چرا عاقل كند كاري، كه باز آرد پشيماني؟

چرا عاقل كند كاري، كه باز آرد پشيماني؟
پرونده سیاه، بیست و ششم فوریه 2007
پرونده سياه سازمان مجاهدين اصلاح پذير يا حذف شدني نيست، چون رنج وظلم اعمال شده بر قربانيان ترور و خشونتِ مجاهدين را نمي توان نا ديده گرفت، تا دنيا دنياست نام ونشان تروريستي بر تارك سازمان مجاهدين نقش بسته مي ماند، به آرم سازمان نگاه كنيد، در نگاه اول مي بينيم كه با آلت و اسباب ترور تزيين شده ، رجوي جز به آدم كشي و خيانت نمي انديشد، حال چه شده كه هر روز رنگ ورخسار عوض مي كند؟ روزي دم شير خورشيد را مي گيرد و كشان كشان آنرا تا وسط پرچمش مي برد، بعد براي فرار از بن بست ها و اعلام تغيير هويت يال و گوپال شير را قيچي مي كند تا چند صباحي اربابان را بفريبد، اسلحه را دو دستي به آنان تقديم مي كند، خلع سلاح را مي پذيرد، تا شايد چاره ي بر بحران هاي مرگ بارش باشد، ولي مي بنينم مدت زمان زيادي نمي گذرد كه بنگاه فتنه داير مي كند مروج ترور و خشونت وكشتار مي شود، چون ترك عادت براي رجوي مرض است، كلاغ دست آموز ِ صدام نمي تواند راه رفتن كبك را ياد بگيرد، اقتضاي طبيعتش چنين است. نبايد انتظار داشته باشيم كه رجوي ها حتي بدون سلاح وآرم و پرچم از خوي و خصلت ضد انساني و سوابق تروريستي اشان بگذرند و دست بر دارند. زيرا اگر به انحراف خود و مردم ستيزي اشان اعتراف مي كردند، امروز بار سنگين اين همه انحراف ، جنايت، خيانت به ميهن و آوارگي را بدوش نمي كشيدند.
اگر رجوي بعد از پيروزي انقلاب 57 ديوانه وار با بمب و نارنجك ومسلسل سيل خون براه نمي انداخت امروز هر مجاهد خلقي روز 22 بهمن را گرامي در كنار خانواده اش گرامي مي داشت و همصدا با مردم ايران شعار انر‍ژ‍ي هسته اي حق مسلم ماست را سر مي داد. مردم به آنها افتخار مي كردند، امروز طنين فرياد مرگ بر امريكاي رجوي در آسمان تهران مي پيچيد. ولي چه مي شود كرد، چرخ گردون به مراد دل و وفق حال رجوي ها نرفت، يعني خودشان نخواستند تا ايراني بمانند، رفتند وپادوي صهيونيسم و نوكر امپرياليسم شدند، به درجه جاسوس اتمي براي امريكا و ستون پنجمي صدام و جيره خواري اسراييل رسيدند، تا آنجايي كه رجوي و شوراي دست سازش يك قلم به 70 مورد جاسوسي اعتراف مي كنند واز طرف هاي امريكايي و اروپايي حق فعاليت جاسوسي يا همان خروج از ليست تروريستي را مي خواهند!
اگر رجوي عاقل بود و درك وفهم و شعور سياسي داشت، از مردم ايران جدا نمي شد، با ذلت وخواري فرار نمي كرد، امروز مجبور نبود هيزم بيار معركه ي دشمنان ايران شود، ويا سالها دست در دست صدام جوانان ايران را به خاك وخون بكشاند. و منافع ملي و ميهني را به لقمه ناني بفروشد.
سر انجام گروه تروريستي رجوي مجبورند كه براي كاستن از فشار های بین المللی و عبوراز هر بن بست و بحران عاجزانه بگويند كه ازمبارزه مسلحانه( تروريستي) دست كشيده اند ، هيچ لازم نبود مضحكه خاص و عام شوند، امروز شنيديم كه مسئول اول سازمان در مراسم 19 بهمن 85 درپادگان اشرف سنگ تمام گذاشته اند، در يك عقب نشيني تاريخي از شر پرچم ارتش آزاديبخش و آرم سازمان گذشته اند. خواهر صديقه در رجز خواني خود فرموده اند: من قبلاً گفته ام و بازهم تكرار و تأكيد مي كنم كه : ما زنان و مردان جنگيم , بجنگ تا بجنگيم. از قضا بدون سلاح بيشتر هم مي جنگيم….
احتمالاً منظور خواهرصديقه جنگ الكترونيكي با استفاده از نرم افزارهاي كامپيوتري و دستگاه آتاري است.
بهتر است رجوي ها به جاي رنگ عوض كردن وفريبكاري بيشتر عاقلانه فكر كنند، دست از سر اسراي اشرف بردارند، هر آنچه براي خود دوست دارند براي اعضاي بازمانده در اشرف نيز روا دارند، انصاف داشته باشند، آيا فرار از مهلكه وزندگي در اروپا و امريكا فقط براي سران فرقه و شورا خوب است؟ پس تكليف اعضاي گرفتار و بلاتكليف ِ اشرف چيست؟ بيچاره ها تا كي بايد به وعده هاي پوچ ودروغ رجوي دل خوش كنند؟ آيا رجوي ارتش بي توپ و تفنگ را براي نمايش و حمله پانتوميم به ايران نگهداري مي كند؟ ويا در صدد است اعضاي مسخ شده را با امريكا معامله كند.

خروج از نسخه موبایل