قلعه اشرف 3 و معجزه مریم رهایی

در نیمه تابستان سال ۱۳۹۵، عناصر فرقه تروریستی و سرگردان رجوی که تحت فشارهای خشمگینانه ملت عراق بودند با حمایت مستقیم آمریکا و اتحادیه اروپا از کمپ لیبرتی ، وارد کمپ دیگری در آلبانی شدند. نقش آشکار آمریکا در انتقال مجاهدین علیرغم همه پنهان کاری های فرقه بسرعت توسط سخنگوی وقت وزارت خارجه آمریکا، رسانه ای شد و بلافاصله پس از انتقال به آلبانی به آن اعتراف کرد.
آلبانی کشوری در جنوب‌شرقی اروپا به پایتختی تیرانا است. عناصر فرقه رجوی پس از انتقال در منطقه‌ای به وسعت ۳۴ هکتار ساکن شدند، که همچون مقرهای سابق مجاهدین در عراق، قبلاً از مکانهای مورد استفاده امریکا بوده و دارای پوشش‌های امنیتی گسترده‌ای بود. تجهیزات راداری و مخابراتی گسترده‌ای در آنجا نصب شده است که با دلارهای سعودی و نظارت آمریکا اکنون بعد از تحویل و تسلط مجاهدین بر آنجا صرف جنگ روانی علیه مردم ایران می‌شود.
زمانی که رجوی سرسپردگی خود به دیکتاتور بغداد را افتخار می شمرد توانست با طلاهای سعودی و حمایت های صدام و پشتیبانی مالی – لجستیکی ارتش عراق قرارگاهی پوشالی بنام اشرف را در عراق بسازد که بقول خودشان دژ نفوذ ناپذیر آنها بود‌ که کاری از پیش نبردند حال که دریک دهکده دورافتاده با هزاران کیلومتر فاصله از ایران قرار دارند چه کاری می توانند انجام دهند!! همه اعضاء زهوار در رفته فرقه می دانستند که اینجا دیگر آخر خط است، آنها بخوبی می دانند در این ۳۸ سال سرکار گذاشته شده اند. موهایشان به سفیدی گراییده، کمرها خم، چشم ها بینایی خود را از دست داده، و به انواع بیماری های لاعلاج گرفتار شده و خیلی ها جان خود را از دست داده اند. روز گار آنها به خاطر چند دقیقه تاخیر در اقدام انقلابی، کوتاهی در اجرای فرامین تشکیلاتی، سستی ایمان در باورمندی به متدهای مریم رهایی، تیره و تار و در اتاقهای تفتیش عقاید ساعتها اجباراً منتظر اعتراف به کارهای نکرده شده اند.
زیرا بزعم مکاران دجال صفت فرقه آنها از مقصران اصلی نرسیدن مریم رهایی به تهران، بر شمرده شده اند!
روزانه تعدادی از این بیچاره ها یا افقی بسوی قبرستان نا کجا آباد عازم هستند و یا عمودی بسوی سرنوشتی نامعلوم! که البته در هر دوحال موجب رهایی از جهنم رجوی هاست.
اکنون که اعضاء به تنگ آمده و اکثراً ناراضی هستند از خدا توقع معجزه ای دارند تا از شر رجوی خلاص و به اصل انسانی و زندگی سبز خود باز گردند.
اما برآورده شدن این آرزو برای سران فرقه مساوی با مرگ محتوم فرقه است. ‌ مشاهده این بن بست، وضعیت انفعالی اعضا، که محصول خود کم بینی و عقده های حقارت آمیز رهبران فرقه است موجب شده تا سناریوی دیگری را اجرا کنند. در گام اول مریم رجوی مقر اصلی خود در حومه پاریس را بنا به دلایل نا معلومی رها کرده و اکنون در کمپ مانز کشور آلبانی موسوم به اشرف ۳ ساکن شده است. چالش جدی ریزش نیرو و انفعال و تخلیه روحی اعضا او را مجاب کرده تا با توسل به اباطیل و اظهار نظرهای دجالانه در حفظ نیروهای موجود بکوشد.
او در تازه ترین تحریف های متداول خود وجود کمپ مانز ( اشرف ۳) را”معجزه” خطاب کرده و گوی ذات شیطانی را بدرستی از دست مسعود رجوی ملعون ربوده است. با تحریفی که این عروس هزار داماد از واقعیت معجزه ارائه داده ثابت نموده که قلب حقیقت و واژگونه جلوه دادن حقیقت نزد این مروج اباحه گری کمترین محلی از اعراب ندارد. در باور اینها معجزه بمعنای استثناء در قانون علیت؟
و حدوث حادثه بدون علت است؟
امری که هرگز خداوند آنرا جایز نمی شمارد چرا که بر اساس چنین استدلالی وجود ذات خداوند تبارک و تعالی متزلزل خواهد شد. در حالی که همه چیز در مانز بر سیاق عادی و عرفی رو به تلاشی است ، مریم وقایع اسارتگاه مانز را به معجزه تعبیر می کند!!!؟؟؟ منتهای بی شرمی در حالی که معنای عرفی معجزه”یعنی خلاف عادت”، یعنی برخلاف جریان عادی و محسوس، بدون آنكه دلیلی اقامه شده باشد است. مثل اینکه معتقد باشیم و بگوئیم همه پیر و پاتال های مانز به ناگاه در چشم بهم زدنی جوان شده اند و با قدرت مافوق بشر شهر مانز را با آخرین تکنولوژی ساخته اند و مردم هم همه گوش درازند( بلانسبت همه) و نمی دانند که این معجزه از جانب دلارهای سعودی و حمایت های ترامپ ملعون است.
اما از یک منظر می توان برداشتی موافق میل مریم رجوی از معجزه خواندن «کمپ مانز»، بدست داد و آن اینکه در مقابل استثمار و بهره کشی سالیان سال که در در کمپ های اشرف، لیبرتی و حالا در مانز به روش های کاملا غیرعرفی وغیرانسانی بر اعضا نگون بخت اعمال شده و آنها تاب آورده اند را باید عملی غیر عرفی و معجزه دانست.
زیرا تحمل بیگاری، طلاق اجباری، توسل به زور برای بر ملا کردن اسرار خصوصی در میان جمع و بهره کشی جنسی در طاق و توان هیچ بشری نیست الا مسخ شدگان فرقه رجوی …..

خروج از نسخه موبایل