جشن چهارشنبه سوری های صوری در فرقه رجوی

از دیرباز مردم ایران با نزدیک شدن به روزهای پایانی هرسال در شب چهارشنبه آخر آن با روشن کردن آتش و پریدن از روی آن با شور و شوق فراوان به استقبال فصل بهار و رویش گلها رفته و به جشن و پایکوبی می پردازند.

اما مراسم چهارشنبه سوری در فرقه رجوی چگونه بود که با ذکر خاطره ای از دوران حضور خودم در مناسبات فرقه به ان می پردازم:

یادم هست تازه وارد مناسبات فرقه شده بودم با نزدیک شدن به عید نوروز مسئولین فرقه برای امثال من که تازه وارد شده بودیم صحبت از برپایی جشن چهارشنبه سوری کردند که یکی از آنها با سیاسی کردن این جشن سنتی و ملی گفت: برپایی جشن چهارشنبه سوری خودش جنگی است با رژیم! چون آنها مخالف آن بوده و با سرکوب کردن مردم سعی دارند مانع از برگزاری این سنت ایرانی شوند. اما ما جشن چهارشنبه سوری را در اینجا با شور و شوق برگزار می کنیم! بهرحال درشب جشن چهارشنبه سوری همه ما را به یک محوطه باز در کنار پارک اشرف بردند که از قبل چوبهایی از درختان شکسته شده و صندوق های چوبی مهمات برای آتش بازی فراهم کرده بودند! با آتش زدن چوبها جشن شروع شد.

تعدادی از نفرات رفتند و دور آتش چرخیدند و عده ای هم در حال خوردن نوشیدنی و تعداد کمی هم به داخل پارک اشرف رفتند، در ابتدا جشن برایم جذاب بود چون خاطرات محله و شهر خودم در ذهنم تداعی می شد و با همان شور و شوق به جمع نفراتی که دور آتش حلقه زده بودند پیوستم. چند باری به دور آتش چرخیدم ولی درچهره نفراتی که دور آتش بودند یک نوع بی میلی از این کار می دیدم که با اولین دور یکی یکی از حلقه خارج شده و به گوشه ای می رفتند. یکی از نفراتی که درکنارم بود گفت این هم یکی دیگر از این مسخره بازی هایشان است! ازاین حرف وی تعجب کردم چون او یکی از نیروهای با سابقه سازمان بود. ازاو سئوال کردم مگر چیزی شده؟

که پاسخی نداد ولی معلوم بود هیچ شوروشوقی نسبت جشن چهارشنبه سوری ندارد. کنجکاو شدم که ببینم بقیه هم همینطور هستند زیر نور آتش دقت کردم دیدم که اکثرنفرات یک علائم مشترک دارند در چهره آنها هیچ ذوق و شوقی نمایان نبود ومشخص بود که هیچ کس دلخوشی به چنین جشنی ندارد و فقط لبخندهای سرد روی لبانشان بود از حلقه جدا شده ودرکناردیگر نفراتی که نظاره گر بودند ایستادم برای لحظه ایی بیاد حرفهای آن مسئول افتادم …حرفهایش را گذرا در ذهنم مرور کردم من که زمان زیادی از آمدنم در مناسبات فرقه نمیگذشت و قبلش در ایران بودم خاطرات چهارشنبه سوری هارا به خوبی یاد داشتم وبه خاطر می آوردم که ما درایران هرسال چنین جشنی را آزادانه وبا شور وشوق در محله و شهرمان و دیگر شهرها برپا میکردیم و اصلا نه خبری از مامور و پلیس و نه بگیروببند بود، وقتی کنار نفرات ایستاده بودم یکی از بچه ها نزد من آمد وگفت روی آتش پریدی؟ گفتم آره، بعدش با طعنه گفت رفتی با رژیم جنگیدی و برگشتی که با حرفش هردویمان خندیدیم و بعد به اتفاق هم به پارک اشرف رفتیم که تعداد زیادی از نفرات آنجا بودند هرکس تنهایی ویا بعضا دونفری درگوشه ای ایستاده بود با نگاهی گذرا به چهره های درخود انها متوجه شدم که آنها هم مثل من متوجه سوری بودن چنین جشنی شده واشتیاقی برای شرکت دران ندارند فقط برای اینکه ساعتی از انجام کارهای سنگین روزانه فرقه بدورهستند خوشحال بودند.
بنابراین می توان گفت که برگزاری تمام جشن ها واعیاد درفرقه صوری وفقط به منظور نمایش و تبلیغ بیرونی ونه برای پاس داشتن سنت ایرانی بود وگرنه این فرقه با توجه به ماهیت فرقه گرایانه و وطن فروشانه اش هیچ سنخیتی با مراسمات سنتی ایرانی ندارد.
تورج

خروج از نسخه موبایل