شلیک به گیجگاه

ظرفیت و توان موتور محرکه فرقه های دیکتاتور، تا آنجایی است که بر اوضاع تسلط دارند و همه چیز زیر مهمیز آنهاست، آنها تا به آخر و بویژه زمانی که هزینه از جیب دیگران پرداخت میشود می جنگند و هیچ ابایی از نابودی همه چیز- بشرطی که مایه ای ازخود نگذارند- ندارند (آخرین نمونه واقعی و ملموس آن رجوی بود با شعاراگر کوهها بجنبد اشرف زجا نمی جنبد! ادامه پایداری! تا نابودی همه چیز وهمه کس تا آخرین خشت اشرف…)!
اما با ظاهر شدن علائم سقوط و تلاشی، قبل از هر چیز میتوان شاهد بهم خوردن تعادل روانی آنها و بازتابهای بیرونی آن بود. در نمونه های واقعی، چون همه چیز واقعی بوده و واقعی به جلو رفته، آنها شخصا با شلیکی به گیجگاه، پایان ماجرا را هم”جشن” گرفته و با”بزرگ منشی” ماجرا را تمام میکنند؛ آنقدر که گاه از این آخرین صحنه خلق شده ایراد زیادی نمی توان گرفت.
دیکتاتورهای فرقه ای، هیچ گاه پای این بحث نمی آیند که بهاء را خود بدهند. در اشرف شاهد بودیم که رجوی به قیمت کشته شدن دهها نفر تمایل به خروج از اشرف نداشت، فشار بی امان و شبانه روزی خانواده ها و جداشده ها بود که، دیکتاتور اشرف را مجبور به ترک اشرف و فرار کرد.

نشریه آلمانی اشپیگل با اشاره به ناپدید شدن «مسعود رجوی»، رهبر خود منتصب فرقه تروریستی مجاهدین از سال ۲۰۰۳، نوشت:

«از آن زمان تاکنون، «مریم رجوی» رهبر ایدئولوژیک این گروه شده است. وی در مصاحبه‌هایی که داشته، همواره گفته است که تهدید‌های هسته‌ای و تروریستی ایران باید از بین بروند و به این منظور باید دولت ایران تغییر کند. به نظر می‌رسد که بولتون به حرف‌های مریم رجوی گوش می‌دهد و لفاظی‌های او با حرف‌های مریم رجوی شباهت زیادی دارد. در ایران این گروه به عنوان دشمن مردم و تروریست تلقی می‌شود و در اروپا ‌و آمریکا هم تا چند سال پیش در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار داشتند.»

اشپیگل نوشت که در سالهای اخیر مجاهدین خلق تلاش کرده‌اند تصویری که وجود دارد را – از گروه نظامی به یک جنبش دموکراتیک – تغییر دهند و اروپا و آمریکا هم نام آن را از گروه تروریستی خارج کرده‌اند اما هدف این گروه کماکان تغییر نکرده است.
رهبر فرقه جنایت پیشه ای که افشای فضاحتها توسط اعضای جداشده و ناراضی را خیانت به خود معرفی می نماید و مستوجب شدیدترین مجازات ها می داند، در بعد از باخت سیاسی و نظامی و ایدئولوژیک، حتی غیرت، شهامت و جرات آن دیکتاتورهایی که تا مرفق دست در خون دارند را هم ندارد که خودکشی کند و با یک شلیک به گیجگاه، پرونده سراسر سیاه خود را مختومه اعلام کند! این قبیل رهبران نالایق و فرصت طلب در مقابل، با مخفی شدن و فرار زبونانه، در ادامه باز هم از مخفیگاه پیام های وقیحانه و مشمئزکنده، صادر می کنند.
آیا اشتباهات و خطاهای سیاسی، نظامی و استراتژیک رهبری مجاهدین در بیش از سه دهه گذشته که منجر به مرگ و کشته شدن هزاران نفر از اعضاء و هواداران این سازمان و خانواده های آنها شده است، نباید این رهبر کر و کور را به انجام یک عمل بزرگ منشانه با حداقل شلیک به گیجگاهش می کشاند.
برخی از این جنایات در فرقه که به دستور مستقیم آقای مسعود رجوی انجام می گرفت عبارتنداز:

– انقلاب ایدئولوژیک درونی در مناسبات درونی مجاهدین، طلاق های اجباری، جدا سازی های جنسیتی، جدا کردن کودکان از والدینشان و ممانعت از ارتباطِ والدین با فرزندانشان در طی سال های طولانی
– اتهامات مرتبط با نقض حقوق بشر اعضاء در درون تشکیلات از جمله: تحقیر انسانها و پایمال کردن کرامت انسانی آنها در نشست های کوچک و بزرگ چند ده نفره یا در گردهمآئی های چند صد نفره و چند هزار نفره. بدرفتاری افراد از طریق شکنجه های روحی. ایجاد زندان و اِعمال شکنجه های روحی و جسمی. جرایم مربوط به صدور فرمان اعدام برای ناراضیان درونی. ادعاهای مربوط به مرگ های مشکوک یا کشته شدن برخی افراد در زیر شکنجه…
– سرباز گیری از بین نوجوانان هوادار مجاهدین ساکن در اروپا یا کشورهای دیگر و کشاندن آنها به نحو فریبکارانه به قرارگاه اشرف در عراق و ممانعت از خروج آنها از آن کشور.
– محروم کردن اعضاء این سازمان در عراق از ارتباط با خانواده هایشان و برعکس.
– اعتراض نسبت به ادامه حضور در عراق و به خطر انداختن جان و امنیت اعضاء این سازمان در عراق و بی توجهی به نگرانی های خانواده های آنها و عدم شفافیت و پاسخگوئی به سوالات خانواده ها، منتقدین و مخالفین در این زمینه.
– محروم کردن اعضاء در درون تشکیلات از دسترسی به اطلاعات و ارتباطات آزاد برای مطلع شدن بی طرفانه از وقایع ایران و جهان و تحولات خارج از تشکیلات مجاهدین.
– ترور روحی و شخصیتی و حتی تهدید به قتل برخی از منتقدین و مخالفین به طور علنی در رسانه های این سازمان.
– انتشار اتهامات دروغ و بی پایه و اساس به برخی از منتقدین و مخالفین که به طور علنی نظرات خود را انتشار می دهند.
– حاکمیت روابط و مناسبات غیر دمکراتیک و ترویج رفتار، فرهنگ و روش های توتالیتاریستی در درون سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت و در سطح رسانه های این سازمان.
– عدم پاسخگوئی رهبری مجاهدین به سوالات و انتقادات، عدم پذیرش مسئولیت و عدم شفافیت در زمینه های فوق.
اگر بخواهیم از جنایات مسعود و مریم، بگوئیم، تمامی ندارد و مثنوی صد من کاغذ می شود!
اما پیشنهاد ما به رهبران غائب و حاضر فرقه مجاهدین این است که تا دیر نشده، با شلیکی به گیجگاه خود، به راه ننگین خود پایان دهند، چرا که در روز پاسخگوئی، جوابی برای حتی یکی از جنایات مطروحه بالا نخواهند داشت…
فرید

خروج از نسخه موبایل