مهمترین تناقض مجاهدان رجوی در آلبانی

اگر بخواهیم به روابط درون تشکیلات رجوی در زندان مانز در آلبانی، دقت بیشتری کنیم، سران فرقه باید به همه تناقضات اعضاء و اسیران خود پاسخ منطقی داشته باشند و گرنه چون گذشته شاهد جدائی و فرار روزافزون افراد خواهیم بود!
اصلی ترین تناقض که سران فرقه امروز با آن دست و پنجه نرم می کنند، این است که:
– مسعود رجوی کجاست؟ اگر مرده، چرا اعلام نمی کنید، ما بریم سراغ زندگی مان؟
– دیگر پس از انحلال ارتش و خلع سلاح و اخراج از عراق، چرا آلبانی؟
– دیگر برای مبارزه سیاسی، تنگه و توحیدی وجود ندارد،، چرا ادامه انقلا ب ایدئولوژیک؟
– دیگر با وجود مقر اصلی در پاریس، چرا در آلبانی بمانیم؟
– دیگر چرا تجرد اجباری؟ چرا باید ازدواج نکنیم؟
– اگر آلبانی خوب است، چرا همه کادرهای اروپا به اینجا نمی آیند؟
– 37 سال است که می گوئیم،”سرنگونی”، همه پیر شدیم، آخرهم خودمان سرنگون شدیم!
– چرا همه باید در حسرت”پدر” و”مادر” شدن و داشتن فرزند بسوزیم و نهایتا ناکام بمیریم؟

فرقه رجوی که جوابی قانع کننده نداشته و ندارد، طی سالیان، از پاسخ به همه این تناقضات وسئوالات، فرار کرده است! اگر واقع گرا باشیم، میتوانیم حدس بزنیم که نگه داشتن اسرای آلبانی علاوه بر نیات پلیدی که دراین مورد وجود دارد، منبع درآمد دیگری است که با گرفتن حقوق این افراد از کمیساریا و نهادهای بین المللی و…، بر ثروت های خود می افزاید!
دشــمن خطرناک تر، سران فرقه و شخص مریم عضدانلو، این بار دیگر از درون فرقه است و نه بیرون!
آن دشمن خطرناک چیزی نیست به غیر از بازشدن چشم و گوش و ذهن افراد، دیدن واقعیتهای دنیای بیرون، و در نقطه مقابلش رو شدن دروغهای این فرقه، که نامش در تشکیلات این فرقه این است: بورژوازی و تمایلات زندگی طلبی عادی.
حال باید پرسید پس انقلاب مریم چه شد؟
گوهران بی بدیل و نوامیس ایدئولوژیک چه شد؟
عنصر آگاه و مسئول چه شد؟
اکنون بعد از چند سال آمدن این بدنه به جامعه آلبانی، هر روز که میگذرد بر همگان روشنتر و هویداتر میگردد که هدف چیزی نیست الا اینکه کماکان افراد را گروگان خود بگیرند و بازیچه اهداف کثیف خود قرار دهند!
انقلاب ایدئولوژیک که از سال ۶۴ با ازدواج مسعود و مریم و از سال ۶۸ با طلاق های اجباری در تشکیلات شروع شد و نهایتا در سال ۷۰ به خورد کل بدنه دادند و همگانی کردند به راستی چگونه انقلابی است که بعد از اینهمه سال در مقابل به قول خودشان موج بورژوازی تاب تحمل ندارد و…؟
آری همین سوالات است که پی در پی، در ذهن و ضمیر افراد در حال شکل گیری است و قبل از همه خود مریم رجوی با شم ضدانقلابی اش گرفته است که اگر نجنبد قافیه را باخته است. هرچند که دیگر آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت و افراد هر روز که میگذرد به فریبکاری و دستگاه دروغ پراکنی این فرقه بیشتر پی میبرند، ریزش و فرارها بیشتر می شود و این بار باید منتظر شکستن حصارهای فرقه رجوی و انقلاب کذائی مریم در آلبانی باشیم!
امروز دیگر نوبت تعیین تکلیف سران فرقه است و نه اعضاء! برای اولین بار پس از سالیان باید به تناقضات اسیران درون فرقه، جواب عملی و پراتیک داده شود! اگر مریم عضدانلو که دیگر پیر شده و آن توان عربده کشی های سابق را ندارد، نجنبد کلاهش پس معرکه خواهد بود و دیگر پشیمانی سودی نخواهد داشت…
فرید

خروج از نسخه موبایل