چه شد که رجوی به فکر عاشورا و سینه زنی افتاد؟

رجوی برای عوام فریبی از ایام عاشورا استفاده سیاسی و تبلیغاتی میکرده و می کند درصورتیکه بویی از اسلام و مسلمانی نبرده است. در ظاهر از رهبری عقیدتی و آرمانی دم می زند ولی در باطن عاشورا را قبول ندارد. چون خود را منجی عالم و حجت روی زمین می داند. این چیزی است که مریم عضدانلو بارها در نشست های درونی گفته و می گوید.
فرقه رجوی درچنین روزی بیشترین فشار را به افراد درون فرقه وارد می کردند تا از اعضای خود تعهد بگیرند تا آنها را بیشتر در زندان اشرف ولیبرتی وحتی آلبانی نگه دارند.
فرقه رجوی به هیچ یک از قوانین اسلامی پایبند نیست. در ظاهر دم از اسلام می زند ولی به اسم حسین و به اسم اسلام دست به هر جنایتی می زند. فقط یک اسلام را قبول دارد وآن این است اسلام نوین به رهبری خود رجوی و مریم رجوی. به قول خود رجوی : اسلام دیگری وجود ندارد اگر هم وجود دارد آن اسلام ارتجاعی است.
خود رجوی بارها درنشست های داخلی که با ما می گذاشت می گفت از نام اسلام باید علیه دشمن استفاده کرد. همچنان که مریم قجر میگفت هرکه با ما نیست بر ماست. حتی مردم ایران!
در قاموس رجوی هرکسی که از او تابعیت نکند سزاوار مرگ است.
در رابطه با اسلام و روز عاشورا حرف های فریبکارانه ای می زد و می زند. این فرقه با نام حسین و اسلام به خاطر اهداف کثیف خود 55سال است دست درخون بیگناهان دارد وخون بیگناهان را به زمین می ریزد به همین دلیل است که مردم ایران این فرقه را لعن ونفرین وطرد کرده اند.
درسال 1368 من در اشرف بودم چیزی به اسم روز عاشورا وجود نداشت. نه هیئت سینه زنی. نه ازامام حسین ونه از حضرت عباس. چه شد بعد از جنگ خلیج اول وشکست عراق در جنگ با امریکا فرقه رجوی چرخش مداری کرد ودرسال 1371 به فکر عاشورا، مراسم سینه زنی وغیره افتاد. چرا ؟
رجوی برای سرپوش گذاشتن بر شکست سیاسی استراتژیکی خود بخصوص بعد از آتش بس بین ایران وعراق ، راه چاره ای جز رو آوردن به این گونه کارها نداشت.
رجوی دریک فرار به جلو برای عوام فریبی وخام کردن اعضای نگونبخت خود می گفت ما انقلاب اسلامی را به اسلام انقلابی تغییر اسم دادیم وحالا هم می خواهیم مراسم عاشورا را ونام حسین را از دست آخوندها خارج کنیم.
آیا راه اندازی عاشورا ودسته های سینه زنی فرقه رجوی را ازبن بست خارج کرد ؟
قطعأ خیر. چون دراین چند دهه دیدیم فقط تبلیغات بود. ازاین تزویر وریاکاری استفاده می کرد تا افراد را در زندان اشرف نگهداری کنند. چون می دانست که فقط تبلیغات است وبس. درروز عاشورا یکی می شد امام حسین ودیگری زینب کبری. همه اعضا فرقه ازاین تزویر بیزار بودند بخصوص از داستان سرایی رجوی. به شکلی از این روز تعریف می کرد که انگار در صحنه عاشورا بوده ویکی از داستان های او رفتن حضرت عباس برای آوردن آب برای اهل بیت بود. مشخص نبود که وقتی حضرت عباس به فرات رسید چه کسی آنجا بوده که تمام حرف های او را نوشته! رجوی می گفت حضرت عباس وقتی به رودخانه فرات رسید با اینکه سینه اش از عطش می سوخت گفت ای نفس، تو دنبال آب سرد وگوارا می گردی درصورتیکه یاران تو آشامنده مرگ هستند. که درهمین حین اسب حضرت عباس هم از نوشیدن آب صرف نظرکرد وآب نخورد. حالا باید به رجوی گفت دررودخانه فرات که تاریخ نویسی نبوده این را ازکجای صندوقچه بیرون آوردی. از آنجایی که به قول مریم همسر ایشان حجت خدا روی زمین است حتمأ در آن صحنه حضور فعال داشته اند.
حالا باید دید که این فرقه چیزی را که از قدیم به جای مانده را قبول دارد یا نه. همه این مراسم را در راستای اهداف سیاسی خود تغییر داده بود حتی خواندن نوحه به سبک قدیم ممنوع بود وهرآنچه را ستاد تبلیغات اوکی می کرد در مراسم خوانده می شد. چون به قول سران فرقه باید روح انقلابی در آن باشد.
اگر دریک کلام بخواهم مراسم عاشورا در فرقه را به تصویر بکشم: دروغ و ریاکاری و تزویر.
به قلم : احمد خاکی

خروج از نسخه موبایل