مریم قجر، عامل سرکوب زنان یا منجی جوامع بشری از بنیادگرائی؟

همواره این سئوال مطرح بوده که:
مرتجعان بنیادگرایی که پیرو رجوی هستند، چرا در مناسبات بین انسانها، مرزبندی جنسی را مهمترین مرزبندی می‌شناسند؟
مناسبات رایج در اردوگاه اشرف، معیار بسیار روشنی از مناسبات ارتجاعی فرقه رجوی است که در ابتدا لازم می دانم به چند نمونه پراتیک از ضوابط حاکم که خود شاهد و ناظر عینی آن بودم اشاره کنم:
– پمپ بنزین، میز غذاخوری، محل استقرار،اتاق کار، ماشین و حتی کلاس های زنان از مردان، به دستور مریم قجر جدابود!
– هیچ مرد یا زنی، حق نداشت با جنس مخالف صحبت تکی داشته باشد!
– روسری برای زنان اجباری و لباس های آستین کوتاه برای مردان ممنوع بود!
– زنان حق پوشیدن پوشش های نازک و رنگی را نداشتند!
– زنان حق سوار شدن در ماشین های مردان را نداشتند!
– گفتگوی متقابل با مردان برای زنان ممنوع بود، مگر اینکه تعداد زنان بیش از یک نفر می بود!
– صحبت عادی زنان با مردان ممنوع بوده و این گفتگو ها می باید خشن و سرد و تحکم آمیز باشد!
– دلسوزی زنان برای مردان، مصادف با همخوابگی با آنان است!
– خندیدن و رفتارهای زنانه برای زنان، جلو مردان ممنوع و شامل مجازات سنگین بود!
و صدها و هزاران نمونه دیگر که در حوصله این بحث نمی گنجد…
حال آیا این ادعا که بالاترین مرزبندی بین انسان ها در مناسبات رجوی، مرزبندی جنسی است، حرف خلاف واقعی نیست!
مریم قجر عضدانلو می گوید:
” برابری زنان حاصل نخواهد شد، مگر آن که زنان به‌طور جدی و جریانی و نه نمادین و تک‌نمودی، رهبری سیاسی را به‌عهده بگیرند. در غیراین صورت پیشرفتها و دستاوردهای زنان در امر برابری ناپایدار و برگشت‌پذیر است.”
زنان بدون اجازه مسعود رجوی، اجازه خوردن آب را نداشتند، پس چطور این رهبری سیاسی معنی و مفهوم پیدا می کند؟ زنانی مسئول و عضو شورای رهبری که در پیش مسعود رجوی باید لباس های خود را می کندند و به” رقص رهائی” می پرداختند! زنان مجاهد خلقی هستند که رهبری سیاسی را در دست دارند! ما تمامی این ادعاها را با اسناد متقن تاریخی بیان می کنیم، اما این زنان سرافراز! مسئول! مجاهد خلق! یک بار هم که شده جرات نزدیک شدن و پاسخگوئی در یک مورد از هزاران مورد را ندارند! این ها چه زنان رهبری هستندکه اجازه دفاع از حیثیت و شرف خود را ندارند؟


آرمان برابری زن و مرد و نفی ستم جنسی، هرگز محقق نخواهد شد مگر اینکه، از بن استخوان به عنصر” زن” به عنوان یک انسان آزاد و رها و مستقل، نگریست! زمانی که با دستور مریم، زنان در پیشگاه مسعود! وادار به برهنه شدن و” رقص رهائی” و” معراج جمعی” (سکس همزمان چند نفره)، می شوند! دیگر صحبت از برابری زنان یا هژمونی زنان، بیشتر به مزاح و جوک شبیه است تا یک حقیقت!
چرا تا به حال، پس از نزدیک 14 سال که این واقعیت ها با فرار چند زن قهرمان، بیرونی شده است، سازمان حتی در حد فحاشی – که سیاست معمول سازمان در برابر مخالفان است – به این موضوع نپرداخته و در مقام دفاع برنیامده است! پس یک عقل منطقی، نتیجه می گیرد که همه ادعاها واقعی بوده و متاسفانه فجایعی، وقوع یافته می باشد!
بازهم مریم، بی شرمانه گفته:
” بی‌جهت نیست که بسیاری از اندیشمندان سیاسی و اجتماعی، بی‌هیچ تعارف و مجامله، به‌ این حقیقت اذعان کرده و خود را وامدار زنان مجاهد و شاخص و مریم رجوی به‌عنوان رهبر و پرچمدار و سازمانده این جنبش عظیم تاریخی می‌دانند.”
اولا، این اندیشمندان سیاسی و اجتماعی، آیا وجود خارجی دارند؟ اگر جوابتان مثبت است، اسامی دو، سه نفر از این علماء را برای ما بفرمائید تا چند سئوال از ایشان بکنیم!
دوما، در جهانی که فعالان عرصه های حقوق زنان، در قرن حاضر بصورت پراتیک زنان را در صدر مسئولیت های سیاسی نشاندند و این زنان به صورت مادی، از جوامع خود مسئله، حل کردند، زنان شما چه کردند؟ این زنان آزاد و رها به چه قله های افتخاری دست یازیدند؟
آیا جز این است که شما، زنان را در حصار نادانی و جهالت فرقه ای خود، هر روز بیش از پیش، محصور و اسیر کرده اید؟
تنها دستاورد شما برای زنان، اسارت بوده و بردگی! فرقه شما فقط به زنان یاد داده که بر سر مردان بزنید تا بالا بروید! این چه منطق کوری است که با سرکوب مردان و لجن مال کردن مردان، با در آوردن رحم زنان و تجرد اجباری، زنان بالا خواهند رفت؟ منطق کور مریم، برای برابری زن و مرد چیزی نیست جز پنهان کردن صورت مسئله و تضاد اصلی! دور نگه داشتن زنان از مردان، فقط ایزوله کردن دو جنس مخالف از یکدیگر است! مریم قجر، زن، را موجوی کالایی می بیند که باید در حصار جنسی قرار گرفته و مردان را برده های آنان کرد! ایدئولوژی منحط مریم قجر، علاوه بر گرفتن کلیه حقوق زنان، همه آنان را به زنانی خشونت طلب، افسرده، تنها و خشن تبدیل کرده است که باید مردان را شلاق کش نمایند!
و این یعنی نابودی زنان و مردان به دست زنان…
فرید

خروج از نسخه موبایل