پایبندی باندرجوی به دموکراسی و… را با پوست و گوشت خود لمس کردم

حسین یعقوبی نامی که چاکر منشی تهوع آوری را به مسعود خودشیفته و مریم تابان رجوی نشان میدهد، برای رفع تکلیف ویا اجرای دستور ویا شاید از سر اثر شدید عملکرد دستگاه مغزشوئی رجوی، دروغها ولاطائلاتی را در رسانه های رجوی بخورد خوانندگان داده که بعنوان فردی که نزدیک دودهه ازعمرم را دراین سازمان جهنمی تلف کرده ام،  خواستم که ملاحظاتی بر ادعاهای او داشته باشم.

درقسمتی ازاین نوشته میخوانیم:

“… باز هم در نتیجه مقاومت و ایستادگی پیشتازان فداکار مجاهد و مبارز…ستون دیکتاتوری… به لرزه درآمده و شرایط برای حضور عنصر اجتماعی، بویژه نسل جوان شورشگر به صحنه قیام آماده گردیده است…”.

حضور مردمی معترض در خیابان ها که درنتیجه ی ضعف های مدیریتی داخلی و دخالت خارجی – که تحریم ظالمانه یکی ازاین دخالت هاست – مشکلات عمدتا معیشتی دارند، هیچ ربطی به مقاومت که همان فرقه ی رجوی وطن فروش باشد، ندارد.

اگر قراربود که مردم ازرجوی تبعیت واطاعت کنند، میبایست خانواده ای درایران وجود نداشته باشد که وجود دارد و این امرنشان از مخالفت مردم با شیوه های حکومتی! رجوی است.

حکومت با رسیدگی جدی تر به امور مردم، احتیاجی به سرنگون شدن ندارد ومردم هم عملا درخط وخطوطی نیستند که رجوی ها آرزو دارند.

بازهم:

“… با مراجعه به عملکرد و سابقه هر جریان سیاسی می توان براحتی پایبندی آن جریان به ارزش هایی چون آزادی، دمکراسی، حقوق بشر و در رأس همه پرداخت بها برای رسیدن به این اهداف را محک زد”.

آی گفتی!

من شاهد زنده ی اعمال ضدانسانی رهبران شما برعلیه اکثریت قاطبه ی اعضا بودم و ارزش های انسانی، دموکراسی و حقوق بشر را دراین تشکیلات ضد ملی مشاهده نکردم واگر فدا وایثاری هم بود، همه وهمه برای رفع عطش جنون آمیز مسعود وسپس مریم بوده و منتی دراین مورد نمیتوان بر گردن” خلق قهرمان” گذاشت.

اهداف رجوی ضدبشری بود و من ماهیت باند رجوی را ازاین رفتار ها بود که محک زده وبا زحمت زیاد، دامن خود را ازآغشته شدن بیشتر، رها کردم.

دوباره:

“…چه جریان و چه کسانی با تمام هست و نیست خود به مقاومت برخاستند و از حریم مقدس آزادی با فدای جان خود حراست کردند…”؟

بفرض که جریانی بوده باشد که البته قابل رویت نیست فعلا!

اما این جریان که گویا از حریم مقدس آزادی دفاع کرد، سازمان مجاهدین رجوی نبوده و ماهیتا از این ببعد هم نمیتواند باشد.

همچنین:

” اگر تا دیروز این فقط مجاهدین و مقاومت ایران بود، که در ظلمانی ترین شب های تیره و تار میهن شعله های مقاومت و پایداری را روشن نگه می داشت و با اتکاء به قدرت لایزال مردم…هیچگاه تردیدی در سرنگونی رژیم به خود راه نمی داد،…”.

اعضای مجاهدین، کاری جز درخدمت شهوت رانی ها وجاه طلبی های رجوی نکردند و شب های ظلمانی را ظلمانی تر کردند بیشتر.

باند رجوی ارتباطی نزدیک به نداشتن ارتباط با مردم دارد و منطقا این ناپیوستگی مانع استفاده از قدرت لایزال مردم است.

سرنگونی غیر ممکنی که قرار است بدست باند رجوی انجام گیرد، چیزی جز نکبت و بدبختی بیشتر برای مردم نخواهد آورد ولاجرم مردم با این نوع سرنگونی ها، موافقتی ندارند واین نگرش را من درتماس روزمره ی خود با مردم می بینم.

سیروس غضنفری

وایضا:

“…برای تشخیص فرصت طلبی از آلترناتیو واقعی اما بهترین شیوه شراکت در فداکاری در امر مبارزه است، تنها در این میدان است که آلترناتیو مطلوب خود را خواهید یافت…”.

من که درصفوف بنیادین رجوی بودم، نشانه ای ازاین فداکاری ندیدم ومبارزه ی آن تماما درخدمت دستگاه مغزشوئی رجوی قرار داشت.

دستگاهی که کارش پرورش افراد درراه بردگی هرچه بیشتر دادن به رجوی وخرابکاری های ممکن برعلیه منافع ملی ایران بود.

بنابراین، با منطق خود شما هم، این جریان قادر نیست که به یک آلترناتیو مردمی تبدیل شود.

شما  بهتر است از مریم بخواهید که موانع آزاد اندیشی را ازسر راه همکاران ودوستان سابق من بردارد وآنگاه این نوع مطالب را مطرح کنید.

سیروس غضنفری

عضو جدا شده از مقاومت رجوی

خروج از نسخه موبایل