نبرد گلادیاتورها!

نبرد گلادیاتورها!
ایران‎دیدبان
دعوای گروه تروریستی مجاهدین با جناب نوری‎زاده بالا گرفته است و روزی نیست که قلم به‎دستان باند بددهن و لمپن رجوی، الفاظ رکیکی را نثار این جناب نکنند تا آنجا که در مطلبی یک صفحه‎ای، از 50 واژه‎ی بی‎ادبانه و لمپنی علیه وی استفاده کرده‎اند. البته این امر نبوغ دار و دسته‎ی رجوی در خلق و به‎کارگیری مستهجن‎ترین کلمات را نشان می‎دهد که بی‎تردید ودیعتی است از رجوی برای اعوان فرقه!
ظاهراً تقصیر نوری‎زاده این است که بخشی از اخبار و اطلاعات مربوط به نقض حقوق‎بشر و شکنجه و زندان را از جانب خانواده‎ی اعضای مجاهدین و یا جداشدگان پوشش داده و در برنامه‎ی تلویزیونی‎اش منعکس نموده است.
از عجایب روزگار این‎که مجاهدین نوری‎زاده را جاسوس لقب داده و او را به این بهانه دشنام می‎دهند!
اما باطن این دعوا چیست؟ و این همه لجن‎پراکنی و فرافکنی باند به گل نشسته‎ی رجوی علیه نوری‎زاده از کجا سرچشمه می‎گیرد‎؟
هر کس که برنامه‎ها و تحلیل‎های نوری‎زاده و دستگاه منگول تبلیغاتی مجاهدین درباره‎ی رویدادها و حوادث روز ایران را شنیده باشد، متوجه همانندی و یا شباهت بسیار زیاد آنها می‎شود. این همانندی گاه تا آنجا پیش می‎رود که گویی مسابقه‎ای بین این دو برای اعلام هرچه سریع‎تر تحلیل‎های یک‎نواخت‎شان وجود دارد. به بیانی دیگر آنها بازگو کننده‎ی یک تحلیل با دو فرم متفاوت هستند.
همین ریشه‎ی اصلی دعوا است. به‎خصوص که بیان روایی و رمانتیک نوری‎زاده از وقایع، به کلی جنبه‎ی پلیسی – جنایی و یا علمی – تخیلی ِ دار و دسته‎ی حسود رجوی را به زیر سؤال می‎برد.
دعوا بر سر این است، به همین سادگی!
نه نوری‎زاده دلش برای اعضای دربند و تحت خفقان و سانسور مجاهدین در اردوگاه اشرف سوخته است و نه مجاهدین این همه بد و بیراه را به خاطر شائبه‎ی جاسوسی نثار این جناب می‎کنند.
معلوم است که تا وقتی نوری‎زاده باشد که آنچنان بدون بوق و شیپور و آژیر، به داستان‎گویی بپردازد، دکان کارآگاه‎بازی باند جاعل رجوی کساد خواهد بود و این همه فحش و ناسزا برای کسادی بازار است و نه چیز دیگر.

خروج از نسخه موبایل