فاتحه بر استراتژی مرده!

فاتحه بر استراتژی مرده!
ایران‎دیدبان
راه حل سوم، گزینه‎ای است که گویا گروه‎های مخالف ایران به‎دلیل شرمندگی از علنی شدن اقدامات‎شان برای تحریک حمله به ایران و نیز حمایت‎شان از مواضع نئومحافظه‎کاران جهت اقدام نظامی، آن را به غرب پیش‎نهاد می‎کنند و آن را به‎اصطلاح راه حلی در مقابل غرب برای مقابله با حکومت ایران معرفی می‎نمایند.
راه حل سوم در اصل و ماهیت خود (از جانب هر طیفی از اپوزیسیون که مطرح می‎شود) یک دکان بزرگ است که اگر هر کدام از کشورهای غربی از آن خرید کنند، منافع سرشاری برای مطرح کنندگان آن دارد که در گام اول مخارج زندگی آنها در غرب را تأمین خواهد کرد و دغدغه‎ی حساب‎رسی از درآمدهای نامشروع و غیرقانونی آنان را مرتفع می‎سازد.
در این میان مریم رجوی که پس از مطرح کردن پیشنهاد رفراندوم برای خلاص شدن از بحران مجاهدین در عراق، از سوی رجوی ترغیب شد که با پایین کشیدن فتیله رفراندوم، به جمع سایر حراجی‎های دکان راه حل سوم بپیوندد، با کپی‎برداری از روی دست رضا پهلوی و حتی با سرقت جملات و الفاظ ِ دار و دسته‎ی سلطنت‎طلب، مغازه‎ای را نیز برای مجاهدین اجاره کرد. او تلاش دارد وانمود کند مجاهدین تنها گروهی هستند که چنین متاعی را دارند.
اما راه حل سوم نیز مانند تمام استراتژی‎ها و تاکتیک‎های رنگارنگی که رجوی در 26 سال گذشته امتحان کرده است، محکوم به شکست و نابودی بود و از هم‎اکنون دیگرانی که خود را مدافع و یا ستاینده‎ی مجاهدین می‎دانند، برای آن فاتحه می‎خوانند.
برای فهم بهتر موضوع به پاسخ‎هایی که این افراد به سؤال بهروز سورن درباره‎ی راه حل سوم داده‎اند توجه کنید:
سؤال: « از صدای سوم یا راه و خط سوم گفته میشود. این صدا چه مختصاتی دارد و چگونه صفوف خود را سازمان خواهد داد؟ »
زری اصفهانی: « راه حل سوم باید جبهه وسیع سرنگونی طلبان باشد چه درداخل و چه درخارج از ایران. جبهه ای باشد که مردم درداخل بتوانند روی آن حساب کنند و به آن تکیه کنند و جنبش های خودشان را حول آن جبهه سازمان دهی کنند. تنها یک گروه یا یک سازمان و یا چند شخصیت نمیتوانند مردم را با خودشان همراه کنند. مردم بسیار مایوس و سرخورده شده اند و آنچنا ن فضای خستگی و یاس و سرخوردگی درداخل حاکم شده است که به سادگی قابل تغییر نیست… و برای شکستن جو ترس و نا امیدی یک حرکت کاملا تازه از طرف همه نیروهای سرنگونی طلب لازم است تا این جو شکسته شود. یک اتحاد سراسری از داخل و خارج »
ایرج مصداقی: « خیلی ها این روزها خود را صدای سوم معرفی می‌کنند… صدای سوم از نظر من یعنی نمایندگی منافع مردم ایران. یعنی از هر فرصتی استفاده کردن برای ماده کردن منافع مردم ایران. یعنی در هر فرآیندی منافع مردم ایران را در نظر گرفتن. یعنی نیافتادن در دامان شعارهای دهان پرکن و خانمان بر باد ده.
صدای سوم یعنی حمایت از مبارزات مردم ایران، جنبش‌های زنان، کارگران، دانشجویان و… صدای سوم یعنی پیوند یافتن با خواسته‌‌های مردمی. و… صدای سوم یعنی تنگ تر کردن فضای حرکتی برای رژیم، تلاش برای محدود کردن فضاهای تنفسی رژیم. و…یعنی مخالفت با جنگ به طور واقعی و… »
وفا یغمائی: « از راه سوم و یا خط سوم بسیار گفته اند چه افراد و چه گروههای سیاسی. هر کدام با زبان خودشان و با فرهنگ خودشان. راه حل سوم یعنی تغییر توسط مردم و نمایندگان مردم. در تئوری کار ساده است اما بیائید تعارف را کنار بگذاریم. برای عملی شدن این تئوری چه باید کرد؟ برای عملی شدن این تئوری باید اول بتوانیم علیرغم تمام اختلافات حول درد مشترک در کنار هم بایستیم، یا پیش از آن ظرفیت این کار را در خود ایجاد کنیم و واقعا بیندیشیم و این درد را احساس کنیم که بزرگترین مهاجرت تاریخ ایران از آغاز تاریخ ایران تا کنون به دلیل وجود جمهوری اسلامی رخ داده است. برای عینیت بخشیدن به راه حل سوم باید به شعور و ادراک و صلاحیت مردم برای نیل به آزادی فکر کرد و اعتقاد داشت واین تصویر قدیمی را که مردم نشسته اند و باید رفت و این جماعت چند ده میلیونی عاجز از نجات خود را نجات داد از سر بیرون کرد.نزدیک شدن تبعیدیان و پناهندگان به پیکره اصلی انسانی مردمی زنده و خروشان و صاحب صلاحیت که زاینده و پرورنده تمام ارزشها و امکانات و منجمله گروهها و سازمانهای سیاسی است می تواند گامی بزرگ در جهت راه حل سوم باشد. در راه حل سوم باید از تمامیت خواهی و انحصار طلبی نوین دست برداشت. خب اگر کسی می تواند به تنهائی و با سازمان و گروه خودش این بار را بردارد باید گفت دست مریزاد! بفرمائید و بردارید! اما اگر نمی شود و سی سال گذشته است و این حادثه مبارک رخ نداده است باید با تمام تفاوتها حول درد مشترک حول درد ملی دست در دست هم گذاشت. در راه حل سوم باید با اعتقاد به لائیسیته در کنار هم ایستاد و فضا و جهانی تازه یا شروع جهانی تازه را باور داشت ونکته بسیار مهم این که در راه حل سوم اگر چه همه می توانند نقش خود را داشته باشند اما بار اصلی بر دوش سازمانها و تشکلهای سیاسی موجود با تمام معایب و محاسنشان است. آنها هستند که به دلیل سازمان یافتگی و تجربه می توانند به عینیت بخشیدن به راه حل سوم کمک بسیار کرده و باعث جذب نیروهای منفرد و پراکنده بشوند. بدون وجود و اتحاد سازمانهای سیاسی در داخل و خارج کشور و قدرت و سازمانیافتگی و تجارب آنان راه حل سوم نمی تواند عینیت پیدا کند و در مرحله حرف باقی خواهد ماند. »
معنای بهتر و ساده‎تر این اظهارات یعنی این‎که:
1- مجاهدین باید تن به یک اتحاد با تمام گروه‎ها بدهند.
2- امریکا به تنهایی حاضر به خرید متاع مجاهدین نیست.
3- اگر هم این متاع فروخته شود، بدون مردم کاری از پیش نخواهد برد.
4- مجاهدین باید دست از تفکرات فرقه‎ای و ایدئولوژیک خود برداشته و سایرین را بپذیرند.
و… سرانجام این‎که این نیز همانند تمامی دکان‎های اپوزیسیون و مجاهدین در مرحله‎ی حرف باقی خواهد ماند و خریداری در داخل و خارج ندارد.

خروج از نسخه موبایل