وقتی که ضد ارزش ها ارزش میشوند

در هر کجای جهان ضد ارزش هایی وجود دارد که بین همه ملت ها یکسان است و هیچ ربطی به دین و مذهب و قومیت و ملیت و … ندارد. مثلا در کل جهان چیزهایی مانند دروغ، تظاهر، دزدی، غیبت کردن، حسادت، بی احترامی به والدین بطور خاص و به بزرگترها بطور عام … ضد ارزش هستند و همچنین هیچ جای جهان را نمیتوان پیدا کرد که مثلا بگویند که مردمان این کشور حسادت یا دروغگویی برایشان ارزش است و یک امتیاز مثبت محسوب میشود.
اما برخلاف کل جهان، در مناسبات مجاهدین و فرقه رجوی، موارد بالا یعنی دروغگویی، متظاهر بودن، بی حرمتی به والدین و … ارزش محسوب میشود و هرکس که بیشتر و در درجات بالاتری این اعمال را انجام بدهد، نزد مسئولین فرقه، از درجه اعتبار و نزدیکی بیشتری برخوردار خواهد بود! بطوریکه سرلوحه مجاهدین از فدا و صداقت به دروغ و تظاهر تغییر پیدا کرده است. زمانی در سالیان نسبتا دورتر یگانگی و راستی در سازمان ارزش های بسیار والایی محسوب میشد و معیار نزدیکی به سازمان همین ارزش ها بود. اما اکنون هرکس که همه چیز را فدای رهبری کند، معیار برتری و نزدیکی به سازمان میباشد. افراد آموزش دروغ گویی را سازمانی و تشکیلاتی فرا میگیرند تا در صورت لزوم دروغ بگویند و یا مثلا تظاهر به خوب و عالی بودن در سازمان را به بیرون از خودشان نشان دهند. بخاطر داریم در سالیان 82 و 83 که مجاهدین در قرارگاه اشرف جمع بودند و قرار بود که مصاحبه هایی با نیروهای امریکایی بصورت جداگانه داشته باشند، بعضا بصورت تک نفره توسط مسئولین سازمان جلساتی با آنها برگزار میشد و کاملا آنها را توجیه میکردند که اگر این سوال را کردند تو بایستی این جواب را بدهی و اگر آن سوال را پرسیدند بایستی اینگونه جوابشان را بدهی. اصلا مهم نبود که آن شخص حقیقت درونش چیست؟! مهم این بود که جوابی که داده میشود آن باشد که باب میل سازمان باشد. مثلا همه نفرات در جواب به این سوال که آیا شما مایل به خروج از عراق هستید یا نه! بایستی جواب میدادند که خیر. عراق وطن دوم ماست و چون سالیان زیادی است که در این کشور هستیم، به تابعیت این کشور در آمده ایم! یا مثلا در جواب باین سوال که آیا در سازمان آزادی بیان و عقیده و دسترسی به مطبوعات دیگر و اینترنت و … دارید یا خیر؟ علیرغم اینکه جواب قویا منفی بود اما همگی بایستی جواب میدادیم که بله البته که داریم و … یا مثلا از دیگر ضد ارزش هایی که در تمامی ادیان و خصوصا اسلام به آن سفارش اکید شده است احترام به والدین تحت هر شرایطی است. اما در سازمان این داستان متفاوت است. یعنی که اگر پدر و مادری حتی سالخورده و مریض، برای ملاقات با فرزندش به پشت درب پادگان مجاهدین آمد، فرزندان آنها بایستی با شعار دادن علیه این پدر و مادر و با بی احترامی، سنگ به سوی آنها بزنند و سر و صورتشان را زخمی کنند و هرکس هم سنگش با خطای کمتری اصابت کند و شعارها را علیه والدین خود محکمتر و کوبنده تر بدهد، نسبت به بقیه به سازمان و رهبری نزدیکتراست!!
در یک کلام شاخص ها در سازمان نسبت به کل جهان متفاوت است. مثلا بیاد داریم در نشستهای مختلف مسئول اول وقت سازمان یعنی مهوش سپهری که آن زمان جانشین مسعود رجوی هم بود میگفت که اگر کل دنیا بگوید الان شب است ولی مسعود بگوید الان روز است، یعنی که کل جهان اشتباه میکند و مسعود درست میگوید. اکنون سوال از سازمانی که مدعی آزادی و آزادگی و منطق و عقل و فهم و شعور انسانی میباشد اینست که اگر مفهوم این حرف مناسبات فرقه ای و سکت نیست، شما بگویید چیست؟! واقعیت اینست که سوالاتی که از این فرقه وجود دارد آنقدر زیاد است که البته بارها و بارها در موقعیتهای مختلف هم پرسیده شده اما دریغ از یک جواب قانع کننده و منطقی! دار و دسته مجاهدین فقط بلدند که تا یکی کلامی از آنها گفت که باب میلشان نبود، به او بگویند که این آدم رژیم است و از پاسخ به سوال او جا خالی بدهند، هرچند که این ترفند آنها هم دیگر برای همگان لو رفته و نخ نما شده است!
مراد

خروج از نسخه موبایل