نقد یک فتحنامه ی دروغین

در ایام سالگرد بیرون رانده شدن باند رجوی ازعراق که ابدا ازآنجا دل نمیکند و رانده شدن به ناکجا آباد آلبانی که حکم شکست سنگین را برای رجوی واطرافیان کم تعدادش داشت، اینها بجای اینکه درس عبرتی ازاین شکست بگیرند، درمقابل، گوبلزوار سروصدای هرچه بیشتری براه انداخته، این رانده شدن را” هجرت بزرگ” نامیده وبه نوشتن فتحنامه های شرمگینانه روی آورده وحکایت سعدی وآن بچه ی پررو را تداعی کرده اند.
در یکی ازاین” ظفرنامه” ها طولانی (10 صفحه ای)  چنین آمده است:
” مجاهدین خلق در هر جابه‌جایی و هجرت، همواره دنبال تأمین سه هدف اساسی بوده‌اند: استمرار مبارزه برای آزادی رو به ایران، برای ایران و مردم ایران. تأمین شرایط مناسب برای تضمین ادامهٔ این مبارزه. حفاظت از تشکیلات به‌مثابه گنجینة‌ ملی و انقلابی برای پاسخ به سرنگونی دیکتاتور”.
مبارزه؟! ای که مخصوصا ازخرداد 1360آغاز شد، درحکم یک کودتایی بود که بدون ارزیابی درست از طرز فکر مردم و توازن قوا، انجام شد که خسارات جبران ناپذیری به مردم وکشور زد.
آری مردم تازه انقلاب کرده احتیاج به بحث و فحص برای هرچه بیشتر آگاه شدن داشتند که این جو خشن ایجاد شده توسط باند رجوی، راه استمرار آگاهی و تجربه اندوزی را ازمردم گرفت.
این قیام دیوانه وار رجوی، نشان داد که او بخاطر اینکه به خود فکر میکند وتنها نوک دماغ خود را میبیند، غم مردم ایران رانداشته است.
تشکیلات متشکل از اکثریت نوجوان وکم تجربه ی او درعرض مدت بسیار کوتاهی ازهم پاشید و شرایط را برای مبارزه ی اصولی بخاطر منافع ملی، سخت ترکرد.
رجوی با حماقت خاص خود، طوری دست این هواداران بی تجربه ی خود را در پوست گردو گذاشت که درآن وضعیت، ادعای حفظ تشکیلاتی بنام سازمان مجاهدین خلق خنده دار کرد والبته انصافا یک باند مافیایی بجای آن پدیدار شد که تنها بدرد ارضای خود شیفتگی رجوی وخاموش کردن آتش شهوات حیوانی او ونیز استفاده ی دشمنان خارجی ازآن خورد که درتعارض با منافع مردم ایران است.
همینطور:
” آنها هر مرحله از زندگی و مبارزاتشان را «جمع‌بندی» می‌کنند. جمع‌بندی‌شان هم جدای از موارد تخصصی، همواره جمعی و عمومی بوده است. مثلاً در هجرت از عراق به آلبانی، تمام راه طی شده از دهه ۶۰تا سال ۹۵را مرحله به مرحله جمع‌بندی کردند. سپس از حاصل آن، به پیش‌بینیِ مسیرهای هجرت به آلبانی و تهدیدها و دستاوردهای آن پرداختند”.
منظورش اعضای بی اختیار باند رجوی است که کسی حق اظهار نظر مستقلانه را ندارد و تنها باید به تکرار اراجیف رجوی مشغول شده وبا قیام وقعود های اجباری خود، منویات رجوی را تصویب نمودند.
رجوی میگفت که ابدا از عراق خارج نمیشود واین اسرای بد عاقبت اوچاره ای جز تایید حرف های اورا نداشتند وزمانی که تلاش خانواده ها وسایر عوامل فرصت عرض اندام بیشتر به رجوی را نداد تا وقت بخرد ودرعراق بماند، او بدون مشورت با کسی، راسا تصمیم گرفت که تسلیم شود و دراین میان، هیچ جمع بندی که حاصل خرد جمعی باشد، درکار نبود.
ونیز:
”  مجاهدین با شکستن بن‌بست و حصار ۱۴ساله از دام و دسیسه و قتل‌عامی که توسط دستگاه… و مزدوران عراقی‌اش تدارک دیده شده بود، با هوشیاری و به موقع جستند و راهشان به ملاء سیاسی و اجتماعی خودشان باز گردید”.
این حصار را جمهوری اسلامی نکشیده بود وحصاری بود که رجوی برای گروگان های خود کشیده بود وقصد بیرون آمدن ازآنرا نداشت وزمانی میخواست ازاین حصار خارج شود که پشت نظامیان امریکائی  و… سنگر گرفته وبا استفاده از این گروگان ها، به ایران تشریف آورده و تاج شاهنشاهی- یا شاید چیزی بالاتر ازآن- برسر نهاده و عقده هایش را خالی کند.
ضمنا، شما که میخواهید نشان دهید که حضور درملاء را دوست دارید، چرا به دوستانتان که اسیرشان کرده اید، اجازه ی این حضور- ملاقات با اعضای خانواده ها و…- را نمیدهید؟!
بازهم:
” این زنان و مردان با انتخابشان صادق بودند و از همه چیزشان به‌خاطر انتخابشان چشم پوشیدند؛ این‌ها از شوهر و زن و بچه و هر چه دارایی‌شان بود، دل کندند تا فقط در مقابل مشکلات تسلیم نشوند و با آزادی وفادار بمانند…”.
انتخابی درکار نبود. همه ی آنها بدون استثنا ودرزمانی که میدانستند صدام درپشت رجوی است وعدم اطاعت چه عواقب دهشتناکی دارد، بدستور رجوی وعلی الظاهراز قید زن وبچه وشوهر گذشته وبجای بدست آوردن آزادی، سرازتاریک خانه ها واردوگاه های کار اجباری رجوی درآوردند وعده ای فلک زده تر ازدیگران، مجبور به ارائه ی  خدمات جنسی هم به رجوی شدند.
درپایان:
“البته این‌ها هم مثل تمام آدم‌های عالم اشتباه می‌کنند و اشکال و کمبود دارند؛ اما در مسیر آزادی و درست انجام ندادن مسؤلیتشان، مدام به همدیگر بر سر اشکالاتشان انتقاد می‌کنند و در عبور از این خودشکنی‌ها، اراده‌شان قوی می‌شود…”.
آنچه که در تشکیلات رجوی ساری وجاری بود، نه انتقاد، بلکه درهم شکستن شخصیت اعضاء درمقابل هم بود تا درامر بردگی بهتر بکار آیند.
درضمن، آیا اشتباه کردن که شما برطبیعی بودن آن صحه گذاشته اید، شامل خود مسعود رجوی هم میشود یانه؟!
اگر میشود، لطفا شمه ای ازاشتباهات اورا نقل کرده و نمونه ای از انتقادات اعضای باند رجوی ازاین اشتباهات او را بیان کنید.
نوید

خروج از نسخه موبایل