پس توجیه نبودن آزادی برای اعضای سازمان رجویه چیست؟

درمقاله ای منتشر شده در رسانه های مجازی رجوی چنین آمده است:
“… درهرگوشه و نقطه‌ای از میهنمان که مردم آزادیخواه فریاد اعتراض سرمی دهند، کانونهای شورشی مجاهدین نقشی محوری و پیشتاز دارند، مگر نه این است که شعار… زنده‌باد آزادی؛ شعار مجاهدین، از زمان رودرویی با رژیم تا به امروز بوده…”؟
غیر عادی نیست که افرادی از وابستگان رجوی منحرف وتوطئه گر، کسانی درمیان صفوف مردم حضور داشته باشند وبرای گرفتن ماهی از آب گل آلود، شعارهایی مطرح کنند که اتفاقا این شعارها، درتوسعه ی تداوم خود، میتواند خواست مردم معترض را نامشروع جلوه داده وسبب عدم حمایت اکثریت مردم ازاین تظاهراتی که فعلا پراکنده وباتعداد شرکت کننده ی کم هست، حمایت نکنند و حقوق مطرح شده ی معترضین- حتی درکمال حقانیت- احقاق نشود.

دادن شعار” زنده باد آزادی” کار خونریزترین دولت ها وجریانات هم میتواند باشد تا مردم را فریب دهند اما عملا چی؟
این شعار جریان توطئه گر، انحصار طلب وخائنی بنام باند رجوی ازهمان قماشی است که ذکرش رفت وگرنه هر انسان بالغ وزیر متوسطی میتواند درک کند، که سازمان مجاهدین نامانوس با آزادی، نمیتواند این شعار را ازته دل مطرح کند.
آزادی ازنظر سازمان تحت نظارت کامل مسعود ویا مریم، آزادی خودشان ازحیث بازی با سرنوشت اعضای درهم ریخته ی مجاهدین بنفع ارضای تمایلات قدرت طلبانه ی این یک یا دونفر است ومسلما که مردم چنین آزادی را عین دیکتاتوری میدانند.
بعد:
” آزادی و آزادیخواهی برای مجاهدین نه‌فقط یک شعار سیاسی صرف، که مرام و مقصود از آن، جز لاینفک و شالوده و پایه و اساس اعتقادات، آرمان، فلسفه وجودی و نگرش بنیادین آنان به انسان به‌عنوان آفریده شده تغییرگرمی‌باشد”.
کسی که معتقد است که همه باید همه چیز خود- ازجمله مال، جان، ناموس انرژی کاری و… وحتی دوگرم غشای مغزی را دراختیار رجوی بگذارد، ضد بشر ودشمن آزادی است وپرواضح است که آزادی خواست او، چیزی جز اسارت بقیه نیست واین آرمان ونگرش تان که برضد آزادی مردم است، همگی ارزانی خودتان!
بازهم:
” تنها انسان آزاد و رها از یوغ بندگی و جبراست که می‌تواند با اراده و اختیار، قدرت خود را در مسیر تکامل و در جهت تغییر شرایط”آنچه که هست” به” آنچه که باید باشد”، تا برقراری قسط وعدالت، بکار برد”.
چرا این قاعده وفرمول، شامل اعضای مجاهدین نیست؟
آیا میخواهید بطور کوته نظرانه ویا عوامفریبانه ای مطرح کنید که شرط لازم وکافی بدست آمدن آزادی مردم، در عدم آزادی این اعضای دربند نهفته است؟
میتوانید بگویید که کشف این فرمول ومعجون با تبعیت ازکدام منطق (صوری یا دیالکتیک) انجام گرفته است؟
چرا آزادی که برای مردم ایران خوب است برای اسرای مجاهد رجوی اینقدر زیانبار که ازسر احتیاط آنها را از تماس با مردم وخانواده ی خود دور نگه میدارد؟
مگر اعضای مجاهدین قرنطینه شده در قلعه ی مانز آلبانی، به جذام و… مبتلا هستند که اجازه ی دیدن مردم ایران را ندارند؟
زمانی که جذامیان ازحقوق بیشتری مانند ازدواج، کار و ارتباط با دوستان وآشنایان برخوردارند، چرا این بندی های شما نباید چنین امکاناتی داشته باشند؟
یعنی میخواهید بگویید که نوع مرض اعضای مجاهدین ازنوع سخت ترش است که لازم است با آنها اینگونه رفتار شود تا این مرض دربین” خلق قهرمان” شیوع پیدا نکند؟
دراین صورت،باید که مدارک پزشکی معتبری ارائه دهید تا ما اینقدر بدبینی نسبت به رجوی ها نداشته باشیم.
درادامه:
” نکته دیگر اینکه، آمدن مردم به خیابانها برای اعتراض به شرایط اسفبار اقتصادی، بی آبی، بی‌نانی، فقر، بیکاری و خواسته برحق آنان برای رفع این معضلات فاجعه‌آمیز همه و همه، شاید در نگاه اول و مطلوب اولیه آن، رسیدن به این خواسته‌های حداقلی باشد، اما در ورای آن می‌توان و باید که هدف غایی و حداکثری آنان، که همانا عزم و جزمشان برای رسیدن به”آزادی” است، را به‌خوبی دریافت”.
من بعنوان یک انسان طرفدار رفاه وآسایش اکثریت فرودست جامعه، کسب این حقوق توسط مردم را قدم غول آسایی برای کسب آزادی واقعی (نه فرمال صرف) میدانم و فعلا به بقیه ی موارد – که اتفاقا کم وبیش درایران وجود دارد – زیاد فکر نمیکنم وچرا؟
برای اینکه شرایط ایران فعلا طوری است که رعایت حقوق معیشتی و…، جزو آزادی های اساسی بشمار رفته و برآزادی بیان فرمالیته – که بدرجات معینی درغرب متداول بوده والبته نعمت کمی هم نیست – چربش بیشتری دارد!
صابر

خروج از نسخه موبایل