داستان رجوی همانند کبک سلطان محمود غزنوی ست

شاید این تیتری که انتخاب کرده باشم قدری بی تناسب باشد ولی اگر کسی داستان کبک سلطان محمود غزنوی و کسی که کبک را به او فروخت را شنیده باشد دقیقاٌ داستان رجوی و دار و دسته جنایتکارش می باشد.
قضیه از آنجا شروع شد که فروشنده قصد فروش کبک به سلطان محمود را داشت. وی عنوان نمود که باید پول بیشتری بدهد چون وی یک پا دارد و صدای خوبی هم دارد و این مسئله باعث شده تعداد زیادی کبک به دور او جمع شده و بعد از آن همه در دام گرفتار می شوند و وقتی سلطان محمود کبک را خرید سرش را قطع نمود و عنوان داشت وقتی هر کسی قوم خودش را می فروشد باید سرش جدا شود. آری این است داستان رجوی با ملت ایران. چون از همان ابتدا پیروزی انقلاب هیچ وقت همگام با انقلاب نبوده و قصد فریب دادن جوانان را داشت و بعد از صید کردن شان همه را به کردستان و عراق کشاند و خیلی از آنان را نیز به کشتن داد.
اکنون هم شاهد هستیم که چگونه دست در دست غرب و اسرائیل و عربستان قصد توطئه علیه ملت ایران را دارند و از هیچ اقدامی کوتاهی نمی کنند.
اکنون اگر رجوی مانند کبک فروش داستان ما اندر مزایای شکار و کبک خود حرف بزند ولی چیزی که نمود بیرونی دارد خیانت وی به مردم کشورش است و چه خوب گفت سلطان محمود غزنوی که وقتی کسی به ملت و قوم خود خیانت کند باید سرش را قطع کرد. اکنون هم مریم قجر نقش شیطانک زیر بند باز که رجوی است را بازی می کند تا بتواند به فریبکاری خود ادامه دهد ولی اصل مسئله یکی است و آن هم حقه بازی و فروختن ملت خویش می باشد که در یادها باقی خواهد ماند.
من بعنوان یک خانواده به همه حقه بازی های رجوی و زن بدکاره اش یعنی مریم قجر اشراف دارم که چگونه عزیزان ما را فریب داده تا با قیمت اندکی به جنایت کاران غربی و اسرائیلی بفروشد و پول بیشتری برای زندگی نکبت بار خود جور کند. رجوی باید بداند اکنون داستان رجوی مانند فروش است که مانند خانواده در نقش سلطان محمود سرش را جدا خواهیم کرد.
باشد که روزی همه عزیزان ما از دست جنایت کار تاریخ یعنی رجوی ضد دین آزاد گردند.
کرمعلی شعبانپور – مازندران – آمل

خروج از نسخه موبایل