قربانیان چشم و گوش بسته رجوی

از همان روز اول دو برادر بودند که در مناسبات از امتیازات خاصی برخوردار بودند و اعتماد ویژه ای از مسئولین در کیسه خود داشتند! در همه زمینه ها از بقیه عقب تر و پائین تر بودند اما مسئولیت های مهمی می گرفتند و از همان ابتدا فهمیدم که اینجا هم تبعیض غوغا می کند.


سازمان بر خلاف ادعاهایش مملو از تبعیض و غرض ورزی است.
زمانی کودکان خارج را که برای روحیه دادن به نیروهای وامانده به عراق کشانده بودند، بدون تشریفات معمول از پذیرش وارد ارتش کردند تا انرژی جدیدی به مناسبات بدهند، اما کلی تضاد های تشکیلاتی بوجود آوردند.
امروز هم علی شادباش را در سیمای کذا به صحنه آوردند و او هم مثل یک ربات بی احساس شروع به تکرار حرفهایی کرد که تکراری و مکرر بود! علی شادباش و مجتبی شادباش دو برادری بودند که چشم و گوش بسته خود را به رجوی سپردند.
راستی مگر همه نمیدانیم که رجوی ها، تاب یک مخالفت جزئی را ندارند، اگر هم تا به امروز علی شادباش و مجتبی، به صف مخالفان و به زندان های رجوی کشیده نشدند، علتش این است که مجبورند هر روز که از خواب بلند می شوند، هزار بار از مسعود رجوی و مریم، به مجیز گوئی بپردازند و عکس های مسعود و مریم را دستمال! بکشند.
در فرقه رجوی تا لحظه ای که به تعریف از مسعود و مریم مشغول باشی، مجاهد و ووو هستی! اما اگر یک اشعه مخالف نشان دهی، از همان لحظه می شوی، مزدور اطلاعات و خائن و واو شده!
مرز بین مجاهد و خائن در تشکیلات رجوی، یک انتقاد است.
حتی کسی حق اعتراض به منوی تکراری غذا را در قرارگاه ندارد! چه برسد به انتقاد از مسئول! یا انتقاد از رهبری!
هیچ کس حق انتقاد و سئوال از خط و خطوط را ندارد! به محض سئوال از چرائی کارها، این مارک به فرد زده می شود که شعبه سپاه پاسداران زده است.
صبر ما زیاد است! منتظر روزی هستیم که علی ها و مجتبی ها، بفهمند که دم و دستگاه رجوی، یک تشکیلات دمکراتیک و آزادیخواه نیست! در آنجا اصالت با مناسبات دیکتاتورمنشانه است.
همه باید خزعبلات رجوی را تکرار کنند. همه مجبور هستند، دست بر سینه در پیشگاه رجوی بایستند و داشته و نداشته خود را تحویل این شیاد کنند! چرا؟؟؟
شما دو برادر شاهد جنایات زیادی بودید، کی می خواهید با وجدان خود دودو تا، چهارتا کنید و به جنایات های رجوی شهادت بدهید؟
دوستان عزیز سابقم، علی و مجتبی! یک پیشنهاد دارم، اگر واقعا به حقانیت راهی که بالاجبار انتخاب کردید اصرار دارید، یک بار ساز مخالف بزنید، ببینید چه برخوردی با شما می شود!
عزیزانم! شما پا روی خون های زیادی می گذارید! دراشرف های رجوی، خون های زیادی ریخته شده است! یاران زیادی در زندان ها، رنج و شکنج کشیدند! به زنان زیادی تحت پوشش های ایدئولوژیک بی حرمتی شده است!
از مسئولینتان فقط بپرسید، آیا قضیه زندان های مجاهدین راست است؟
بپرسید، قضیه”رقص رهائی” و”معراج جمعی” در مورد”خواهران” چیست؟!
علی، مجتبی! سرتان را از زیر برف در بیاورید. چشمهایتان را باز کنید!
می دانم که این نوشته هرگز به دستتان نخواهد رسید! اما خطاب به همه کسانی که در فرقه رجوی، این سطور را در حال خواندن هستند، می گویم:
بله، شما خودت هم یک قربانی هستی! ما جدا شدگان و خانواده ها، شما را یک” قربانی” می نامیم. تا کی می خواهید اسیر یک تفکر مغلوب و ارتجاعی باقی بمانید!
آیا وقت آن نرسیده که بندهای جهل و ناآگاهی را از دست و پای خود باز کنید و به دنیای آزاد، قدم بگذارید.
باور کنید همه چیز رجوی ها دروغ و نیرنگ است!
اطمینان دارم و ایمان دارم که تک تک شمایان یک روز به نقطه تاریخی جدائی از رجوی خواهید رسید! عمرتان را بیهوده تلف نکنید…
یکی از جدا شدگان آذربایجانی از فرقه مخوف رجوی

خروج از نسخه موبایل