فرقه رجوی در ایستگاه آخر

مسعود رجوی همیشه میگفت: هرگاه توانستند به تشکیلات ما ضربه بزنند و باعث ریزش نیروها شوند، یعنی که کار سازمان تمام است!
اکنون شاهد هستیم که تعدادی از نیروهای قدیمی سازمان جدا میشوند و مابقی کسانی که در سازمان مانده اند، عمدتا یا از زنان مسن هستند که شاید جرات جداشدن و حل و فصل مسائل خودشان را در دنیای آزاد ندارند و یا از مردانی باشند که دیگر آینده ای برای خودشان خارج از سازمان متصور نیستند. یعنی کسانی که در این تشکیلات فسیل شده اند و دیگر نای حرکتی برایشان باقی نمانده است!

مسئولین سازمان هم همچنان از تاکتیک این تاریخ به آن تاریخ استفاده میکنند. مثلا اینبار گفته اند که تا 19 بهمن سال 1397 کسی حق جدا شدن ندارد و بعد از آن دوباره نشست میگذاریم و همان مسخره بازیهای گذشته! الان سالیان سال است که خود مسئولین سازمان بهتر از هر کسی میدانند که نیروها را به زور نگه داشته اند و چون جوابی برای نگه داشتنشان ندارند، آنها را امروز و فردا میکنند بلکه بتوانند اینگونه راهی برای نجات تشکیلات کرم خورده و از دور خارج خود پیدا کنند!
یکروز برای نیروها نشست میگذارند و فحش و فحش کاری که شما بریدید و مزدور شده اید و باید با انقلاب مریم جلو بیایید و… بعد میگویند که لااقل تا چند ماه دیگر به هر ضرب و زوری هم که شده خودتان را نگه دارید بعدش دنبال زندگی تان بروید. روز بعدش پیر و پاتال های سازمان مثل ابریشم چی آهنگ تو بزن تا من برقصم میگذارند و مانند یک بچه خرد سال به وسط میآید و میگوید دیدید جان بولتون چی گفت؟ دیدید فلان سناتور چه حرفی زد و خوشحال که همین امروز و فرداست که رژیم سرنگون شود و دوران سرنگونی آغاز شده است! از سال 1360 تا امروز میگویند که رژیم 6 ماه دیگر سرنگون میشود و هنوز این 6 ماه تمام نشده است. از آنجا که این حرفها هیچ پایه و اساسی ندارد، چهار روز باین داستانها خودشان را مشغول میکنند و بعد دوباره روز از نو و روزی از نو. نیروها هم که هزار باره این داستانها را تجربه کرده اند و دیگر هرگز فریب این جنگولک بازی های آدمهایی مثل ابریشم چی را نمیخورند، هر روز منفعل تر و افسرده تر میشوند و به سرانجام بی سرانجام خود میاندیشند.
اما دیگر هرچقدر هم از این فیلم ها بازی کنند و داستانهای مختلف را بخورد نیروها بدهند، بقول معروف آبی گرم نخواهد شد و دل کسی را خوش نخواهد کرد! اکنون مشاهده میکنیم کسانی که از این سازمان جدا میشوند، سالیان سال از افراد نزدیک به رجوی ها محسوب میشدند و بقول معروف خودشان از کله گنده ها بودند. به اعتقاد من تفاوت جداشدگان امروز با کسانیکه مثلا سال 1385 یعنی بعد از اشغال عراق توسط امریکا جدا شدند در این است که آن افراد از همان زمان میدانستند که هیچ آینده با سازمان ندارند و ماندن با این فرقه جز تلف کردن عمر و زندگی چیز دیگری نیست. بهمین دلیل عمرشان را بیش از آن تلف نکردند و خودشان را از شر این فرقه نجات دادند! اما کسانیکه امروز یعنی سال 1397 جدا میشوند هر چه داشتند و نداشتند که مهمترینش عمرشان بوده را در این سازمان تلف کردند و اکنون که در مرز 60 سالگی یا بیشتر قرار گرفته اند، همچون آدمی هستند که دیگر هیچ برای ادامه زندگی ندارد، حتی سن و سال! آنها با این دید تصمیم به جدایی میگیرند و این یعنی سازمان مجاهدین تمام شده است! یعنی حتی نزدیکترین نفرات هم امیدی به اینکه شاید دری به تخته بخورد و چیزی تغییر کند ندارند!
محصول نزدیک به 40 سال عمر تشکیلاتی سازمان به رهبری مسعود! یک تشکیلات شکست خورده، نیروهایی پیر و فرسوده و فسیل شده و به معنی واقعی کلمه بریده، بدنامی بین مردم ایران، مزدوری برای دشمنان مردم ایران مانند امریکا و اسراییل وسعودی ها و… و این یعنی بی کفایتی کسی که به ناحق خودش را بر صندلی رهبری نشاند! قصه بدنامی دار و دسته رجوی تا آنجا پیش رفته که حتی جنازه آنان را هم نمیتوانند در قبرستانی که عموم مردم خاکسپاری میشوند، بخاک سپرد! این یعنی که راه را از اساس اشتباه رفته اند!
فرقه مجاهدین به ایستگاه آخر خود رسیده است. امیدواریم که هرچه زودتر روز آزادی باقیمانده های اعضاء این فرقه فرا رسد و پرده از مخفی ترین جنایات درونی سازمان برداشته شود. قطع به یقین کسانی هستند که از درون سازمان حرفهای زیادی برای گفتن و برای رو کردن هرچه بیشتر ماهیت پلید فرقه رجوی دارند!
الف عباسی

خروج از نسخه موبایل