مجاهدین خلق، دولت دست ساخته آمریکا درون دولت آلبانی

هنگامی که درباره به اصطلاح تلاش های حکومت آمریکا برای به ارمغان آوردن دمکراسی در نقاط مختلف دنیا به ویژه خاورمیانه، حرفی به میان می آید، روزنامه نگاران، تحلیل گران و دانشگاهیان در سراسر جهان لحظه ای تردید نمی کنند که به روابط عاشقانه میان دولتمردان آمریکایی و گروه های شورشی، افراطی و تروریستی بپردازند. یکی از این گروه ها که سال هاست همبستر جنگ طلبان آمریکایی است، تشکیلات مجاهدین خلق است. در مورد این گروه موضوع پیچیده تر و بحث برانگیز تر است چرا که سوابق ضد آمریکایی و ضد امپریالیستی دارد، دستش به خون شهروندان آمریکایی آلوده است و حتی تا سال 2012 در فهرست گروه های تروریستی دولت آمریکا بوده است.
کاترین شکدم کارشناس ژئوپولیتیک و تحلیل گر امور خاورمیانه در سیتیزن تروث می نویسد: «مجاهدین خلق که روزی دشمن قسم خورده امریکا بودند در چند سال گذشته در رویای فروپاشی حکومت ایران، خود را به عنوان متحد تاکتیکی حکومت های غربی بازسازی کرده اند.» ضرب المثل قدیمی آمریکایی «دشمن دشمن من دوست من است»، اساس و پایه اظهارات شکدم است.
در حقیقت، حمایت آمریکا از فرقه مجاهدین خلق –علیرغم آن که روزی در فهرست گروه های تروریستی خارجی وزارت امور خارجه امریکا بود— درکنار دلار های عربستان سعودی به تشکیلات مجاهدین کمک کرده است تا قرارگاه جدید خود در آلبانی را برای لشکرکشی های تبلیغاتی علیه حکومت ایران سازمان دهی کند. رابرت فانتینا ، نویسنده، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر در وبسایت کانترپانچ در این باره می نویسد: «با پشتیبانی آمریکا و چند حکومت دیگر، مجاهدین خلق گروهی متشکل از عده ای میانسال گرد هم آورده است تا حساب هایی در شبکه های مجازی با نام های جعلی ایجاد کنند و توئیت ها و مطالب ضد ایرانی منتشر کنند. این افراد گاه مقاله می نویسند و غالبا برای انتشار مقالاتشان تحت نام روزنامه نگارانی که وجود خارجی ندارند، موفق عمل می کنند – باید برای فریفتن برخی رسانه های خبری آمریکایی با این ترفند به آن ها تبریک گفت. این روزنامه نگار کذایی به مانند همه آن حساب های کاربری مجازی زاده تخیل خلاق مجاهدین خلق است. البته آن ها به مدد آمریکا خود را قادر به شکست دادن انقلاب چهل ساله مردم ایران می دانند.»
چنانچه مرتضی حسین در مقاله مشهورش در اینترسپت نوشت، مجاهدین خلق تبدیل به مرجع حکومت آمریکا برای شکل دادن به دستور کارش علیه ایران شده است. در مقاله اینترسپت می خوانیم: « در سال 2018، دانلد ترامپ در پی خروج از توافق تاریخی هسته ای بود که رئیس جمهور پیش از او در سال 2015 با ایران امضا کرده بود، و به دنبال راهی بود که بر فشارهای افرادی که به این اقدام او تردید داشتند، فائق آید. بنابراین کاخ سفید ادعا کرد که توافق هسته ای به ایران اجازه داده است که بودجه نظامی خود را افزایش دهد. هنگامی که دو روزنامه نگار از واشنگتن پست به نام های سالوادور ریزو و مگ کلی از کاخ سفید سندی برای اثبات این ادعا خواستند، در پاسخ کاخ سفید آن را به مقاله ای ارجاع داد که فردی به نام حشمت علوی در نشریه فوربز نوشته بود.»
با این وجود، نشانه ها حاکی از آن است که حشمت علوی وجود خارجی ندارد. مرتضی حسین در ادامه می نویسد: «حشمت علوی شخصیتی تخیلی است که در واقع عملیات تبلیغاتی گروه اپوزیسیون ایرانی مجاهدین خلق آن را مدیریت می کند.» نویسنده اینترسپت معتقد است که پدیده علوی پیامد همکاری سه جانبه مجاهدین خلق، آمریکا و عربستان سعودی برای راه اندازی جنگ علیه ملت ایران است.
امروز این اتحاد بدنام شامل سیاستمداران آلبانیایی نیز می شود. دکتر اولسی یازجی تاریخ نگار کانادایی-آلبانیایی در مصاحبه ای با بالکان پست می گوید: «مجاهدین خلق یک دولتی درون دولتی آلبانی تشکیل داده است درست مثل حکومتی که اسامه بن لادن و القاعده در افغانستان در زمان ملاعمر ایجاد کرده بود.»
دکتر یازجی شرح می دهد که « پلیس، دادگاه ها و دادستان‌های آلبانی هیچ قدرتی بر مجاهدین خلق ندارند. اگر کسی جرات کند رفتارهای مجاهدین خلق را به چالش بکشد، با خشم آمریکایی ها مواجه می شود. آمریکایی ها با پذیرایی از مجاهدین خلق و حمایت از فعالیت های غیر قانونی آن آمریکا را تبدیل به نوعی گونتاناموی اروپایی کرده اند.»
او درباره نفوذ خط مشی سیاسی آمریکا بر سیاستمداران آلبانی هشدار می دهد: «اگر در فضای خصوصی از هر کدام از سیاستمداران آلبانیایی –از جمله کسانی که در نشست های مریم رجوی شرکت کرده اند—بپرسید که مجاهدین خلق تا چه اندازه دمکراتیک هستند، خواهند خندید. پرشورترین حامیان مجاهدین خلق در خفا به شما خواهند گفت که می دانند آن ها تروریست هستند. اما آمریکا از ما خواسته از از آن‌ها حمایت کنیم و می کنیم.»
دکتر یازجی بر این باور است که آلبانیایی ها اکنون دریافته اند که سیستم دمکراتیکی که آمریکایی ها می خواهند در ایران برقرار کنند به مانند حکومت ادی راما در آلبانی یا فرقه مریم رجوی خواهد بود. دمکراسی ای شبیه آنچه در زمان محمد رضا پهلوی وجود داشت که در آن سفارت آمریکا تصمیم گیرنده سرنوشت ملت ایران بود.»
اما، آیا سرمایه گذاری بر فرقه تروریستی چون مجاهدین خلق برای جنگ طلبان اقدامی منطقی است؟
کاترین شکدم معتقد است که «مردود دانستن نظام سیاسی ایران نباید به معنای اتحاد با گروه هایی باشد که رفتار های خشونت طلبانه تروریستی مرتکب شده اند. حمله های اخیر با هدف تغییر رژیم در لیبی و سوریه از طریق مسلح کردن عناصر نامطلوب بر مبنای حکمت هدف وسیله را توجیه می کند، داستان های عبرت آموزی است. توجه زیاد به این گروه که تا مدتی پیش که از بیچارگی دیپلمات های آمریکایی سرمست می شد، مانند سیلی بر چهره دانلد ترامپ می نشیند.»
البته این فرضیه کاترین شکدم برای تغییر رژیم در ایران در مقاله جئورجیو کافیرو در وبسایت اینساید عربیا غیر ممکن برشمرده می شود. نویسنده در این مقاله به درستی نتیجه گیری می کند که مجاهدین خلق قادر به سرنگون کردن حکومت ایران نیست: « اگر بخواهیم واقع بین باشیم، مجاهدین خلق از هر گونه ابزاری برای بسیج کردن حمایت مردمی در ایران بی بهره است. بعلاوه، اگر فقط یک مسئله مورد توافق همه ایرانیان از هر طیف سیاسی و عقیدتی باشد، آن نفرت از فرقه ای است که هشت سال در جنگ علیه وطنشان درکنار متجاوزین ماند…به سختی میتوان تصور کرد گروهی که هنوز اعضای سابقش را مورد آزار قرار می دهد، بتواند موفق به تغییر رژیم ایران شود، چه برسد به آنکه از جانب جنوب شرقی اروپا سازمان دهی شود…همچنین هیچ کدام از عاملانی که به دنبال سقوط رژیم ایران هستند نباید دلیلی برای اعتماد به مجاهدین خلق به عنوان عاملی که قادر است نتیجه مطلوبشان را حاصل کند، داشته باشند.»
اما در نهایت، رابرت فانتینا بهترین پاسخ را به پرسش بالا می دهد: «مجاهدین خلق و اعضای جنایتکارش به نتیجه ای نمی رسند؛ مردم ایران به آنچه به دست آورده اند افتخار می کنند و اجازه نمی دهند برخی افراد متوهم حتی کسانی که از حمایت آمریکا برخوردارند، آن ها را شکست بدهند.»
مزدا پارسی

خروج از نسخه موبایل