محدثین علناً همکاری رجوی با ساواک را پذیرفت

افتضاح پدر ژپتو در سالگرد کشته شدن بنیان گذاران مجاهدین

در جریان برگزاری مراسم سالگرد کشته شدن بنیان گذاران فرقه مجاهدین خلق که در حضور مریم قجر صورت گرفت. هرکدام از اعضای قدیمی به بیان خاطرات آن دوران پرداختند وهرکدام سعی کردند از یک زاویه والبته توام با اغراق درمورد مقاومت خودشان زیر شکنجه های ساواک حرف بزنند و مبارزه را فقط در انحصار خودشان نشان دهند. از میان اعضای قدیمی تر سخنان محمد سیدالمحدثین (بهنام) وعباس داوری خیلی تو ذوق میزد.

سیدالمحدثین برای توجیه بریدگی و همکاری مسعود رجوی با ساواک و لودادن نقشه مخفی گاه حنیف نژاد گفت: محمد اقا خودش به همه ما گفت همه چیز را به گردن من بیندازید. من باید کشته شوم تا سازمان به حیاتش ادامه دهد بنابراین هیچ چیز را برعهده نگیرید.

وی می خواست بدین ترتیب همکاری مسعود رجوی باساواک درتصرف محل اقامت حنیف نژاد را یک کارتاکتیکی ودرهماهنگی با بنیان گذار سازمان قلمداد نماید.
موضوعی که تاقبل ازاین اشاره ای بدان نشده بود. یعنی درجریان این مراسم محدثین علنا پذیرفت رجوی با ساواک همکاری داشته است ولی این خیانت با هماهنگی حنیف نژاد بوده است. ولی گل سرسبد این مراسم عباس داوری (رحمان) معروف به پدر ژپتوی فرقه مجاهدین خلق بود که بابیان خاطراتی اشک شرکت کنندگان را از خنده دراورد. بطوریکه مریم رجوی از اینکه مراسم از حالت رسمی خارج شده وجنبه طنز واستهزا گرفته روترش کرد.
عباس داوری که بعنوان قدیمی ترین دوستان حنیف نژاد ودیگر بنیان گذاران پشت میکروفن دعوت شده بود وهمه از او انتظار داشتند اطلاعات دست اول ودست نخورده روکند به موضوع گم شدن یک لنگ جورابش درمنزل حنیف نژاد وبرخورد بنیان گذار سازمان با وی اشاره کرد که خنده حضار را برانگیخت.
بیان این خاطره از زبان خودش:

محمد اقا مرا برای یک ماموریت درخوزستان به پایگاه صدا زد. درپایگاه یک لنگه جورابم را گم کردم. دنبال لنگ جوراب بودم درعین حال نمی خواستم او متوجه شود با گشت وگذار من دراتاق محمد اقا متوجه شد وسوال کرد دنبال چی می گردی؟ گفتم یک لنگ جورابم گم شده دنبالش می گردم. باهمان جدیت و لهجه ترکی سوال کرد چی؟ لنگ جورابت را دراین اتاق به این کوچکی گم کردی؟ کسی که نمی تونه از یک لنگ جورابش مواظبت کنه چطور می تونه از خودش درعملیات حفاظت کنه؟ نمی خواهی بروی ماموریت درهمین اتاق بمان لنگ جورابت را پیدا کن. اگر کمی بوبکشی پیدایش می کنی. وی درادامه بیان خاطرات خود گفت دستشویی مارا هم محمداقا نظافت می کرد وبه ما گوشزد می کرد شما که نمی توانید دستشویی خودتان را نظافت کنید چگونه می خواهید مجاهد باشید. وی بابیان خاطره دیگری از دیدارش با حنیف نژاد اوج بلاهت وکودنی خودرا بنمایش گذشت. وی ادامه داد ما باید اصل مخفی کاری را رعایت می کردیم. حنیف نژاد برای رعایت جنبه های امنیتی هیچگاه جلسه جمعی نمی گذاشت تا شناخته نشود من درجریان جلسه ای مطلع شدم که فامیل محمد اقا حنیف نژاد ونام برادرش هم احمد است. روزی که برای جلسه به منزل ما امده بود درهمان دم درب به محمد اقا گفتم من فامیل شما را می دانم گفت چیه؟ گفتم حنیف نژاد.سپس ادامه دادم تازه اسم برادرت را هم می دانم احمد است. محمداقا بلافاصله خداحافظی کرد وگفت دیگر من را نمی بینی که بعد ازآن وی را ندیدم.

حال مریم قجرعضدانلو با استفاده از این افراد می خواهد سرنگونی را محقق کند! فردی که از حل تضاد نگهداری یک لنگه جوراب عاجز واینقدرساده لوح واحمق است که نمی تواند کوچک ترین اصل مخفی کاری را رعایت کند ودستشویی اش را رهبرش باید برایش نظافت کند چگونه از حل تضاد پیچیده سرنگونی برمی اید؟! بیخود نیست که این فرقه 38 سال است که درجا می زند.
اکرامی

خروج از نسخه موبایل