شهری که مردگانش قهرمانند

پادگانی در گوشه ای از حومه تیرانا پایتخت کشور آلبانی پناهگاه آوراگانیست که روزی روزگاری خود را نیروی انقلابی و مدافع آزادی خلق در زنجیر ایران مینامیدند و زیر چتر صدام، دیکتاتور معروف عراق با تانکها و توپ ها و جنگ افزارهای عاریه ای رژه میرفتند و فرمان آتش به پیش میدادند ، اما دست تقدیر و عاقبت خیانت به همان خلق و مردم و میهنشان آنها را به چنین روزی انداخته که در پرت افتاده ترین کوره راهها پوزار میکشند و خرخاکیان بر جنازه شان به تحقیر مینگرند ، بله اینان بقایای همان سازمان مجاهدین خلق ایران هستند که امروزه بردگان و اسیرانی در چنگال رجوی ( مسعود و مریم ) میباشند.
آنان هنوز در توهم مبارزه و سرنگونی نظام ایران اسیران و نیرو های گرفتار را فریب میدهند و کمپ و اسارتگاه خود را”اشرف 3″ نام نهاده اند.
رهبران این فرقه که در کسوت شیر بی یال و دم و اشکم فعالیت مینمایند هر روزه مدعی هدایت کانون های شورشی در ایران هستند و برای خود خیالهای خامی را در سر میپرورانند. اما در عرصه و فضای حقیقی پیرزنان و پیرمردانی مریض و فرتوت بی خانه و کاشانه هستند که هرکدام نوبت خویش را انتظار میکشند. و کسی نیست بگوید باری : آیا در اشرف یک و دو چه کردید که به امید سه ایستاده اید ؟
بیش از 30 سال است که نیروهایشان را تا زنده هستند همواره با ترفند ها و اهرم های تحمیق و کنترل ذهن و شستشوی مغزی سرکوب میکنند ، تحقیر میکنند و آنها را وادار مینمایند تا در جلسات و نشست ها تحت فشار و اجبار از خود گزارشاتی ارائه دهند که همواره شخصیت خود را خرد کنند ، به خود تهمت بزنند ، با عباراتی که در جامعه ضد ارزش و ناپسند است شخصیت خود را خرد کنند تا به ادعای سران تشکیلات آلودگیهای جامعه عادی را از خود بزدایند و شخصیت انقلابی و مریمی و مورد پسند رجوی را در خود نهادینه نمایند و به عبارتی خود را بی خویشتن نمایند تا با دست خالی و محو خود و تهی از ارزش های انسانی با التماس و استغاثه به دست و پای رهبری فرقه بیافتند و تقاضای شخصیت رجوی گونه نمایند ، این افراد تا در داخل تشکیلات هستند به ادعای رهبران فرقه فاقد هر ارزش انسانی هستند و روزانه در حال زدودن ضد ارزشهای خود میباشند.
مرحله بعدی اما برای این افراد که تاریخ مصرفشان به سرآمده و در مداری مایوس فقط به گذران زمان بسنده نموده اند چگونه است؟!
برخی در پایان این شب تاریک ، کورسویی را پیدا نموده و با اتکا به آخرین نفس های نومیدانه خود زنجیرهای اختناق این تشکیلات را از هم پاره میکنند و ازآنها جدا میشوند که برای این دسته از افراد ورق برمیگردد و با انواع و اقسام تهمت ها و افتراعاتی از قبیل مزدور نظام، نفوذی وزارت اطلاعات، بریده و….. از جانب رهبران فرقه رجوی مواجه میشوند و در لیست سیاه قرار میگیرند تا در صورت امکان مورد خشم و انزجار فرقه قرار گرفته و برای کتک کاری و حذف فیزیکی آنها حتی با جسم و جان مریض هم اقدام نمایند ، فقط بدلیل اینکه در آخرین روزهای حیات خود و پس از سالیان اسارت و بردگی خواسته اند خودشان برای آینده خویش تصمیم بگیرند.
نمونه این افراد در حال حاضر در تیرانا هستند که با ایستادگی در مقابل تور اختناق به فرقه رجوی” نه” گفته اند و رسما اعلام جدایی کرده و علیه فرقه به افشاگری میپردازند و البته از نیش زهر آگین و اذیت و آزار فرقه در امان نیستند تا حدی که با هزار ترفند و با استفاده از پشتیبانان امریکایی خود در کمیساریای عالی پناهندگان نیز نفوذ کرده و حقوق پناهندگی این افراد را نیز قطع نموده اند.
دسته بعدی اما؛ دسته ای که آمارشان نیز بعلت کهولت سن و ابتلا به بیماری های مختلف رو به فزونی میباشد افرادی هستند که جان به جان آفرین تسلیم میکنند. این افراد در همین سال گذشته و فعلی آمار قابل توجهی داشتند و عمدتا بعلت عدم رسیدگی های پزشکی ، فشار های روحی و روانی و عصبی فوت نموده اند.
سران و دستگاه تبلیغاتی این فرقه زنده کش و مرده پرست اما در مورد این افراد از هیچ تبلیغ و بوق و کرنایی فروگذار نمیکنند زیراخوشحالند که دیگر هیچ تهدیدی را متوجه فرقه نخواهند کرد.
این افراد همان مردگانند که بعد از مرگشان قهرمان میشوند ، برایشان مراسم سوگواری عریض و طویل برگزار مینمایند ، تاج و گل میگذارند ، دروصفشان مدیحه سرایی مینمایند و هرچه القاب و پسوند و پیشوند قهرمانی و فداکاری و ایثار است نثارشان مینمایند. تصاویر مختلف از آنها در رسانه هایشان چاپ میکنند و برخی نیز به قلمفرسایی و سرودن اشعار میپردازند غافل از اینکه این بنده خدا در واپسین دم حیات با تنفر و انزجار و نا امیدی جان به جان آفرین تسلیم نموده و هیچ سنخیتی با این الفاظ و القاب ندارد.
و عموما افرادی هستند که در طول دوران اسارتشان در چنگال فرقه رجوی همواره درگیر و معترض و مخالف این قوانین ضد بشری تشکیلات بودند و بیشتر آن دق مرگ شده اند تا رستگار شوند!!!
نمونه این افراد احمد زارچی ، محراب رشیدی ، اسماعیل رضایی ، مهدی افتخاری و… میباشند که نگارنده خودقبلا با آنها ارتباط مستقیم و تنگاتنگی داشته و از تمام جزئیات خلق و خو و روحیات و نظرات آنها و مخالفت هایشان با تشکیلات دقیقا آشنا ست و تمام الفاظ و القاب و رشادتها و ایثار گری های ادعا شده از جانب فرقه در خصوص این افراد کذب محض است و برخی اسیران جنگی و گرفتار در اسارت رجوی بودند و برخی نیز از نادمین و منتقدین انقلاب ایدئولوژیک مریم رجوی و سیاست های غلط مسعود رجوی بوده اند که پس از مرگشان قهرمان شده اند.
علی مرادی

خروج از نسخه موبایل