وقاحت بی مثال این مریده ی مریم

فروغ گلستان نامی در تعریفی مهوع از مریم رجوی و بنقل از تعدادی روسپی سیاسی که پول کلان گرفته وحرف مفت میزنند، مینویسد:
” سیاستمداران او را نقطه پیوند سیاست با شرافت می‌دانند. او رهبر ایران آزاد است. کسی که در شرایط غیرممکن قیام می‌کند. روزی که مریم در ایران باشد روز مهمی برای کل دنیا خواهد بود.
او را می‌شناسیم و می‌ستاییم زن بزرگ و انسان بزرگ در جسارتش، اصولش و عشق و عاطفه عظیمی که نسبت به مردمش دارد. او نقطه انگیزش دهها هزار هوادار این مقاومت است. مریم رجوی صدای نبرد در ایران است، صدای دموکراسی، آزادی و حقوق بشر”.
درمورد این اظهار نظر سیاستمداران مورد استناد فروغ خانم باید پرسید که این سیاستمداران سابق که اینک روسپی سیاسی بیش نیستند، چه درکی از شرافت دارند؟
آیا کسانی که معتقدند یک درصد مردم جهان دررفاه غیر قابل تصور باشند وبقیه به درجات مختلف گرفتار امرار معاش روزانه، شرافت وانسانیتی سرشان میشود ویا من نوعی، درک نادرستی از شرافت داریم؟!
دیگر اینکه مشخصات جغرافیایی این ایران آزاد که رهبرش مریم است، چیست و چرا بر روی نقشه ی جهان پیدا نمیشود؟!
اوکدام قیام را که نفعی از آن برای مردم متصور باشد، کرده است؟!
اصلا قیام درشرایط ممکن عملی است واگر او دریک حالت غیر ممکن این کار را انجام میدهد، نباید بجایی بهتر ونزدیک تر ازتیمارستان برود.
در ضمن مریم، نصف عمرش را درایران بوده ودراین مدت، جهانیان روز پر میمنتی را که بنفع شان باشد، ملاحظه ننموده اند.
همچنین، این ده ها هزار هوادار مقاومت (باند رجوی) درایران بچشم نمیخورد وآیا ممکن است محل زندگی آنها را درجای دیگر کره ی خاکی نشان دهید یا ما را به سماوات مراجعت خواهید داد که مشاهده ی اینهمه انسان درآنجا ها برای نوع بشر ممکن نیست.
مریم رجوی فقط بچه مرشد اندرونی مسعود رجوی است وجیغ ودادهای او، صدای مردم ایران را انعکاس نداده و صدای جغد وارش نوید نبرد برحق مردم را نمیدهد.
درک مریم ازدموکراسی، بخط کردن زنان اجبارا طلاق گرفته در محل حوض رقص رهائی وخلوت گاه های مجلل رجوی است وبس!
او دموکراسی را درحد اطاعت از شهوات فرماندهی وجنسی رجوی درک میکند و حقوق بشر او عبارت از این است که از رژیم عربستان حمایت کند.
رژیمی که هم اکنون یک روزنامه نگار زن، در انتظار بریده شدن سرش درزندان بسر میبرد، هزاران نفر زندانی دارد که نصف آنها طی ماه ها وسال هاست که درحالت بلاتکلیفی درزندان هستند و اگر شانسی داشتند، آزادی خود را با قبول پیوستن به گروه های تکفیری و ایجاد جنگ وکشتار بدست میآورند.
عربستانی که اقلا 100 میلیارد دلار صرف تقویت تروریزم کرده وازاین لحاظ، برکرسی مقام اولی جهان تکیه دارد!
فعلا از قتل فجیع روزنامه نگار قاشقچی حرفی نمیزنیم!
سپس:
” مردان رسم برابری را از او می‌آموزند. و زنان او را پیشتاز و جلودار مبارزه علیه هژمونی طلبی استبداد مذهبی می‌دانند”.
برابری در مناسبات رجوی، عبارتست از تعلق همه چیز برای مسعود ومریم وهیچ چیز برای دیگران، الا آن قسمت ازمایحتاج زندگی حیوانی برای زنده ماندن ودرخدمت امر ونهی های این دو بودن.
من بعنوان یک مرد، هزار بار غلط میکنم که این راه و رسم اسارت و بندگی را از مریم یاد بگیرم!
فروغ خانم با استناد به تجربیات زندگی مشترک با مریم رجوی چنین میگوید:
” شاید برای یک ناظر بیرونی، توصیفات مجاهدین از مریم و این میزان عشق و عاطفه عجیب بنماید. و شاید به‌دلیل همین فاصله‌ها در درک این موقعیت، کمتر از او و آنچه می‌کند گفته‌ایم که البته بسیار ناپیدا و بی‌ نام و نشان است”.
پس با ممانعت ازدیدار خانواده های گرفتار با او واعضای دربند سازمان، جفای بزرگی درحق مریم ازیک طرف – که این عشق وصداقت را نمیتواند به آنها نشان دهد- وجفای بزرگتری درحق اعضای خانواده ها از طرف دیگرکه ازاین منبع فیاض بی بهره میمانند.
ونیز:
” کمتر برده بودن، کمتر فرمان شرایط را کورکورانه بردن. این رهایی برای انسان، مفهوم انقلاب مریم است”.
کمتر برده بودن که دروغ است!
برده وار زیستن و تن به هر خفت وخواری دادن تا نفی شخصیت خود، ازادوات فرمانروائی رجوی است واطاعت کورکورانه مکمل آن!
بدین ترتیب، مریم راهی را برای رهائی بلد نیست!
وحید

خروج از نسخه موبایل