پیام آقای محمدرضا شمس به بچه های اسیر در آلبانی

پیام آذری


ترجمه پیام آذری

من خیلی ضروری دانستم، به بچه هائی که در سازمان هستند، علی الخصوص بچه های آذری، به زبان مادری یک سلامی عرض کنم، در جایگاهی نیستم که بخواهم نصیحتتان کنم، فقط می توانم عاجزانه خواهش کنم که، حتما چهره من زمانی که بهمراه خانواده ها به پشت سیاج می آمدم را دیدید و می دانید حرفهای سازمان که اگر ایران بروید، زندانی می شوید، شکنجه می شوید، اعدام می شوید، همه کذب است، خدا را گواه می گیرم که وقتی ما به ایران وارد شدیم، به جز عزت و احترام و برخوردهای برادرانه چیز دیگری ندیدیم. علت اصلی آمدن من هم به پشت سیاج های اشرف، انتقام از مسعود رجوی و کمک به آگاهی دادن به شما که اسیر هستید و کمک به خانواده های شما بود.
در اکثر استان ها، من با خانواده های شما آشنا هستم و مرا می شناسند، فقط دلم برای مادرانی می سوزد که دهها سال و در مواردی 30 سال، چشمانشان به راه است، اغلب ازمن سئوال می کنند، از آنجا چه خبر؟ می پرسند از آلبانی و از اشرف 3 چه خبر؟
فقط خواهش می کنم، عاطفه گرفته شده شما بدست رجوی را دوباره زنده کنید.
آنجا همیشه می گویند، حلقه وصل خود به رهبری را قوی تر کنید! خدا آن حلقه را خودش پاره کند، آن حلقه عشق و عاطفه ما را از بین می برد، آن حلقه نابود کننده خانواده های ماست! فقط یک لحظه به خانواده تان فکر کنید، به آن شیر پاک مادر که در روح و جسم شما ساری و جاری است فکر کنید، که چطور استخوان های شما را قوی کرده است! به آن مادری فکر کنید که خودش شب ها نخوابیده تا شما بخوابید! به شما لالائی گفته تا راحت بخوابید، دیگر خدا را خوش نمی آید، بیش از این، چشمان این مادران را پر اشک کنیم، چشمان آن پدرهای پیر را چشم براه نگذارید، سازمان هرچیزی به شما گفته، دروغ است، آن سوت زدن ها برای سرنگونی، که توسط مسعود زده می شد، چه شد؟ به کجا ختم شد؟ 25 سال در عراق و حالا هم آلبانی، چه شده؟ دیگر همه شما در آستانه پیری هستید! در سنین جوانی شما با سلاح و توپ و تانک و حمایت صدام و …چکار کردید؟ یک روز که برج های امپریالیسم زده شد، جشن گرفت، بعدا که اوضاع تغییر کرد، رجوی گفت ما باید در راستای خط و خطوط آمریکا حرکت کنیم، یعنی رجوی مثل باد دائم در حال تغییر جهت دادن است! امروز هم فرارکرده یا مرده، نمی دانم، خبر ندارم، با آنجا ماندن عمر خود را تباه کرده و چشم مادران را گریان نگذارید! چشم مادران شما به راه دوخته شده است! این ها، تنها خواهش من از شما بود.
زنده باشید که به عرایض من گوش دادید.

پیام فارسی
من هم سلام عرض می کنم خدمت هموطنانم، زمانی هم ما مثل آنها بودیم، همه حرفهائی که به ما می گفتند در قرارگاه می گفتند، در نشست ها که جمهوری اسلامی ال و بل می کند، می کشد، اعدام می کند، فلان می کند، خب ما ترجیح دادیم در جمهوری اسلامی اعدام شویم تا در قرارگاه اشرف بمانیم، یعنی آن مصیبت هائی که در قرارگاه اشرف سرمان آمد، راضی به اعدام بودیم، بالاخره قبول کردیم، آمدیم ایران، هیچ کس با ما کاری نداشت، رفتیم سراغ زندگی مان، الان هم زندگی مان را می کنیم، خودتان هم من را دیدید که چند بار با خانواده ها به اشرف آمدم، آنجا چند بار صحبت کردم، با خانواده ها آمدم، من فقط ماندم، آن نفراتی که در اشرف ماندند، چطوری عاطفه را در درون این ها کشتند، چرا به فکر خانواده شان نیستند، چرا نمی خواهند برگردند پیش خانواده شان؟
درسته که از این ور و آن ور می شنویم، بیشتر بچه ها اعتراض می کنند و می خواهند فرار کنند، یا توی رودربایستی گیر کردند ماندند، یا به زور نگه داشتند، فقط راه چاره فکر کردن به خانواده است، به پدر، به مادر…
اگر توانستند بروند دنبال زندگی شان، از قرارگاه بیایند بیرون، از اشرف 3! بروید به آغوش گرم خانواده، هیچ کس کاری ندارد توی ایران، مثل ما که آمدیم، الان داریم راحت زندگی می کنیم، این آرزوی تک تک بچه هاست که شما آزاد باشید.

خروج از نسخه موبایل