کانون آوا میز گردی را در شهر کلن ـ آلمان ، بر گزار کرد

کانون آوا میز گردی را در شهر کلن ـ آلمان با عنوان مسعود رجوی کجاست؟، بر گزار کرد
07.12.2005
به دنبال اطلاعیه های شماره 1 و 2 کانون آوا در مورد بحث مسعود رجوی کجاست؟، سوالاتی پیرامون این موضوع و پیامد های آن در چند ماه گذشته از طرف بازدیدکنندگان سایت آوا دریافت شد. دراین رابطه کانون آوا میز گردی را در تاریخ 6 دسامبر 2005 با حضور تعدادی از اعضا و مسئولین سابق سازمان مجاهدین در شهر کلن برگزار کرد. شرکت کنندگان در این میز گرد سیاسی آقایان هادی شمس حائری، علی راستگو، میلاد آریایی، مسعود جابانی، خسرو جان نثاران و محمد حسین سبحانی بودند.
در این میز گرد، دلایل اختفای رجوی و تاثیرات سیاسی، استراتژیک و ایدئولوژیک آن بر روی فرقه مجاهدین، توسط شرکت کنندگان که از کارشناسان برجسته امور مجاهدین می باشند، مورد بررسی قرار گرفت.
کانون آوا در آینده نزدیک بطور مشروح جزئیات این مباحثات را در اختیار رسانه ها و افکار عمومی قرار خواهد داد، ولی در زیر گزارش کوتاهی از مطالب ارائه شده توسط اعضا و مسئولین سابق مجاهدین بیان می شود.
آقای هادی شمس حائری در این مورد اعتقاد داشت که سازمان همیشه به رهبران عقیدتی خودش اتکا داشته است و با آن سمبلیزه می شود، یعنی همیشه سازمان مجاهدین با مسئول اول و کسی که باصطلاح بالاترین صلاحیت را داشته، شناخته می شده است، چه زمان محمد حنیف نژاد و چه زمانی که مسعود رجوی رهبری سازمان مجاهدین را بر عهده گرفت. وقتی این شاخص فراری می شود و یا پنهان می شود، در واقع سازمان را حفظ کرده ایم. یعنی اگر مسئله را سیاسی و ایدولوژیکی ببینیم این ریشه در فرقه بودن و ساختار فرقه گرایانه سازمان دارد. این ماهیت فرقه ها می باشد و الا احزاب دیگر دنیا به فرد متکی نیستند. وقتی در یک سازمان فرقه ای رهبر عمود خیمه سازمان است، رهبر همه کاره است و حالا نیز با پخش کردن سخنرانی های قدیمی رجوی حضور او را حفظ می کنند.
آقای میلاد آریایی اعتقاد داشت که بعد از اینکه آمریکا به عراق حمله کرد، باید در یک بررسی خوشبینانه سازمان از بین می رفت، زیرا که سازمان از سال 1997 در لیست تروریستی وزارت خارجه امریکا قرار داشت، اما بخاطر اینکه دولت آمریکا موانعی و در عین حال یک سری برنامه ریزی هایی برای خودشان داشتند، و در این مسیر دچار تنش هایی شدند ، بطور مشخص تضاد وزارت خارجه آمریکا و وزارت دفاع که اینها مسایلی بودند که این سازمان بطور فیزیکی از بین نرود چرا که آن را برای امتیاز گرفتن از رژیم جمهوری اسلامی احتیاج داشتند. آقای میلاد آریایی در ادامه نتیجه گیری کرد که من فکر می کنم سازمان مجاهدین در سخت ترین شرایط تاریخی خودش از بدو تاًٌسیس تا کنون قرار گرفته است.
آقای راستگو نیز اظهار داشت که ما نباید فقط به شخص رجوی بپردازیم که به لحاظ فیزیکی کجاست، بلکه باید ببینیم چگونه تفکر و اندیشه رجوی در سازمان همچنان جاری است. اگر این را تشخیص بدهیم و از این زاویه با این مسله برخورد کنیم بحث عمیق تر خواهد شد تا اینکه شخص رجوی را به لحاظ فیزیکی پیگیری کنیم.
اقای راستگو در ادامه گفت چندین بار تا کنون اتفاق افتاده که در زمانی که سازمان به رجوی احتیاج داشته، او فرار کرده است و این سنت سازمان است که در تنگنا و مواقعی که گیر می کند تمام سازمان و تبلیغات آنرا تعطیل می کند که مثلا در سال 60 با عدم موضعگیری مسائل را به مرور زمان احاله می کند و در سی خرداد هم اولین کسی که فرار کرد رجوی بود، با هر تعریفی هم که خودش داشت، اما این سنت اسلام نیست و امام حسین در صف مقدم لشکریان خودش بود.
آقای سبحانی نیز اعتقاد داشت که ریشه و دلایل اختفای رجوی را باید در سه مورد یعنی: حفظ جان، فرار از پاسخگویی در مورد بن بست های سیاسی و استراتژیکی و بیش از دو دهه به خون کشاندن انسان های بی گناه، و همچنین ترویج وجه کاریزماتیک و مظلوم نشان دادن رهبری فرقه نزد بدنه و اعضای فرقه جستجو کرد و شعار:
شیر همیشه بیدار. خدا او را نگهدار
نیز در همین چارچوب ابداع شده است.
آقای سبحانی که از فرماندهان ستاد حفاظت رجوی بوده است برای اولین بار فاش کرد که مسعود رجوی در سال 1990 و به هنگام حمله صدام حسین به کویت ، در شهر کربلا مخفی بوده است. وی گفت بعد از حمله صدام به کویت موضوع شناسایی محل هایی که می توانست رجوی مستقر و مخفی بشود، در دستور کار سازمان قرار گرفت. با هماهنگی سرویس اطلاعاتی رژیم صدام حسین در منطقه کفری یک دره باریک شناسایی شد. ابتدا به وسیله لودر و بیل مکانیکی محل هایی را در زیر زمین حفاری شد تا اتاق های پیش ساخته را در درون آن جاسازی کنند و برای عادی سازی نیز 50 الی 60 گوسفند تهیه شد تا محل اختفای رجوی به ظاهر به صورت یک مزرعه به نظر برسد.این مرحله اول اختفای رجوی بود. در مرحله بحرانی و پیشروی اپوزیسیون کرد و شیعه رژیم صدام حسین به منطقه مرکزی عراق، وی شبانه به همراه حدود 30 نفر از افراد حفاظت شامل ابراهیم ذاکری، علیرضا باباخانی، عبدالوهاب فرجی ( فرمانده افشین) ، علیرضا صدر، بهروز کاظمی، مسعود خدابنده ( از اعضای جدا شده از مجاهدین)، دکتر عباس شاکری ( پزشک ویژه رجوی ها ) و….این محل را ترک کردیم و بدون اینکه حتی سایر افراد حفاظت اطلاع داشته باشند به کربلا رفیتم، شهری که با حضور اپوزیسیون شیعه عراق ، هیچ کارشناس سیاسی و امنیتی تصور آن را نمی کرد. ضمن اینکه شهر کربلا به علت وجود اماکن متبرکه در معرض خطر بمباران هوایی آمریکا نبود. ما در کربلا در دو ویلای بزرگ به فاصله 50 متری مستقر شدیم که یکی متعلق به رجوی بود و یکی هم مربوط به ستاد حفاطت که من در ویلای دوم بودم. یکبار رجوی برای سرکشی و روحیه دادن به افراد حفاظت از ویلای خودش به محل ما آمد. وی با لباس کامل عربی و با یک ماشین معمولی دوکابین به رانندگی عباس داوری فاصله 50 متری بین دو ویلا را طی کرد. مریم رجوی و فهیمه اروانی نیز با چادر مشکی و روبنده و مقنعه جهت عادی سازی به همراه وی بودند که کلیه افراد حفاظت با دیدن نوع لباس های آنها جهت عادی سازی غافلگیر شدند.آقای سبحانی اظهار کرد که این احتمال وجود دارد که مسعود رجوی کماکان به دلایل استراتژیک هنوز در منطقه خاورمیانه و یکی از کشورهای عربی به سر می برد و به نظر می رسد تا زمان قطعی شدن نهایی وضعیت مجاهدین در عراق توسط دولت این کشور، وی به اختفای خود در منطقه خاورمیانه ادامه خواهد داد و بعد از آن به اروپا بیاید.
در ادامه میز گرد آقای خسرو جان نثاران اظهار داشت که با بحث مخفی شدن مسعود رجوی نباید این مسئله از نظر دور بماند که سازمان مجاهدین در تمامیت خودش و در جریان فعل و انفعالات داخل ایران مطرح نیست و در صحنه بین المللی نیز یک جریان تروریستی محسوب می شود. به نظر من سازمان مجاهدین حتی با وجود داشتن رئیس جمهور خود ساخته و تشکیلات فرقه ای و پول باد آورده صدام حسین نه تنها وزنه سیاسی قابل محاسبه ای نمی باشد، بلکه مسائل خود را نیز بطور روزمره حل و فصل می کند. بنابر این ضمن اهمیت بحث مسعود رجوی کجاست باید بدانیم که در آینده سازمان مجاهدین هیج نقشی جز یک ابزار و وسیله فشار و مزدوری در معادلات سیاسی ایران ندارد.
آقای جابانی نیز اظهار داشت که در حرکت های مردمی و ملی رهبران همیشه در پیشاپیش مردم بودند مثل گاندی و مصدق ولی در تمام جنبش های مسلحانه همیشه رهبران و فرماندهان بطور معمول پشت سر نیروهای خودشان بودند که رجوی نمونه آن است یعنی به کشتن دادن نیروهای اجتماعی خودش، به عنوان مثال 30 خرداد 60 که یک حرکت مسلحانه بود که مجاهدین که در راس آن رجوی بود این هدف را داشت حرکت مسلحانه 30 خرداد مختص به مجاهدین بود ولی می بینم که چریکهای فدایی و حزب توده و راه کارگر و تمامی احزاب و نیروها یشان فدای استراتژی آقای رجوی شدند.
کانون آوا یادآوری می کند که در آینده نزدیک، مشروح این میز گرد را به اطلاع عموم خواهد رساند.

خروج از نسخه موبایل