سوزنامه شماره 13 رجوی

سلام خدمت دوستان خوبم – داشتم این سوز و گداز نامه رجوی موسوم به پیام شماره 13 را میخواندم که احساس کردم آشفته بازاری در داخل فرقه رجوی شده!
تماما شکوه و شکایت! انگاری که اروپائیها و آمریکائیها نوکران حلقه بگوش جناب مسعود خان شده اند! بشدت از اروپائیها و آمریکائیها گلایه که :
” برای چی دارید دست روی سر و صورت حاکمان ایران می کشید ؟ مگر نمیدانید که ما چهل سال است که منتظر بدست گرفتن حاکمیت در ایران هستیم ؟ چرا دارید از رژیم ایران استمالت میکنید ؟ پشتیبانی میکنید ؟ در بقاء رژیم هماهنگ هستید ؟ آیا نمیدانید که در این 40 سال گذشته کسی بجز رجوی و اعوان وانصارش گریه و زاری نکرده است! پس خجالت بکشید و فکری هم بحال ما بکنید! تهدید نکوبیدن سرمار به سنگ است! (یعنی که بابا این رژیم رو بیاورید پائین و ما را جایگزین ملاهای ایران بکنید!) همه را توی لیست تروریستی بکنید و دست نوازش بر سر من و ما بکشید، کانون های شورشی از بس شورش کردند و در دسته های دوسه نفری کوه رفتند و قلیون کشیدند که کف کردند ، الان هم ما مستمر برایشان پول می فرستیم که کوتاه نیایند و ازتوچال به دربند و از دربند به چیتگر و از آنجا به برج میلاد و از برج میلاد به سر کوچه و این داستان ادامه داد و به فعالیتهای سرنگون کنندشان ادامه بدهند! ( خنده حضار )”.
بله این بخشی از سوزنامه رجوی است ، سخنانی که از ابتدا تا انتهای آن شکایت به آمریکا و اروپائیها است که چرا کار را تمام نمی کنید ؟! چرا جمهوری اسلامی ایران را سرنگون نمی کنید تا من به حاکمیت برسم ؟! چرا هر روز وعده میدهید و ما را خوش خیال میکنید ولی سربزنگاه جا خالی میدهید و همه نقشه های ما را نقش بر آب میکنید ؟! آخر تا به کی من باید به این نیروها وعده های الکی بدهم و اینها را با دروغ نگه بدارم ؟!
البته در ابتدای پیام می بینید که از بابت تحریم های آمریکا بر علیه ایران که انجام گرفته ، خیلی مدیون هستند و تشکرات فراوان دارند، علیرغم این ، طلبکاری فراوان از آمریکائیها که تحریم ها را دیر اعمال نمودید و باید زودتر از اینها اقدام میکردید! یعنی کاخ سفید یک معذرت خواهی بزرگ هم به این آدم پر رو بدهکار است و احتمالا باید آمریکائیها غرامت هم به مسعود رجوی بپردازند و معذرت خواهی بکنند که چرا باعث ناراحتی مسعود خان شده اند ( خنده حضار ).
دوستان عزیز ، از این موضوعات باید گذشت زیرا تازگی ندارند و شخصا سالهاست از این جنس حرفها شنیده ام و فکر میکنم که کارکنان کاخ سفید هم به این مدل حرفها عادت دارند و احتمالا با هر بار شنیدن این سخنان گرانبار جناب مسعود رجوی، از خنده غش و ریسه میروند و به همدیگر تنه میزنند که” باز این یارو آمد”.
نگاهی بکنیم به سایر افاضات رجوی در این پیام سراسر مضحک ، علاقمند هستم به برخی ازآنها بپردازم. البته این حرفها هم جدید نیستند و خواهید دید که در این سالیان از اینها هم کم نشنیدیم! بنده اتفاقا میخواهم روی همین حرف ها دست بگذارم که به نظرم مهم هستند زیرا رجوی با وقاحت اینها را بیان میکند و رد میشود و فکر میکند که کسی متوجه نشد و همه مثل خودش شوت تشریف دارند! نخیر ، تنها کسی که شوت تشریف دارد خودت هستی و خانم غصبی تان، یعنی مریم عضدانلو ( زن مصادره شده از مهدی ابریشم چی ).
در جمله ای از این پیام ، رجوی از اصطلاح” هزار توی دهشتناک” نام میبرد که ظاهرا از بیت رهبری ایران انتقاد میکند ، خب بیائید نگاهی به هزار توی دهشتناک خود مناسبات رجوی بیندازیم ، جایی که من و خیلی های دیگر در طی سالیانی که در سازمان بودیم سر در نیاوردیم و مدام سر در گم بودیم و با انبوهی موانع مواجه می شدیم و نتوانستیم بفهمیم که بلاخره برای حل یک مشکل باید چه کسی را دید ، تصمیم گیرنده ها چه مدلی هستند و بر چه اساس؟ کدام چارچوب ها نظر میدهند و تصمیم گیری میکنند ؟!
یکی از نمونه های بارز، پدیده ای به نام شورای رهبری بود که چند سالی توسط همین ارکان که ظاهرا بدست زنان اداره می شد ، رجوی سرکوب را اعمال میکرد ، و بواسطه این ارگان سرکوبگر، زنان عمل های ضد انسانی مرتکب می گشتند و اساس شستشوی مغزی افراد و تحمیل شرایط سخت حاکم برمناسبات بر عهده همین ارکان بود. نکته فریبنده ارکان مذبور این بود که این ارکان سرکوب گر بدست زنان اداره می شد ، این ارکان سرکوبگر دارای ظاهری نرم و آرام بود ( زیرا تماما توسط زنان اداره می شد ) در حالیکه اصلا اینطوری نبود و همین زنان مستقیم به شخص مسعود رجوی پاسخ گو بودند وخط و خطوط سرکوب را از وی میگرفتند. طوری که در اغلب نشستهای عمومی ، رجوی از همین زنان رسما میخواست که فشارها را بر نفرات بیشتر نمایند و حسابرسی اعمال کنند و به تشکیلات رجوی پاسخگو باشند و بیلان بدهند که به چه میزان توانسته اند که مغزها را شستشو داده و استراتژی رجوی را پیش برده! عدم توانایی هر کدام از این زنان در این موضوع مصادف بود با برکناری آنان و خلع مسئولیت شان.
این ارکان شورای رهبری خود دارای شعبه های مختلف و دفاتر و معاونت ها و ستاد ها و سازمان ها و دکان های دو نبش دیگری بود که سلسله مراتبی بر آن حاکم بود که تلاش میکردند که بر امر سرکوب نظارت بیشتری داشته باشند و چیزی از قلم نیفتد. البته صحبت سر این ارکان سرکوبگر زیاد است و به همین میزان بسنده میکنم و در فرصت های بعدی ، بیشتر بر سر آن صحبت خواهیم کرد و اینکه چرا النهایه مسعود رجوی مجبور شد همین ارکان سرکوبگر را با آن عرض و طول که بسیار هم برای او منافع داشت و بطور واقعی مانع از فروپاشی تشکیلات رجوی در دوران بعد از سقوط صدام حسین بود را جمع آوری و منحل نماید! ( البته این داستان خود مستلزم بحث دیگری است که بعدا به آن خواهیم پرداخت ).
الان حرف این است که چرا مثل موش خزیدی به سوراخی و تنها کاری که بلدی این است که هر از گاهی مثل سگ واق واق بکنی و پاچه بگیری و اعلام وجود بکنی! مثلا شخص خودت به کدام قانون پایبند هستی ؟ در این سالیان پر فراز و نشیب این همه جوانان مردم را گوشت دم توپ کردی و به کشتن دادی و هنوز هم در حال به کشتن دادن افرادی هستی که فریب وعده های تو را خوردند ، هر روز خبر کشته شدن در مناسبات را می شنویم که اغلب مرگ های مشکوک هستند و هیچ منبعی تائید نمی کند که این مرگ ها طبیعی بوده اند! بعد در کمال وقاحت مدعی هستی که جان و مال و همه دارائی تان متعلق به من است ( یعنی که کسی حق اعتراض ندارد ).
در سازمان به هیچ احد الناسی اجازه دسترسی داده نمی شود تا واقعا بتوان با اعضاء سازمان بطور خصوصی و آزادانه صحبت شده و نظراتشان پرسیده شود ( بجز مقاطعی بسیار محدود که در کمپ لیبرتی بوجود آمد و بعد از انتقال به آلبانی تمام شد ) ، از اماکن آزادانه بازدید بعمل آید ، برعکس افراد مستمر تحت مراقبت شدید و لحظه ای هستند و در نشست های نوبه ای شستشوی مغزی داده می شوند و ذهن آنان به کنترل در می آید تا آنان مجبور به جاسوسی علیه همدیگر بشوند و اعضاء را مجبور میکنند که برای خوش خدمتی دست به هر کار دنائت باری بزنند ، مثل نشست های دیگ که برای به زیر کشیدن شخصیت افراد و کوبیدن احساسات و عواطف انسانی آنها صورت می پذیرد! در این نشست ها به معنی دقیق کلمه انسانیت خرد شده و له میگردد و افراد تحت شدیدترین فشارهای روحی قرار میگیرند و له ولورده می شوند تا مستمر غلام حلقه بگوش رجوی باشند.
حالا رجوی با این همه دنائت و اعمال شنیع میخواهد درس دمکراسی به جهانیان بدهد ، گویا که در مناسبات خودش همه چیز گل و بلبل است و همه از خوشی به کما رفته اند ، حالا باید به بقیه آموزش دمکراسی بدهد! در فرقه رجوی آنقدر دمکراسی حاکم کرده است که زبانزد عام و خاص شده است ، اکنون همه غرق در دمکراسی و آزادی عمل و انتخاب های آزادنه هستند و خوشی از سر و کول همه بالا میرود!
باید به حضرت آقا ( مسعود رجوی خائن ) گفت که تو اگر لالایی بلدی چرا خودت خوابت نمی برد ؟!
اگر درسهای آزادی و آزادگی که برای همه میدهی خوب است پس چرا برای اعضای خودت در فرقه خوب نیست ومانع از باز شدن چشم و گوش اعضای سازمان می شوی ؟! این نسخه هایی هم که برای همه می پیچی چرا برای خودت نمی پیچی ؟
حرف آخر اینکه جناب مسعود خان ، دوران به هر طرف هم که بچرخد و شرایط از هر طرف هم که بالا و پائین گردد شما از” گندم ری نخواهید خورد”. کارنامه ننگین شما بسیار سنگین تر از این حرفهاست که الان برای مردم ایران و بقیه ملتها بتوانی دارو و درمان تجویز کنی و نقش رهبری کننده بازی کنی! کسی که نتواند خودش را نشان بدهد بهتر است برود بمیرد و از فرط خجالت آب شود. این بی مایگی تو را تمام اعضای سازمان در حمله و هجوم های اشرف فهمیدند که چقدر بی بخار و بی غیرت بودی! اگر شهادت خوب بود چرا خودت شهامت نوشیدن شربت شهادت را نداشتی و از آن فراری بودی و هستی ؟ اگر امام حسینی که مستمر آنرا به رخ ما می کشیدی راه درست را طی کرد ، چرا حضرتعالی آن راه را نرفتی واز شربت شهادت دوری جستی ؟ و هزار چرای دیگر که همگی حاکی از این بود که تو نه تنها رهبر یک نیروی مقاومت و جریان اپوزیسیون نیستی بلکه تو فقط یک شارلاتان و کلاش کوچه بازاری هستی که مدام با جریان آب و وزش باد خودت را وفق میدهی و تراز میکنی و به معنی دقیق کلمه نان به نرخ روز خور تشریف داری!
دوستانی که مطالب فرقه ظاله رجوی را دنبال میکنید ، قطعا تا کنون متوجه این موضوع شده اید که مسعود رجوی کسی نیست جز یک فرد فرصت طلب و سود جو. او مستمر به نیروهایش درس اینرا میداد و میدهد که نباید وارد جریان اپورتونیسم شوند و اپورتونیستی تنظیم رابطه کنند زیرا نهایت اپورتونیسم خیانت است! مسعود رجوی مدام از بنی صدر نام می برد که بنی صدر موج سوار بود و از وی خرده میگرفت و او را بشدت سرزنش میکرد ، اما اکنون نگاه کنید که چه کسی اپورتونیستی تنظیم میکند ؟ چه کسی موج سواری میکند و چه کسی موج سوار واقعی است و فرصت طلب است ؟ چه کسی اصول را مستمر زیر پا میگذارد و مدام نقش بازی میکند و نقاب بر چهره دارد ؟ و النهایه چه کسی خونخوار شده است و زالو صفت در حال مکیدن خون افراد بی گناه شده است ؟ چه کسی شعارهای ضد امپریالیستی را که از اصول خدشه ناپذیر سازمان بود را فراموش کرده و اکنون تمام هم و غمش شده جلب حمایت کاخ سفید و ژنرال های باز نشسته و سناتورهای آمریکایی و نمایندگان کنگره که گویا آنان” رئیس جمهور برگزیده مقاومت” را به تهران خواهند برد و به قدرت خواهند رساند! ( خنده حضار ).
و این داستان ادامه دارد / تا تحلیلی از پیام دیگر مسعود خان ، خدانگهدارتان باد
بخشعلی علیزاده

خروج از نسخه موبایل