” نه”!!!

خانم سهیلا دشتی از میرزا بنویس ها و قلم به مزدهای دون پایه رجوی، با حمله به رضا پهلوی سعی در سفید سازی چهره ی مسعود رجوی داشته است!

چند جمله از این مطلب کودکانه را با هم مرور می کنیم:

” سهیلا دشتی:

می توان به دیکتاتور نه گفت!!! رضا پهلوی را در یک برنامه تلویزیونی دیدم، روی چهارپایه چرخانی نشسته است و در مورد آینده ایران حرف می‌زند و برای اینکه حرف‌هایش بیشتر تأثیر بر شنوندگانش داشته باشد، آرام ندارد و به این‌طرف و آن‌طرف می‌چرخد. در طول چهل سال که هیچ‌وقت از دستوراتی که پدرش در مورد شکنجه، سرکوب و اعدام مخالفین داده است دوری نکرده و دوران پدرش را دوران بزرگی ایران می‌داند و از مردم معذرت‌خواهی نکرده است و اعدام‌ها را محکوم نکرده است.”

باز گفته:

” مسائل مهمی مثل مرزبندی با دیکتاتور در زمان قدرت و بخشش عوامل دیکتاتور بعد از سقوط دیکتاتور بارها و بارها موردبحث قرارگرفته است و نمونه‌های مشخص مرزبندی با دیکتاتور در افریقای جنوبی و در آلمان هیتلری و ایتالیا، اسپانیا، ویتنام و کشورهای دیگر موردتوجه قرارگرفته است. در همه این کشورها در مقابل دیکتاتور در زمان قدرت آنان مبارزه و مقاومت بوده و بعدازآن نیز دادگاه‌های رسیدگی به جنایات مسببان و به گفته‌ای عامران و عاملان و محکومیت آنان. اما رضا پهلوی را ببینید که یک‌تنه کار همه انجام می‌دهد و به‌جای مرجعی قضائی حکم می‌راند که هیچ‌کس تابه‌حال چنین نکرده است و حرف‌هایش بیشتر نشانه تسلیم است تا مقاومت.”

خانم سهیلا دشتی، به قول معروف: خار را در چشم دیگران می بیند، و تیر را در چشم خودش نه!

تمام این کپی،پیست های شما را خواندیم. گیریم که همه درست!

شما چی؟ اپوزیسیونی که شما قلم به مزدش هستید چی؟ آیا این مسعود رجوی که شما زیر بیرق او سینه می زنید، از معصومان و رجل انقلابی تراز اول تاریخ جهان است؟

اگر جرم رضا پهلوی سکوت در برابر جنایات پدرش است و اینکه انتخاب نکرده است که سمت عدالت را بگیرد! و بجای این اقدام شایسته، رابطه خونی و خانوادگی خود را حفظ کرده  و نسبت به آن‌ها وفادار مانده  و همه‌چیز را زیر پا گذاشته است! جرم شما چیست؟

من صحبت های شما در مورد فرزند دیکتاتور سابق ایران را تائید می کنم! بله رضا پهلوی یک بار باید پاسخ مردم ایران، به سلطنت را آویزه گوش خود می داشت و عطای حکومت در ایران را به لقایش می بخشید!

اما جرم شما، بعنوان خانم سهیلادشتی چیست؟

من نمیدانم، شما آیا سابقه حضور در مناسبات ارتش رجوی در عراق را داشتید یا نه؟ نمیدانم از نزدیک زندان های رجوی در عراق را دیدید یا نه؟ نمیدانم از نزدیک با قربانیان فرقه رجوی که بهترین سال های عمرشان را در بیراهه های رجوی از دست دادند، ملاقات داشتید یا نه؟

من سالها، البته بهترین سالهای عمرم را! ناآگاهانه در فرقه رجوی ازدست دادم.الان هم چوبش را می خورم. من ماهها در زندان انفرادی در اشرف به جرم” نه” گفتن به رجوی، محبوس بودم و شکنجه روحی و جسمی شدم.

من با دهها و صدها، مثل خودم از نزدیک، ساعت ها صحبت کردم و به چشم دیدم که سرکوب در فرقه رجوی، مختص من نبوده و انبوهی از جوانان آزادیخواه ایران، در شکنجه گاههای رجوی، برای مدت های طولانی، زندانی شدند و از اولین حقوق هر زندانی نیز محروم بوده اند.

شما، امروز وقیحانه، انتخاب کردی که به همه این واقعیات چشم ببندی.

شما و امثال شما، مختارهستید که هر راهی را، رهرو باشید و مرید هر کسی باشید. اما ما مجبور نیستیم مثل شما فکر کنیم. امثال من که چهره واقعی دیکتاتور شما را با گوشت و پوست خود از نزدیک حس کرده ایم ، نمی توانیم به جنایات مسعود رجوی، چشم ببندیم. چرا که در زندان های رجوی عهد و نذر کردیم، که اگر به سلامت از مهلکه رجوی خلاص شویم، به یارانی که صدایشان خاموش شده، خیانت نکنیم. ما نمی توانیم چشمان خود را به حقیقت ببندیم. هنوز داغ ندیدن کوروش، بچه سنندج، به دلمان است! هنوز فریادهای مظلومانه ناصر از سلول بغلی که زیر مشت و لگد های مزدوران رجوی، قهرمانانه فریاد آزادی سر می داد، در گوشم طنین افکن است. هنوز ناله های زندانی های دیگر از سلول های کناری در زندان اشرف، در گوشم نجوا می کند. چطور می توانم ساکت بنشینم.

ما اگر مادیات و زندگی مادی را انتخاب می کردیم، الان نیازی نبود دست به قلم ببریم. اگر به حکم وجدان وعقل، در راه افشای دیکتاتورها می کوشیم، برای این است که یاران سابق خود رانجات دهیم. برای این است که امثال شما” گمراهان” را نجات دهیم. برای اینکه به نسل جدید آگاهی داده و تجارب سنگین و خونین خود را به رایگان در اختیارشان قرار بدهیم که گرفتار فرقه گرایان خائن به منافع ملی نشوند.

شما را به تعقل در مورد فرمایش معروف امام حسین(ع) که می‌فرمایند: «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید»، فرا می خوانم.

شاید که شما حقیقت را می دانید، اما سکوت کرده اید!

‫ می توان به رجوی” نه” گفت …

امیدوارم آن گزارش خبرنگار سوئدی از آرژانتین (لوتن کولین) را هم برای آقای محمد رجوی، پسر رهبر خودخوانده تان، ارسال کنید، تا اوهم رابطه فامیلی و خونی خود را کنار گذاشته و سرکشان تاریخ از جمله پدر دیکتاتورش را افشاء کند … محمد(مصطفی) رجوی، هم باید بداند که در خلال سال های 1382-1365، با فرمان های ظالمانه پدرش، سال ها، مخالفان فرقه او، شکنجه شده، زندانی شده و حتی به قتل رسیده اند …

فرید

خروج از نسخه موبایل