30 مهر72 مسئولین فرقه همه اعضا را درسالن تزئین شده قرارگاه باقرزاده در منطقه ابوغریب جمع کردند. کسی نمی دانست چه اتفاقی قرار است بیفتد. پرچم های ایران را به تعداد زیاد در سالن آماده کرده بودند که با ورود ما به سالن به دست هرکدام از ما دادند. ساعتی بعد رجوی و زنش با هیاهوی زیاد وارد سالن شدند وبالای سن رفتند. بعد از دقایقی رجوی بلند شد و بیانیه ای مبنی بر قالب کردن زنش بعنوان رئیس جمهور شورای دست سازش اعلام کرد و طی بحث هایی که بعد از ان برای ما کرد اینطور در اذهان جا انداخت که خودش هم بعنوان رهبر ایدئولوژیک در ایران خدمت خواهد کرد. ساعت ها جشن و سرور در سالن راه انداختند. گویی که قراراست فردای آن روز مریم باید برود کاخ سعد آباد را تحویل بگیرد. بهرحال رجوی همین تصمیم خود را همان زمان درمناسبات بعنوان یک بند از انقلاب ایدئولوژیک بنام بند”ر” برای دور جدید سرکوب بیشتر اعضا اجرایی کرد. چیزی نگذشت که رجوی زنش را برای ولگردی سیاسی به فرانسه فرستاد ودرنشستی سفر مریم به فرانسه را به پرتاب موشک تشبیه کرد! وقرار شد که دستآوردهایی برای فرقه به ارمغان بیآورد. اما بعد از دو سال موشک رجوی عمل نکرد و مریم دست از پا درازتر به عراق بازگشت. تازه تعدادی از اعضا که به همراه وی به فرانسه رفته بودند ازفرصت استفاده کرده و در همان کشور از فرقه جدا شدند. رجوی که زنش نتوانسته بود با ولگردی سیاسی اربابان اروپایی اش را برای اعلام حمایت وبه رسمیت شناختن فرقه اش متقاعد کند ودرواقع موشکش عمل نکرده بود، طی نشستی با عصبانیت گفت:
“کس نخارد پشت من جزناخن انگشت من… مسئولیت بردن مریم به تهران برعهده ارتش آزادیبخش ملی است”.
ظاهرا او فهمیده بود اربابان خارجی حاضر نیستند چیزی بیشتر از نقش مزدوری به او بدهند و یا برخی از شخصیت های خارجی چشم طمع فردی به او دارند.اما بعد ازسالها خواب و رویای رجوی برای بردن زنش به تهران ازطریق ارتش به اصطلاح آزادیبخشش به واقعیت تبدیل نشد و درنهایت صدام هم بعنوان ارباب اولش سقوط کرد واستراتژی رجوی به گل نشست وبا شروع بمباران های کشورهای متجاوز به عراق مریم به فرانسه فرارکرد و خودش هم درناکجا آباد گم وگور شد و چند سال بعد هم نیروهایش ازعراق به گوشه ای درکشور کوچک آلبانی اخراج و خانه سالمندان برایشان درست کردند ومهر باطلی براستراتژی جنگ طلبانه رجوی زده شد.
حال سالهاست که مریم رجوی مجددا در اروپا به ولگردی سیاسی مشغول است وخودش را به آب وآتش می زند ونزد دشمنان مردم ایران سرخم می کند، به هرخیانتی علیه کشورش دست می زند وبه دریوزگی سیاسی مشغول است شاید که مزدوریش نزد آنها مقبول بیفتد و وعده سرخرمن ریاست جمهوری ایران را به او بدهند.اما زهی خیال باطل چقدر باند رجوی مفلوک هستند که حتی از تاریخ هم درس نمی گیرند تا ببینند ملت ایران در هیچ زمانی پذیرای خائنین به خود وگماشته های اهدایی دشمنانشان نبودند و به این درک و شعور سیاسی هم نرسیدند تا ببینند اربابانشان آنها را فقط برای مزدوری واستفاده ابزاری در معادلات سیاسی می خواهند ونه چیز بیشتر از آن.
حال دستگاه تبلیغاتی فرقه رجوی هرچقدر دوست دارد مریم قجر را بعنوان رئیس جمهورخودشان حلوا حلوا کند قطعا اگر طی این 25 سال مریم شیاد ازعنوان قلابی اش به نتیجه ای رسید بعد ازاین هم خواهد رسید. جای مریم و کل فرقه رجوی در قعر زباله دان تاریخ است و بس، البته درآنجا مریم قجرهرچند سال هم که خواست رئیس جمهور بماند.
حمید دهدار