سازمان مجاهدین از تولد تا مرگ – قسمت اول

15 شهریور سالروز تاسیس سازمان موسوم به مجاهدین خلق است. درسال 1344 سازمان با مشی مسلحانه برای مبارزه با رژیم شاه تشکیل شد. حنیف نژاد، سعید محسن وعبدالرضا نیک بین رودسری از دانشجویان دانشگاه تهران درطی سالهای 1334 تا 1339 و از فعالان نهضت ازادی بعداز قیام خونین 15 خرداد به جمع بندی وضعیت سیاسی و دلایل شکست این قیام پرداختند ودرنهایت به این نتیجه رسیدند که یگانه راه سرنگون کردن حکومت شاه مبارزه قهرامیز مسلحانه است. انها اسلام را بعنوان ایدئولوژی سازمان خود برگزیدند. وجه اختلاف اسلام مدنظر انها با اسلام رایج که عقیده اکثریت مردم ایران بود استفاده از مارکسیست تحت پوش علم مبارزه است. آنها جهت این التقاط توجیه می کردند که از خصلت های ضداستثماری مارکسیست درراستای احقاق طبقات زحمتکش جامعه استفاده می کنند.دربعد استراتژی رهبران این سازمان برحمایت از خلق های تحت ستم منطقه وبخصوص مبارزات مردم فلسطین ومبارزه خستگی ناپذیر وبی امان باامپریالیزم بسرکردگی امریکا تاکید داشتند. درسال 1350 ضربه سختی از ساواک شاه دریافت کردند که منجر به دستگیری واعدام رهبران انها دردومقطع 30 فروردین و 4 خرداد 1351 گردید.

درسال 54 بدلیل التقاط درایدئولوژی وعدم مرزبندی قاطع یک ضربه ایدئولوژیکی دریافت کرد وتقی شهرام عضو مرکزیت بعداز کشته شدن رضا رضایی رهبری این سازمان رابدست گرفت و با کمک بهرام آرام و وحید افراخته تغییردر ساختار ایدئولوژی را اعلام کرد وآنها رسما مارکسیست را پذیرفتند.درجریان این کودتا تعدادی از اعضای مرکزیت که از پذیرش مارکسیست خودداری کرده بودند هدف تسویه حساب قرار گرفتند.

بعد از پیروزی انقلاب در بهمن ماه 57 مسعود رجوی تنها بازمانده مرکزیت که بدلیل فعالیت های برادرش که یکی از عناصرساواک بود وهمچنین بنا به نامه ارتشبد نصیری به شاه که برهمکاری فعال رجوی باساواک اشاره کرده وخواهان تخفیف درحکم اعدام شده بود از زندان ازاد وبعداز چندی تشکیلات این سازمان را مجددا سازماندهی کرد. رجوی از شرایط انقلابی و ازاد جامعه بیشترین استفاده را نمود و تلاش کرد خودرا همراه با انقلاب و رهبری ان دراذهان مردم جا بزند.

رجوی از مقطع سال 58 تا 60 سیاستی دوگانه درقبال نظام نوپای جمهوری اسلامی و رهبری آن درپیش گرفت و در حالیکه شعار حمایت از انقلاب و اهداف آن را می داد وعلنا اعلام می کرد تمامی نیروها وسلاح هایش را درراستای مبارزه ضد امپریالیستی امریکا تحت فرماندهی رهبری انقلاب قرار خواهد داد ولی در عمل  وهمزمان یکی از اعضای بلند پایه خودرا به سفارت اتحاد جماهیر شوروی می فرستاد تا ما به ازای در اختیار قرار دادن مدارک فعالیت های سازمان سیا وعواملش درایران سلاح وتجهیزات مخابراتی پیشرفته دریافت نماید.

درهمان دوران که به وحدت همدلی وهمکاری تمامی نیروهای جبهه انقلاب برای سازندگی زیرساخت های اقتصادی وبکارگیری نیروهای جوان ومستعد نیاز بود رجوی سازماندهی و رژه جوانان را بعنوان ملیشیای نظامی وچریک درخیابانهای تهران به نمایش گذاشت تا بقول خودش برخلاف تمامی احزاب وسازمان هایی که به گفتمان سیاسی ومبارزه مسالمت امیز معتقد بودند استراتژی قهرامیز باهدف سرنگونی نظام را تبلیغ نماید.

در25 خرداد سال 60 باصدور اطلاعیه سیاسی نظامی رسما پایان مشروعیت نظام واعلام مبارزه مسلحانه را اعلام نمود. وچند ماه بعد  ترور نیروهای وفادار به انقلاب دردستور تیم های نظامی سازمان رجوی قرار گرفت وبدنبال آن موجی از انفجارهای وحشتناک که حزب جمهوری اسلامی ودفتر نخست وزیری راهم شامل میشد کشوررا فرا گرفت.رجوی براساس باورهای غلط وعدم شناخت شرایط عینی جامعه و روانشناسی مردمی و در توهم کسب قدرت تحلیل می کرد که:”جمهوری اسلامی اخرین قطرات مشروعیت خودرا از دست داده و شرایط برای مبارزه مسلحانه فراهم است”.

وی ادعا داشت شروع مبارزه مسلحانه جو اختناق حاکم برجامعه را خواهد شکست وتوده های مردم را به صحنه خواهد کشاند و با ورود مردم تعادل قوا بنفع سازمان عمل خواهد کرد.ولی برخلاف توهمات پوچ واحمقانه رجوی مردم درمقابل حرکت وی وموج کشتار وترور که عمدتا مردم عادی وحامی انقلاب را دربرمی گرفت ایستادگی نشان دادند.سازمان رجوی ضربات نظامی سختی دریافت کرد وعمده نیروهایش را از دست داد. ومابقی نیروها به عراق گریختند.رجوی بهمراه بنی صدر در 6مرداد سال 60 به فرانسه گریخت.

ادامه دارد…

علی اکرامی

خروج از نسخه موبایل