چرا مرگ اعلام شده اعضاء از سوی سازمان طبیعی به نظر نمی رسد؟

اگر چه مرگ و محتوم بودن آن در زندگی انسان و سایر موجودات امری پذیرفته شده است، کم و زیادش نیز طبیعی است و هیچ تضمینی برای لحظه ای دیگر برای ادامه حیات انسان و هیچ موجودی وجود ندارد. اما از سویی گاهی اوقات وضع جسمانی و سلامت فرد و نشاط و شادابی و علایم حیاتی و امید به آینده برخی مرگها را در هاله ای از ابهام فرو میبرد.
خصوصا این احتمال زمانی تقویت می شود که تکرار آن موج ذهنیت منفی را در اذهان تشدید کند. بویژه اگر مظنون در انجام این عمل ید طولایی داشته باشد و برای تحقق خواسته هایش به هر مستمسکی دست یازیده باشد تا برای بقای خویش با فنای دیگران رازهای مگوی خویش را حفظ نماید.
گاهی فرد و مسئله دار بودنش اگر منجر به جدایی گردد و در تشکیلات نقش تعیین کننده ای داشته باشد. نشت این اطلاعات وجهه او را بیش از پیش در نزد افکار عمومی مخدوش می نماید و گاه خود جدایی فی نفسه یک خطر برای سازمان محسوب می شود و بازتاب آن زنگ خطری است که در روند یارگیری های جدیدش مانع ایجاد می کند و اگر فرد جدا شده دست به افشاگری بزند حیات سازمان را به مخاطره می اندازد لذا برای فرو نرفتن در گرداب فراموشی وانزوا به راحتی دست به جنایاتی می زند که تلاش مذبوحانه ای بیش نیست!
و از این دست اقدامات در انشقاق سازمان با روشهای حذفی تقی شهرام و تاسیس سازمان پیکار با حذف مخالفان در قبل از انقلاب کلید خورد و امری ساده است که سازمان به سادگی از کنار آن گذشت و در هر برهه دیگری اگر سازمان احساس خطر کند با زیر پا گذاشتن افراد نا همراه متشبث به هر اقدامی برای نجات خودخواهد شد.
زیرا این شرایط از هر مقطع دیگری برای سازمان تعیین کننده تر است و صحبت مرگ و زندگی است. اگر این بار جان بولتون ها وترامپ ها با شکست مواجه شوند راهی برای برون رفت سازمان از بازی سه سر باخت وجود ندارد. در یکی از رازی های قدیمی که مربع یا مستطیلی به هشت قسمت تقسیم می شد طرفین مهره های خویش را می چیدند و گاهی اوقات یکی از طرفین مست باده پیروزی به گرداب اشتباه می افتاد وهیچگونه راه گریزی برای او وجود نداشت و حریف با یک حرکت از سه طرف او را با شکست مواجه می ساخت و حال و روز این روزهای سازمان دقیقا در معرض یک بازی از هر طرف باخت قرار دارد پس نباید هیچ مخالفی راهی برای گریز پیدا کند و ریزشی برای سازمان رقم زند که زرق و برق دروغین او را درهم شکند وسرابی در مورد چشم انداز آینده سازمان به تصویر کشد که آب حیاتی در آن نیابند.
از همین رو مرگ آرش پور غلامی این روزها بیش از هر مرگ دیگری سازمان را در مظان اتهام وارتکاب یک قتل برای حذف او قرار داده است تا هم اطلاعاتی به بیرون نشت نکند وهم ریزشی در انظار جهانیان خود نمایی نکند. جا دارد که فعالان حقوق بشر و سازمانهای حقوق بشری در این موضوع ورود نموده واز حذف های بیرحمانه مریم جلوگیری نمایند و ماهیت واقعی مریم و سازمان را در افکار عمومی به نمایش گذارند.

خروج از نسخه موبایل