آخرین اشرف …

اولین اشرف ، مکانی بود که در 80 کیلومتری مرزهای ایران و در شمال شهر خالص در استان دیاله عراق بود. این اردوگاه در سال 1365 و پس از انتقال مرکز اصلی سازمان به عراق و با حمایت حکومت بعث و صدام حسین تاسیس شد. مسعود رجوی نام این پادگان را” اشرف” نامید. به زبان دقیقتر نام اشرف سمبلیزه میکرد انحصار رجوی را بر تشکیلات مجاهدین.
در یکی از میادین اشرف هم تصویری از یک زن مسلح بود که همسر اول مسعود رجوی ، اشرف ربیعی بود. اشرف ربیعی متولد 1331 در تهران بود ، همسر اشرف ، علی اکبر نبوی نوری بود که از اعضای سازمان بود که در یک درگیری مشکوک در تهران کشته شد. در تیرماه 1358 اشرف ربیعی و مسعود رجوی با یکدیگر ازدواج کردند. در جریان درگیری در تاریخ 19 بهمن 1360 در خانه مرکزی سازمان ، اشرف ربیعی از جمله 17 نفری بود که در جریان تیراندازی های متقابل کشته شد ، از اشرف و مسعود فرزندی باقی ماند که مصطفی نام داشت که بعد ها به یکی از منتقدین پدر و سازمانش تبدیل شده و در حال حاضر در نروژ ساکن است.
زمانی که من در اردوگاه اشرف در عراق بودم ، شعارهای زیادی حول آن داده میشد ، مثل :
چو اشرف نباشد ، تن من مباد…

یا : اشرف کانون استراتژیک نبرد علیه حکومت ایران.
آنروز اشرف ، مرز سرخ بود.
آنروزها که ما در اشرف بودیم ، صحبت از آن بود که در فردای ایران آزاد ، اشرف تبدیل به یک موزه خواهد شد که مردم از آن بازدید کرده ویاد و خاطره رزمندگان آنجا را گرامی خواهند داشت! اما امروز ، نه تنها موزه نشد بلکه به نفرین گاهی مبدل شد که هر روز نفرین مادران و پدران اسرای رجوی را به دنبال دارد.
مسعود رجوی ساده لوحانه می پنداشت که تا ابد این زندان را دراختیار خواهد داشت ، هرگز فکر نمی کرد یک روزی به قبرستان نیروهایش مبدل شده و مفتضحانه از آنجا اخراج خواهد شد.

زمین های اطراف قرارگاه اشرف در عراق هم ، که به آن اشرف بزرگ می گفتند ، شامل زمین های زراعی کشاورزان منطقه بود ، که به زور سلاح و صدام حسین ، از آنها گرفته شده بود.
برای کمتر مجاهدی آنروز ، تصور قرارگاهی به جز اشرف برای سکونت ویا رزم متصور بود ، اما تاریخ درسی سخت را به مسعود یاد داد که منتقدان رجوی ، سالها قبل ترمی گفتند! ورود به عراق اشتباه بود!
آخرین گروه از اعضای سازمان در تاریخ ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۲ میلادی از قرارگاه اشرف خارج شدند. با این حال همچنان شمار اندکی از اعضا در اردوگاه ماندند تا در نهایت در پی حمله‌ای در سپتامبر ۲۰۱۳ این اردوگاه به طور کامل تخلیه شد. پایداری در اشرف جواب نداد!
در جریان حملات نیروهای ائتلاف به عراق ، در یک پروسه نسبتا طولانی و پس از تلفات زیاد انسانی ، مسعود رجوی تن به اخراج سازمان از اشرف و رفتن به یک اردوگاه به نام لیبرتی داد که سابقا محل استقرار نیروهای آمریکائی بود و آنجا را اشرف 2 نامگذاری کرد.
مسعود اشرف را دو دستی تقدیم نیروهای ائتلاف کرد. مسئولین سازمان لیبرتی را خواهرزاده اشرف می خواندند و دنبال شعاری مثل چو لیبرتی نباشد تن من مباد ، بودند!
در لیبرتی سازمان در یک بن بست دیگر قرار گرفت و آن مصاحبه با کمیساریا بود ، سازمان برای فرار از این رویارویی ، اعتصاب غذایی را راه انداخت که 108 روز به طول انجامید و نهایتا این اطلاعیه را صادر کرد :
در اطلاعیه آمده است:”به دنبال قطعيت حکم دادگاه اسپانيا عليه فالح فياض، مشاور امنيت ملی مالکی، به خاطر مسئوليت مستقيم در کشتار اول سپتامبر 2013 و اعدام جمعی 52 تن از مجاهدان و به گروگان گرفتن 7 تن و به اتهام جنايت عليه جامعه بين المللی، مريم رجوی رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران، مجاهدان ليبرتی و ايرانيان در شهرهای مختلف جهان را به پايان اعتصاب غذای جهانی که از روز اول سپتامبر شروع شده است فراخواند و پايان اعتصاب غذا را اعلام کرد.”
اما هرگز تصویری از این حکم ساختگی در هیچ رسانه ای در جهان منتشر نشد!
شاید هم این اعتصاب غذا برای انحراف افکار عمومی واعضاء و هواداران بود تا رهبری سازمان خودش را از مسئولیت کشتار 52 عضو ، مبرا کند.
سازمان مجاهدین آنروز ، دستگیری”هفت گروگان اشرفی” را دلیل شروع اعتصاب غذا و آزادی آنها را شرط پایان اعتصاب غذا اعلام کرده بود. اما بعد از 108 روز اعتصاب غذا، خواسته ی اعلام شده آنان حاصل نشده است. رهبری سازمان مجاهدین باید پاسخ دهد: اگر قبل از آزادی گروگانها می شد اعتصاب غذا را پایان داد، پس اساسا چرا آن را به عنوان یک شرط اعلام کردند و اگر علیرغم حاصل نشدن این شرط می شد اعتصاب را پایان داد، پس چرا زودتر آن را پایان ندادند و چرا با سلامتی یک عده انسان بازی کردند؟ با همه این حرف ها باز به نقطه قبل از اعتصاب غذا باز می گردیم و رهبری سازمان مجاهدین کماکان باید پاسخ دهد چرا 100 نفر را برای 18 ماه در قرارگاه اشرف نگه داشته بود و چرا حتما 52 نفر باید کشته می شدند تا این رهبری بپذیرد که باقی ماندن در قرارگاه اشرف بی فایده می باشد؟
سلسله نشست هائی هم در لیبرتی یا همان اشرف 2 برگزار می شد. در این نشست ها رجوی به صراحت تهدید کرده و گفته بود که:”به عنوان رهبر عقیدتی شما وصیت میکنم وصیت میکنم (تکرار از خود رجوی است) که هرکس پایش را از اینجا بیرون گذاشت خونش حلال است.” سپس رجوی خروج از فرقه اش را بالاترین خیانت و گناهی که یک فرد میتواند مرتکب شود عنوان کرده و خواهان بالاترین مجازات برای چنین کاری شده است.
کم کم در اثر فشارهای بین المللی و حضور خانواده ها برای ملاقات پشت دیوارهای لیبرتی ، رجوی مجبور به تن دادن به اخراج از عراق شد! عزیمت 14 نفر به کشور آلبانی ، اینطور نشان داد که گویا روند خروج از عراق و تعیین تکلیف آغاز شده است. رجوی دنبال این بود که نفرات فرقه اش بصورت یکجا عراق را ترک کرده و به محل دیگری برده شوند تا بتواند پادگان اشرف دیگری برپا کند!
روز۱۹شهریور ۱۳۹۵ رسانه‌ها اعلام کردند که آخرین گروه مجاهدین از عراق وارد آلبانی شده‌اند.
مجاهدین این انتقال را هجرت بزرگ نامیدند. اصطلاح «هجرت بزرگ» نخستین‌بار توسط مسعود رجوی در توصیف و نامگذاری انتقال مجاهدین از کمپ لیبرتی عراق به آلبانی به کار برده شد.
اما در حقیقت مجاهدین با ترک جبهه جنگی که سالها آنرا کانون استراتژیک نبرد می خواندند ، جان به در بردند. در حقیقت از کانون خطر فرار کردند. اخراج از عراق در تاریخ سازمان ، یکی از صفحات ننگین تسلیم بود که مسعود رجوی یگانه بانی آن بود. مهمان ناخوانده مردم آلبانی در تبانی با صاحبخانه اصلی یعنی آمریکا ، به کشور آلبانی تحمیل شد. در زیر یکی از گزارشات پلیس آلبانی را در مورد این گروه می خوانیم :
” آنچه می خوانید گزارش پلیس یا سرویس اطلاعات آلبانی است که در روز 23 مارس 2018 در فاکس وب انگلیسی منتشر شده است. این گزارش تعداد مشخصی از جهادی های ایرانی (مجاهدین خلق) در آلبانی را نشان می دهد: مشکلات آنها با یکدیگر، درگیری ها و قتل یکدیگر در گذشته و بطور کل تاریخ این سازمان تروریستی. این گزارش حملات خشونت آمیز و تهدید به قتل هایی را نشان می دهد که توسط سازمان مجاهدین خلق علیه کسانی که تصمیم به ترک این گروه گرفته و قصد خروج از آلبانی را دارند به بهانه ی اینکه این افراد قصد تخریب سازمان دارند انجام می دهند و آنان را متهم می کنند که عاملان جمهوری اسلامی علیه این سازمان هستند. پلیس آلبانی این تهدیدات گروه رادیکال مجاهدین خلق را جدی گرفته و این افراد که مورد تهدید مریم رجوی هستند را حمایت و تحت مراقبت دارد. سازمان جهادگران ایرانی که به اسم سازمان مجاهدین خلق یا شورای ملی مقاومت شناخته می شود از سال 2013 در آلبانی حضور دارد و از آنجا که به طور مداوم در حال تحریک اقدامات خشونت آمیز و حملات تروریستی علیه ایران است در نقض دائم قوانین کشور آلبانی است. قانون مجازات آلبانی، احکام زندان را برای ترویج جنگ و تروریسم اعمال می کند. از آنجایی که سازمان مجاهدین خلق توسط سرویس اطلاعاتی ایالات متحده به آلبانی منتقل شده و به عنوان یک سازمان منحرف کننده و تروریستی علیه ایران مورد استفاده قرار گرفته است و توسط سناتورهای آمریکایی مانند جان بولتون و جان مک کین محافظت شده است، مجاهدین خلق قوانین آلبانی را نادیده گرفته اند که برخی مقامات آلبانی نیز از آنان حمایت می کنند.”
این دیدگاه مردم آلبانی نسبت به مجاهدینی است که در اردوگاهی به نام اشرف 3 اسکان داده شدند و احدی حق ورود و حتی تهیه گزارش از آنجا را ندارد!
هر روز خبر مرگ و میر و یا تصاویر پوشک های سالمندان در حال حمل به این مقر دیده می شود! فقط خبر مرگ به بیرون درز می کند!
بازماندگان مجاهدین دراشرف 3 ، بخوبی می دانند که هرگز از سرنگونی خبری نخواهد بود ، آنان محکوم شده اند که در آخرین اشرف جان بدهند ، مرگ در خانه سالمندان در انتظار آنان است ، مگر آنکه خود را نجات داده و آخر عمری خود را از زیر قبای ننگین رجوی برهانند و طعم واقعی و شیرین زندگی را تجربه کنند. سالها اسارت و بدبختی و زندان و شکنجه ، تنها دستاوردی بوده که رهبر مفقود فرقه برای اعضاء فریب خورده به ارمغان آورده است…
فرید

خروج از نسخه موبایل