مجاهدین خلق 38 سال بعد از شروع مبارزه مسلحانه

نقل از سایت های جدا شدگان از سازمان مجاهدین خلق:
مسعود رجوی، رهبری سازمان مجاهدین خلق چندین دهه است که در یک بن بست استراتژیک گیر کرده و راه برون رفت ندارد.
عمق و ابعاد این بن بست به مرور زمان بیشتر شده است. مسعود رجوی رهبر عقیدتی و بالاترین مسئول در هِرم رهبری سازمان مجاهدین خلق، هر زمان تلاش کرده تا برای خود گریزگاهی از بحران یا بن بستی که با آن روبرو شده بیابد و منتظر بماند تا شاید به مرور زمان تحولات سیاسی در منطقه و جهان به گونه ای بچرخد که او بتواند در فرصتی مناسب سوار بر موج این تحولات، خود را از بن بست خارج کند.
این گریزگاه، نقشِ سوپاپ اطمینانی را بازی می کند که رجوی می تواند به واسطه آن – بطور موقت هم که شده – فشارهای درونی و بیرونی بر روی خود را کاهش یا مسیر آن را منحرف نموده تا از روشن شدن حقیقت و پاسخگوئی به تبعات آن فرار کند.
اما این بن بست ها کدامند و بطور خاص گریزگاهی که در شرایط حاضر مسعود رجوی برای مقابله با منتقدین و مخالفین خود و جدا شده های از سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت دنبال می کند چیست؟
بن بست های رهبری سازمان مجاهدین خلق:
مهمترین بن بست های سیاسی که رهبری سازمان مجاهدین خلق درچند دهه گذشته در آن ها گرفتار شده عبارتند از:
هدف سیاسی اعلام شده مسعود رجوی در مبارزه علیه جمهوری اسلامی از 30 خرداد سال 1360 به بعد سرنگونی جمهوری اسلامی و اعلام”دولت موقت جمهوری دمکراتیک اسلامی”بود.
بعدها دامنه ی این هدف با اعلام مریم رجوی به عنوان” رئیس جمهور برگزیده مقاومت” برای دوره انتقال، در شهریور سال1372 و نیز با اعلام”جبهه همبستگی ملی” گسترش یافت.
این موضوع با هدف جذب شخصیت ها و تشکل های مختلف سیاسی در آبان سال 1381 گسترده تر هم شد. مسعود رجوی در همان آغاز بعد از شروع جنگ مسلحانه، از موعد شش ماهه سرنگونی حرف می زد. اما خود او و بعد ها مریم رجوی بارها در مصاحبه ها و سخنرانی های درونی یا عمومی، این مهلت را تغییر داده و هر بار زمانبندی های دیگری را برای تحقق این خواست اعلام کردند.
هدف مشخص شده از سوی مسعود رجوی برای تحقق اهداف فوق، عبارت بود از:
ایجاد یک تشکل به ظاهر جدا از سازمان مجاهدین خلق به نام شورای ملی مقاومت به عنوان یک ائتلاف سیاسیِ در برگیرنده طیف وسیعی از گرایشات متنوع سیاسی و ملی و مذهبی ایرانیان که مقر یا فرماندهی آن در پاریس تعیین شده بود. در این راستا تثبیت این آلترناتیو به عنوان نماینده مشروع مردم ایران و جلب حمایت قدرت های جهانی برای حمایت از این”آلترناتیو” و قطع روابط با جمهوری اسلامی ایران.
در سال های بعد، سرمایه گذاری اصلی رجوی بر روی این موارد بود:
تلاش برای”شقه کردن رأس نظام”، که منظور از آن به جان هم انداختن جناح بندی های درونی جمهوری اسلامی با یکدیگر بود. این موضوع اغلب از طریق کارهای تبلیغی دنبال می شد.
ارتباط و همکاری با قدرت های جهانی و منطقه ای برای جلب حمایت آنها از مجاهدین خلق و تشویق آنها به ضدیت با جمهوری اسلامی در این مقطع صورت می گرفت.
مانور و کار تبلیغی روی”افشا”ی برنامه های اتمی و موشکی ایران انجام می شد.
فعالیت گسترده تبلیغی بویژه در بین سیاستمداران خارجی با این هدف که نشان دهد سازمان در درون ایران و نیز در بین ایرانیان در خارج از کشور حضور داشته و فعالیت می کند و از پشتیبانی مردم ایران برخوردار است صورت می پذیرفت.
اهداف سیاسی اعلام شده به کجا رسید و چه مقدار از آنها محقق شد؟
بعد از 38 سال که از شروع مبارزه مسلحانه سازمان مجاهدین خلق با جمهوری اسلامی می گذرد، مسعود رجوی در دستیابی به اهداف فوق ناموفق بوده است. جمهوری اسلامی سرنگون نشده است. آلترناتیو دمکراتیک مدعی رجوی که قرار بود جانشین نظام سیاسی حاکم در ایران شود، نه تنها به قدرت نرسید، بلکه در طی این سال ها شورای ملی مقاومت به تدریج از هم پاشیده و عملا به زائده ی سازمان مجاهدین خلق تبدیل شده است.
جبهه همبستگی ملی را هم هیچ کس جدی نگرفت و خود مجاهدین خلق نیز بعد از هیاهوی اولیه و کار تبلیغی پیرامون آن، بی سر و صدا پرونده اش را مسکوت گذاشتند.
به لحاظ بین المللی سازمان مجاهدین خلق برای سال های طولانی در لیست”سازمان های تروریستی” قرار گرفت و ارتباط سیاسی احزاب خارجی با این سازمان یا حتی مسافرت های رسمی مریم رجوی از فرانسه به کشورهای مختلف (مریم رجوی قبل از سقوط صدام حسین، مخفیانه از عراق به فرانسه رفته بود) محدود شد.
در صحنه اجتماعی ایران نیز سازمان مجاهدین خلق دچار انزوای شدید شده است. هیچ حضور ملموسی در ایران و در بین ایرانیان ندارد و در گردهمائی هائی که در خارج از ایران برگزار می کند نیز نیروهای شرکت کننده اغلب غیر ایرانیانی هستند که با فریب یا با پرداخت پول به این برنامه ها جلب می شوند.
سازمان مجاهدین نیروی تاثیرگذاری بر روند تحولات سیاسی داخل کشور نبوده و در اساس بیگانه با مردم و واقعیت حاکم بر جامعه است.
هدف اصلی سیاسی رهبری سازمان مجاهدین خلق کسب قدرت سیاسی در ایران به هر قیمت ممکن است.
مسئله اصلی این رهبری منافع ملی مردم و کشور ایران نیست. بلکه تلاش دارد تا از راههای مختلف و از طریق جلب توجه و حمایت قدرت های منطقه ای یا نیروهای جنگ طلب در کشورها (بویژه آمریکا و اسرائیل و سعودی) کارکند و بر روی مردم ایران اتکاء نمی کند، بلکه تلاش دارد تا در غرب در موازنه سیاسی مربوط به ایران به بازی گرفته شود. بدین ترتیب عملا خود را تا حد ابزاری دست چندم در معادلات ایران پائین کشیده است.
نتیجه خفت بار، خیانت بار و جنایت پیشه رهبری رجوی بر سازمان مجاهدین خلق:
مسعود رجوی خود و سازمان مجاهدین خلق را به سربازان ترامپ و نتانیاهو و بن سلمان تبدیل کرده است. درسالگرد 30 خرداد امسال کشورهای اروپایی از فرانسه گرفته تا آلمان از برگزار شدن هرگونه مراسمی برای مریم رجوی و سازمان مجاهدین خلق جلوگیری بعمل آوردند.
گرد آوری و تنظیم زهرا سادات میرباقری

خروج از نسخه موبایل