خاطره ای از فعالیت های اجتماعی در اشرف

بعد از سرنگونی صدام و خلع سلاح از جانب آمریکایی ها فرقه رجوی از روی اجبار به ناگهان از مرحله نظامی به فاز اجتماعی، تغییر موضع داد.
به همین دلیل در هر مقری یک الی دو یگان اجتماعی و در بالا هم یک ستاد عریض و طویلی به نام ستاد اجتماعی تشکیل دادند. لاجرم سازماندهی ها بر همین اساس تغییر کرد. من هم در ستاد اجتماعی قرارگاه 15 معروف به انزلی وارد آموزش های جدید در رابطه با کار اجتماعی شدم. هر هفته یک روز را در ستاد اجتماعی کل، کلیه مراکز و قرارگاهها که در کار اجتماعی فعالیت می کردند گرد هم آمده و توسط عباس داوری توجیه می شدیم. نیروهای عراقی که به قراگاه اشرف می آیند چه جوری آنها را مغزشویی کنیم تا برای فرقه در خاک عراق دستاورد داشته باشد. ناگفته نماند چون اغلب افراد زبان عربی را بلد نبودند فرقه برای این که این مشکل را حل کند از بغداد و بعقوبه معلم زبان عربی را به اشرف آورده و کلاس های عربی را راه اندازی کردند من هم توی این کلاس ها شرکت داشتم.


نشست هایی که با عرب ها در قرارگاه خودمان داشتیم من نقش کاتب را داشتم و صحبت های طرفین را مکتوب می کردم. در این بین یک تعداد از عراقی ها را به عنوان (میخ) – اصطلاح سازمان بود – که ثابت و حرفه ای برای سازمان در ملاء اجتماعی عراق کار می کردند در جمع فرقه شناخته و در واقع به استخدام فرقه بودند و مثل یک کارمند حقوق بسیار بالایی را از فرقه دریافت می کردند این اشخاص در شهرهای مختلف به ماموریت می رفتند تا کارهایی که به آنان سپرده می شد را به نحو احسن انجام دهند از جمله رفتن به سفارتخانه ها، کنسولگری ها، مقر سازمان های بین المللی و ایضاً دائر کردن نشست های قبیله ای و تهیه فیلم و عکس، در این زمینه کلان کلان خرج می نمودند سپس میخ مربوطه گزارش ها و فیلم ها را به اشرف می آورد و در هر مقری که سازمان کارش بود گزارش ها را تحویل مسئولین آن قسمت می داد و این سیکل کار همواره ادامه داشت. اضافه کنم یک پروسه ای هم برای جمع آوری امضاء از مردم عراق به میخ ها ماموریت دادند تا هر کسی امضای بیشتری را با خودش به اشرف بیاورد به ازاء اش پول بیشتری را دریافت می کند بابت هر امضاء مبلغ مشخصی را دریافت می کردند بعضی ها برای این که هزینه را بالا ببرند امضاء های قلابی را جمع آوری کرده و سپس تحویل فرقه می دادند. در پایان این پروژه بی سر و ته فرقه در تبلیغات خودش اعلام می کرد که پنج میلیون عراقی از حضور سازمان در خاک عراق حمایت کردند و از دولت عراق خواستند که اشرف را به رسمیت بشناسند و اعضای فرقه را به عنوان پناهنده بپذیرند.
همه این تشبثات، برای این بود که در خاک عراق خودشان را تثبیت نمایند. اما چیزی که خودم را متعجب می کرد همه این افراد عراقی که برای فرقه کار می کردند از هواداران صدام بودند و همه بلا استثناء اهل سنت بودند و تعدادی هم ارتشی که از سوی دولت جدید تسویه شده بودند و تعدادی دیگر از عناصر استخبارات صدام بودند،

همانطوری که دوست عزیزمان علی شیرزاد در یک مقاله به درستی اشاره کرد در واقع شکل دهی تروریسم و داعش در عراق توسط مجاهدین و به دستور رجوی راه اندازی گردید. بی جهت نبود طارق هاشمی به اشرف می آمد و حزب وی در ستاد های اجتماعی مجاهدین به صورت حرفه ای فعالیت می کردند.

لازم می بینم اینجا اشاره کنم ما که مسئولیت شهر کرکوک را داشتیم شهر کرکوک شیعه هم دارد یکی از شیوخ که شیخ فخیمی بود برای ما در کرکوک فعالیت می کرد هر هفته یکبار به قرارگاه ما می آمد و از جانب ما نسبت به کاری که او باید انجام می داد توجیه می شد. او به ما خیلی هم نزدیک بود به طوری که بعضی اوقات خانواده خودش را هم به قرارگاه می آورد هر بار که او می آمد من می رفتم از دم درب اشرف او را تحویل گرفته و به مقر خودمان می بردم این ارتباط تنگاتنگ تا مدتها ادامه داشت بعد از مدتی دیدم این آقا دیگر به قرارگاه نمی آید من از مسئولم پرسیدم چرا دیگر شیخ مربوطه به اشرف نمی آید او هم مجبور شد حقیقت را به من بگوید در جوابم گفت او جاسوس ایران بود ما او را تسویه کردیم. من توی دلم خنده ام گرفت گفتم یک نفر شیعه آن هم از ملاء کرکوک برای ما کار می کرد که وابسته به نظام بود از آن تاریخ به بعد فرقه به افراد شیعه اعتماد نمی کرد خیلی سخت می گرفت.
برای فرقه همین که با اهل سنت ارتباط داشته باشد منفعت داشت بی جهت نبود مسئولین فرقه در یک اطلاعیه ای تروریست های داعشی که بخشی از خاک عراق را تصرف کرده بودند گفت از عشائر انقلابی عراق می باشند، بعد از مدتی این عشائر به اصطلاح انقلابی وقتی اعلام حاکمیت کرد و کشت و کشتارهای وحشیانه به راه انداخت، مجاهدین از ترس غالب تهی کرده دیگر نامی از عشائر انقلابی نیاوردند.
چهره دوگانه مسئولین فرقه در همه فعالیت ها به چشم می خورد. خواسته و ناخواسته آبروی نداشته مثل کف روی آب بر ملا شده و حباب اش می ترکد. از وقتی فرقه رجوی از خاک عراق رخت بر بست خوشبختانه به همت نیروهای مردمی شرایطی فراهم آمد که مردم عراق بتوانند داعشی ها را شکست داده و مردم آواره دوباره به شهر و دیار خودشان بر گردند. آری الان هم در آلبانی به صورت دیگری در امور آلبانی دخالت می کنند البته در همین رابطه دفعه قبل که سناتور مک کین به آلبانی آمده بود گوش شان را کشید زیرا دولت آلبانی صاحب دارد صاحب اش آمریکا است. برای همین دست فرقه در آلبانی کوتاه است نمی تواند حتی به نیروهایش مانند اشرف و یا لیبرتی سخت گیری کند با وجود این که نیروهایش را به خارج شهر برده در یک قرارگاهی به اسم اشرف 3 محصور کرده اما به دلیل شرایط حاضر، در آلبانی نمی تواند جلوی تردد افراد به شهر (تیرانا) را بگیرد می بینیم قوانین و ضوابط فرقه گرائی در آلبانی ترک بر داشته دیر یا زود خیلی از افراد از فرقه جدا شده و خودشان را به دنیای آزاد وصل می کنند.
گلی

خروج از نسخه موبایل