10 سال زندگی در جامعه بی طبقه توحیدی رجوی

بارها شنیده بودم که جامعه بی طبقه توحیدی، جامعه ای مملو از برابری و مساوات، صداقت، فدا و آرمانی است.
وقتی هم شنیدم که در اشرف نیز نمونه ای از جامعه بی طبقه توحیدی توسط آقای مسعود رجوی پیاده شده است، بسیار شادمان گشتم که دیگر نباید صبر کنم که دنیا گلستان شود و به راحتی به جامعه ای با این مشخصات رسیدم.
در جامعه بی طبقه رجوی، همه چیز راحت شده است. بدین صورت که فرض کنید سازمان و تشکیلاتی باشد. رهبر عقیدتی خیال ما را راحت کرده اساسا ما عقیده ها را به ایشان سپرده و او عقاید را رهبری میفرماید و ما آزادیم بکارهای خودمان برسیم. ملاحظه می فرمائید چقدر ما در این جامعه راحت و آسوده شده ایم. سالهاست این جامعه بر پایه رهبری عقیدتی میچرخد، و اعلام شده که جز به خدا به هیچکس پاسخگو نیست وتمام اهرمهای کلیدی در دست خودش و جانشین و عیال است و بر اساس محتوا و اسمش، عقیدتها را البته به لطف خدا و اهرم تشکیلات رهبری میکند. و بقیه احتیاج ندارند در اساس عقیده ای داشته باشند و میتوانند راحت بکارهایشان برسند. همه چیز راحت شده است، یک نفر فکر می کند و ما اعضای جامعه بی طبقه نیاز نداریم به مخیله خود فشار بیاوریم. معنی این حرف این نیست که رهبر معتقد نیست. هست ولی احتیاجی به زحمت زیادی برای ما نیست.
فرض بفرمائید در عالم خیال و مثال سازمان و تشکیلاتی که قلب تپنده مقاومت است. و اعلام کرده جامعه بی طبقه توحیدی را در سطح کره زمین بطور آرمانی و دوردست بر پایه اسلام شیعی میخواهد بر پا کند. مدعی هست که ملاک و معیارش هم ظاهرا آقا امام زمان صاحب زمین و زمان است.
همه چیزش حتی بنظرم بطور ظاهری هم که شده از روسری و نماز و روزه و”یا لیتنی” گفتن، ولیست شهدا به امام زمان تقدیم کردن و مراسمهای سینه زنی و روضه خوانی و شروع مراسم نوروزش با قرآن، آمیخته و روسری خانمها پس از سی سال خارجه نشینی تکان نخورده ودست دادن زن با مرد از بالا تا پائین ممنوع و حرام است و خلاصه هر چه دارد از اسلام و مذهب دارد. همه چیزدر جای خود قرار دارد، این بحث های رقص رهائی و معراج جمعی و کنار زدن روسری ها در نشست رهبری، همه حرف های مفت دشمنان است که نمی توانند، جامعه بی طبقه توحیدی ما را ببینند.
گفتم مساوات و برابری! بله همه جای مناسبات اینقدر برابری است که اصلا آدم نمی فهمد که نابرابری چیست. بطور مثال:
از وضعیت داخلی تشکیلات که مدتهاست در تئوری و عمل اعلام شده زنها فراتر از مردها هستند. در شورای رهبری حتی یک عدد مرد به درد بخورو یا بدردنخور هم وجود ندارد که بگذریم. و این خود نشان میدهد زن ومرد مساوی نیستند که هیچ، اما سئوال اصلی این است که زن و مرد مساوی هم که باشند در رابطه با مقام معظم رهبران آیا حقوقشان مساویست یا فقط در این تساوی زن و مرد با هم مساویند که در اشرف و لیبرتی و آلبانی بمانند و هزار بلا به تساوی سرشان بیاید ورهبران و اطرافیان در خارجه البته بطور مساوی از مساوات آنها در آن جهنم دفاع کنند تا البته در خدمت تساوی رهبری باشند و بس.
ملاحظه می فرمائید، همه در این جامعه برابر و مساوی هستند. همه با هم شکنجه می شوند.همه با هم زندان می روند. همه با هم می خندند. همه باهم گریه می کنند. خب، مگر این ها تساوی نیست! چرا دشمنان قسم خورده رجوی، همه روابط در مناسبات مجاهدین را نابرابری می دانند.
چرا حق رهبری را می خورند؟ چرا مظلومیت رهبری را نمی بینند؟ بیچاره مسعود. هیچ چیز را برای خودش نمی خواهد. تا بحال شده، عضوی از بدن کسی را برای خودش بردارد؟ اگر هم کاری کرده، شما ندید بگیرید. شتر دیدید، ندیدید! باید فکر رهبری آزاد باشد و درگیر تناقضات جنسی نباشید.رهبر فرقه اختیار همه را دارد، همه باید در خدمت منافع رهبر باشند.
در حالیکه دولت عربستان. حق رانندگی به زنان را این روزها، آزاد کرده است. آقای رجوی، اجازه رانندگی را، آنهم 30 سال پیش به زنان داده بود. دیگر چه می خواهید؟ آزادی در اشرف آنقدر زیاد بود که چشم همه را کور کرده بود. و ما شده بودیم” دسته کورها”…
حالا، ان شاا.. روزی برسد که ما این جامعه بی طبقه توحیدی را با رهبری برادر مسعود در ایران آزاد فردا، برپا کنیم. به به به به، چه می شود. اما بخدا قول می دهیم، آنجا دیگر زندان انفرادی را جمع کنیم. رهبر ما که نمی خواست، در اشرف زندان انفرادی داشته باشد. بخدا، بعضی ها، آنقدر در این جامعه بی طبقه، به خط و خطوط رهبر ما ایراد گرفتند که بیچاره! برادر مسعود، مجبور شد، زندان سازی کند.
شما به عنوان نمونه نشان بدهید، ما یک نفر را اعدام کرده باشیم. مهوش سپهری هم گفته بود: از نظر ما هرکس که ببرد، حکمش اعدام است. اما رهبری بخشیده بود…
برادر می گفت زندان های ما، برای کسانی که فطرتشان به کلی محجوب نشده و به کفر(نفی” من”، منظور رجوی خودش است) و جهود و نفاق نرسیده باشد، رحمت است در لباس غضب…
فرید

خروج از نسخه موبایل