از دیدگاه مجاهدین ضدیت با امپریالیسم یعنی ارتجاع

حسن حبیبی نامی ازوابستگان رجوی، دریادداشت کوتاه خود با عنوان”تاملی بر شعار مرگ بر امپریالیسم”، آرام آرام درصدد نفی امپریالیزم بوده وچنین می نویسد:

« مصدق بزرگ اولین کسی بود که شالوده سیاست خارجی اش را بر اساس راهکار «موازنه منفی» بنا گذاشت. نسل مبارز پس از انقلاب، نسل مسعود رجوی، شعار راهگشای مصدق را سرلوحه دیپلماسی بین‌المللی مقاومت ایران کرد.»

درزمان دکتر مصدق، دنیا تک قطبی نبود وراهکار او دربرخورد با قدرت ها، اتخاذ سیاست موازنه ی منفی (ندادن امتیاز به هیچکدام از قدرت ها) بود که البته سیاست درست ومنطبق با مصالح ملی ایران بود.

اما این مسئله چه رابطه ای با مسعود رجوی ونسل اخته شده اش دارد؟

مسعود از سال های اولیه ی انقلاب، آرام آرام به سمت تجاوزکاران، مرتجعین وامپریالیزم میل نموده وخود را درچنان سراشیبی ازسقوط گرفتار کرد که راه برگشتی باقی نگذاشته وعملا سازمان مجاهدین خلق را به عمله ودنبالچه های ارتجاع منطقه ای وامپریالیزم تبدیل نموده است.

آیا درک شما ازسیاست موازنه ی منفی این است؟!

این نویسنده تبلیغاتی مجاهدین خلق سیاست موازنه منفی را چنین تعریف می کند:

“سیاست موازنه منفی. پیامی بشدت سهل، و همزمان بشدت ممتنع. آنقدر ممتنع که بخش اعظم سایر نیروهایی انقلابی و مبارز هرگز آنرا نفهمیدند و به میزانی که اسیر همان شعار به گروگان گرفته شده”مرگ بر امپریالیسم” ماندند، به اردوی ارتجاع نزدیک، و ابواب جمعی آخوندها شدند”.

مهمل که نمیبافی برادر؟

در مواجهه با کدام دو قدرت بزرگ است که شما سیاست موازنه ی منفی را پی گرفتید که دیگران معنی آن را نفهمیدند؟

چه کسانی شعار مرگ برامپریالیزم داده وبه تبع آن منحرف شده وبه اردوی ارتجاع پیوستند؟!

درحالی که به حسب حرکت تاریخ، امپریالیزم مانع رشد دیگر کشورها بوده وآن ها را به سوی ارتجاع سوق داده است، این نیروهای انقلابی مورد اشاره ی شما چگونه  درحالی که شعار ضدامپریالیستی دادند، همزمان به مرتجعین هم نزدیک شدند؟!

آقای حبیبی درک مبهم خود در باب امپریالیزم را چنین به تصویر می کشد:

 ” برای مقاومت ایران تنها مهم این است که چه کسی کمک حال رژیم نباشد. حال چه نانسی پلوسی باشد و چه جان بولتون. چه دمکرات و چه جمهوریخواه. یعنی اینکه ترامپ هم اگر نباشد جانشینش دیگر برای آخوندها با هواپیما میلیارد  میلیارد دلار نمیفرستد و هزار هزار ویزای اقامت صادر نمیکند. از بقیه کثافتکاری هایش  بگذریم”.

نتیجه:

نظر این مرید ونظریه پرداز رجوی این است که کافی است که شخص یا کشوری با رژیم ایران ناسازگار باشد تا مورد تایید او قرار گیرد.

باکی نیست که این شخص یا کشور، با برقراری تحریم ظالمانه، مردم ایران – بعنوان طرف اصلی دعوا – را  بطور تدریجی ازپای درآورد.

این مرید رجوی باید بداند که امپریالیزم آمریکا، جنگ اقتصادی 40 ساله ای را با مردم ایران آغاز کرده واینک شدیدترش کرده ودرحال ارتکاب به یک نسل کشی آرام برعلیه مردم ایران است ودرچنین شرایطی، آدم باید خیلی بی شرف باشد که ازاین جنایات بگذرد.

البته دادن شعار صرف علیه این تجاوزگر، دوای درد ما نیست و ما باید با ایجاد اقتصاد جنگی، تلفات این جنایت را کمتر نموده، خودکفاتر شده و شعار ” مرگ بر امپریالیزم” خود را بدین صورت بدهیم.

انجام اقدامات بازدارنده دربرابر جنایات امپریالیزم، معنی” مرگ برامپریالیزم” می دهد وتا امپریالیزم وسلطه گری وجود دارد، این شعار درعمل ونه صرفا در حرف – که تاثیری هم ندارد- وجود خواهد داشت و تلاش باند رجوی برای تبرئه کردن امپریالیزم از خاکی که بچشم مردم می پاشد، بی فایده است.

سیروس غضنفری

عضو نجات یافته از باند رجوی

خروج از نسخه موبایل