تعداد زیادی از اعضای زن شورای رهبری در مقر فرمانده و رهبر کل آن زمان مسعود رجوی در پایگاه «بدیع زادگان» در منطقه ابوغریب بغداد حاضر شدیم. بعد از یک ساعت انتظار یکی از کارمندان دفتر فرماندهی کل که مسئول امور اداری و خدماتی مسعود و مریم رجوی بود نزد ما آمد و یک بسته ای حاوی حوله و لوازم حمام و آرایش بین حاضران توزیع شد و گفت هرکس از شما که بدون حمام رفتن و عطر زدن به اینجا حاضر شده باید استحمام کند و عطر بزند و در نهایت پاکیزگی باشد. من با خودم سوال می کردم که هدف از این کارها چیست؟! آیا مسعود می خواهد ما را عریان ببیند؟! چرا این همه بر استحمام فوری و خصوصا در این مکان یعنی در مقر مسعود و مریم رجوی اصرار می ورزند؟! با خودم کلنجار می رفتم و سعی می کردم خودم را به این نکته قانع کنم که این خواسته آن ها صرفا برای آزمایش میزان سرسپردگی ما به رهبری است. بعد از اینکه همه آماده شدند به ما دستور دادند که وارد سالن «ایکس» شویم. ملافه های سفیدی بر روی فرش پهن شده بود. همه سالن پوشیده از رنگ سفید بود. دو مبل سفید رنگ هم در وسط سالن قرار داده بودند که رو به روی آن میزی بود که بر روی آن قرآن و آینه و شمع های روشن و صندوق کوچکی که بعدا فهمیدیم داخل آن گردنبندهای طلا وجود داشت و همچنین یک کیک چند طبقه و بزرگ قرار داشت. بعد از چند دقیقه هیاهویی به پا شد و مسعود و مریم رجوی وارد آن سالن شدند و مسعود لباس راحتی و در واقع لباس خانگی خود را به تن داشت و جوراب به پایش نکرده بود و مریم بی حجاب و با موی آراسته حاضر شد. مسعود بر روی مبل نشست و مریم هم در مبل دیگر و در کنار او نشست. سپس بلند شد و پشت سر مسعود ایستاد. یکی از خانم ها به او گفت چرا نمی نشینی؟! مریم با لبخند گفت: «من این مبل را برای شما و همسران دیگر مسعود خالی گذاشتم!» من از این عبارت «همسران دیگر مسعود» شوکه شدم! و از اینکه زنان عضو شورای رهبری کشف حجاب کرده اند غافلگیر شدم! در آن لحظات قلبم به شدت می تپید و نمی دانستم که نقشه دقیقا چه بود؟! و مراحل بعدی آن چیست؟ فکر می کردم که قرار است میزان سرسپردگی ما به رهبرمان و میزان تعهد ما به عهدی که با او بستیم و اعلام آمادگی ما برای ازدواج با او مورد محک قرار بگیرد. سپس در یک نقشه احتمالا از پیش تعیین شده مسعود از مریم پرسید:”مریم اینها چه می خواهند؟! و چرا آن ها را به اینجا آورده ای؟” مریم رجوی پاسخ داد: «به اینجا آمده اند تا مراسم ازدواج بین خود و آن ها را برایشان اجرا کنی … مگر نگفتم که هر زنی باید راه مرا در پیش بگیرد؟! … من بارها و بارها گفتم که همه زنان مجاهد خلق همسران تو هستند و این مساله ای جدی و واقعی است و یک شعار نیست» سپس مریم به ما گفت: «هریک از شما باید به تنهایی بر روی این مبل و در کنار مسعود بنشینید تا مسعود خطبه عقد را بر شما بخواند و هر یک از شما باید رضایت و موافقت خود را با ازدواج با مسعود اعلام کنید.» بعد از اینکه مسعود رجوی دوباره خطبه عقد را گفت بخوانیم و صندوق کوچک روی میز گردنبند طلا بیرون آورد و آن را بر گردن هر یک از ما می بست و بعد از آن ما را در آغوش می گرفت و می بوسید. در اینجا بود که مریم رجوی به ما گفت: «شما از این به بعد همسران مسعود هستید» ناگهان با اشاره شهرزاد صدر، یکی از آهنگهای تند از مرتضوی و بعدی از منصور تو عزیز دلمی………. و معین پخش شد بعد و در برابر چشمان حیرانم متوجه شدم که زنانی با سطح بالاتر از ما که می دانستیم قبلا شورای رهبری شده بودند بصورتی عریان بر روی ملافه سفید رنگ که به همین منظور آماده شده بود آمده و در حال در آوردن لباس‌هایشان هستند و روبروی مسعود رفته و عاشقانه برای او می خوانند که امشب می خوام مست بشم……..عاشق یکدست بشم ……… یا …… و بعد با مسعود بوسه رد و بدل می کردند و یا مسعود به بدن لخت آنها دست می گذاشت و اینجا بود که مسعود گفت: «این همان رقص رهایی است»!! سپس با صدای بلند به ما گفت: «شما برای من همچون زنان پیغمبرید یعنی ازدواج شما با فردی دیگر حرام است» سپس آیه ۳۲ سوره احزاب قرآن کریم را قرائت کرد: ««یا نساء النبی لستن کأحد من النساء إن اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض وقلن قولا معروفا».”ای همسران پیامبر، شما اگر تقوا پیشه کنید مانند دیگر زنان (عادی) نیستید، پس با گفتارتان ناز و عشوه مریزید تا کسی که در دل او مرض (فسق و فجور) است (در شما) طمع ورزد، و گفتاری نیکو (و دور از تحریک و ریبه) بگویید.” اینجا بود که مریم رجوی دیگر زنان را تشویق می کرد تا لباس های خود را از تن بیرون کنند و در مقابل همسرش مسعود عریان و لخت برقصند!! و گفت: «چرا شما خودتان را برای مسعود نمی کشید و باهم رقابت نمی کنید و از او نمی خواهید تا به شما اجازه بدهد به تنهایی وارد اتاق خواب او بشوید و با مسعود تنها و همبستر شوید؟!»

…. با شاخص خواهر مریم این ضیافت و مهمانی آخرین نبود و بعد همینطور نوبه ای هر ماه یا هر دوماه یکبار این جلسات تا قبل از سرنگونی صدام ادامه داشت. سپس زنان به صف ایستادند و هر یک از آن ها ثبت نام شدند تا به صورت نوبتی و در یک شب با مسعود همبستر شوند یکی از زنان بالای عضو شورای رهبری سازمان به شکل خصوصی و سری به من گفت که با چشمان خود دیده که مسعود رجوی به صورت دستجمعی در پایگاه اشرف با زنان عضو شورای رهبری و اعضای دفتر خود رابطه جنسی برقرار کرد. و البته که در کنار این ضیافت ها ماکزیمم حفاظت اطلاعات وجود داشت و وجه شکنجه و آزاری که هر کدام از ما بابت حفظ این کثافت کاریها می کشیدیم هم بماند و در این بحث نمی گنجد و چه کسانی که در این میان خونشان ریخته شد و همینجا دوست دارم از کسانی همچون مینو فتحعلی و مهری موسوی یاد کنم که بخاطر همین بحث حفاظت اطلاعات حوضهای رهبری(برنامه های مخفیانه سکس) سر به نیست شدند. یا برنامه ای که برای همه ما داشتند و در مقطعی که نیروهای آمریکائی آمده بودند قرار بود که اگر آمریکائی ها بخواهند وارد اشرف بشوند و وارد تشکیلات همگی ما آماده شده بودیم برای خودسوزی جمعی که البته در یک زد و بند خائنانه آنها وارد مقرها و تشکیلات ما نشدند و فقط به حفاظت از بیرون بسنده کردند و مقری به فاصله تقریبا سه کیلومتر از مرکز پادگان اشرف ایجاد کردند که کاملا مستقل از اشرف بود و با سیم خاردار و حفاظت جدا شده بود. برای همین تشکیلات کاملا حفظ شد و هر بلائی که خواست بر سر افراد آورد که شرح یکایک آن در این مقاله نمی گنجد…
مریم قجر عامل اصلی این نوع برده داری در فرقه رجوی است!
آیا وجدان های بیدار، انسان های آزاده و مدعیان ومدافعین حقوق بشر، می خواهند باز هم چون گذشته بر این نوع از برده داری و ادامه آن در زندان مانز (اشرف 3)، چشم پوشی کنند؟؟؟
فرید

خروج از نسخه موبایل