کنکاش و بررسی نقض حقوق بشر در مناسبات درونی فرقه تروریستی رجوی (قسمت چهارم)

کنکاش و بررسی نقض حقوق بشر در مناسبات درونی فرقه تروریستی رجوی (قسمت چهارم)

سرکوب عواطف و امیال جنسی
قادر رحمانی: من شاهد خیلی از تذکرات اخلاقی از سوی مسئولین اشرف خطاب به نیروها بودم از جمله اینکه تو چرا با این فرد گرم گرفتی ؟ و… روز عید قربان و یا عید فطر ویا سایر اعیاد و مناسبت ها به نیروها می گفتند چون بیماری و مرض مسری آمده همدیگر را نبوسید و فقط در ایام عید به همدیگر تبریک بگویید. یا می گفتند این بچه های میلیشیا را تقسیم نکنید بین یگانها و بین بزرگترها. کاش این موارد به همین جا و به یک تذکر ختم می شد اما معضلات دیگر و پیچیده تری نیز بود.در مواردی نشست هایی ترتیب می دادند مثل نشست باقرزاده. در ابتدا نشست های طعمه یا بریدگی و یا نظیر این نوع نشست های به خصوص نبود. ابتدای امر با این داستان شروع شد که آقای فلانی و فلانی و فلانی شما با این میلیشیا گرم گرفتید منظورتان از این گرم گرفتن چیه ؟ باید بالا بیارین. این اصطلاحی بود که از نیروها می خواستند تا اعتراف کنند و همه انحرافات اخلاقی خودشان را در جمع افراد بازگو کنند یعنی افراد را چنان زیر منگنه می گذاشتند که جرئت نداشته باشند از دستورات تشکیلاتی سر پیچی کرده و انحرافات اخلاقی خود را مخفی کنند. من ماجرایی را شاهدم ، یکی از نیروهای با سابقه سازمان را که در مقر ما بود آن قدر تحت فشار گذاشتند که او در فاکت هایی که در قالب گزارش نوشته بود و در نشستی برای جمع می خواند ، گفت من در عالم ناخودآگاه خودم با این فرد رابطه جنسی بر قرار کردم.
ببین آقای رضایی اگر شما در همه ایران بگردی شاید معضلات اخلاقی عجیب و غریبی را که در اشرف ما شاهد بودیم نتوان نظیرش را در جامعه عادی پیدا کرد.
آرش رضایی: درسته ، خیلی چندش آوره ؟ مگر اینکه فرد خاطی و منحرف دچار بیماری جنسی باشه ؟
قادر رحمانی: درسته آرش ، من می خوام به صراحت بگویم بیماری انحرافات جنسی و اخلاقی در قرارگاه اشرف انعکاس عینی توهمات ذهنی جناب مسعود رجوی بود. به اصطلاح این سرمی بود که رجوی به افراد قرارگاه تزریق کرده است.
آرش رضایی: خوب ، ما همه به خوبی واقفیم ، مسعود با توجه به خصوصیات بارز شخصیتی اش هیچگاه به واقعیات و آنچه که در پیرامونش می گذره ، توجهی نداره و مایل نیست از خودش انتقاد بکند و اعتراف کند که این معضلات اخلاقی کمیاب و نادر که مثلا یکی بیاد در نشست اعتراف کند ، با دیدن جفت گیری دو گنجشک او نیز دچار هیجان جنسی شده است ، ناشی از تفکر اوست و بر این اساس تلنگری بر ذهن و روانش وارد بشود. مسعود هیچگاه اعتراف نکرد که پدید آمدن ناهنجاریهای اخلاقی و روابط پیدا و ناپیدای نامشروع جنسی در قرارگاههای سازمان و مناسبات تشکیلاتی ، زائیده و محصول مستقیم تراوشات ذهن بیمارگونه او و نیز روش های سیستماتیک سرکوب امیال طبیعی و غریزی و عاطفی افراد تشکیلاتی تحت عنوان ادعای حل کردن تضاد دوران ، یعنی تضاد جنسی با معجون انقلاب ایدئولوژیک بوده است.
قادر رحمانی: بعد هم رهبری سازمان در این ماجرا گیر می کند و نمی داند که راه و کارش چی هست؟‼
آرش رضایی: آره دیگه ، در واقع خودشان هم ماندند داخلش.
قادر رحمانی: به قول سعید ، که مثال سیرابی را می زند.
سعید باقری دربندی: شکمبه
قادر رحمانی: شکمبه گوسفند یا گاو یا گاومیش را در نظر بگیرید منتظر یک بهانه است تا چاقو بخورد. آن وقت همه محتویاتش بیرون می ریزد و فقط دنبال یک بهانه است. داستان انقلاب ایدئولوژیک سازمان و حل کردن تضاد جنسی انسان نیز به این مثال شبیه است.
آرش رضایی: این انقلاب ایدئولوژیک و جریان طلاق های اجباری بوی تعفنش همه جا را گرفته است.
قادر رحمانی: درسته آرش ، بوی تعفنش همه جا را میگیرد چون راه حلی که رهبری سازمان برای رفع مشکلات جنسی افراد قرارگاه اشرف ارائه داد نه تنها منطقی و واقعبینانه نبود که کاملا نسخه غیر علمی و غیر تخصصی بود. آقا جان اصلا این بچه ها هنگام ورودشان به اشرف بیمار نبودند و یا مشکلات جنسی نداشتند همه آنها سالم و طبیعی بودند و این مسعود بود که با ابداعات آن چنانی شاهکار کرد و بیشتر افراد را در مناسبات سازمان مبدل کرد به یک منحرف جنسی و اخلاقی.
آرش رضایی: قادر نتیجه گیری شما به نظر من یک واقعیت است و امر مشهود و انکار ناپذیر که باید رهبران سازمان به خصوص مسعود پاسخگو باشد.
قادر رحمانی: نیروها را در طی زمان بیمار کردند و دچار مشکل و سرم ناجور و تاریخ مصرف گذشته را به آنها وصل کردند تحت عنوان درمان بیماری که نتیجه معکوس داد.
آرش رضایی: سیستمی که در سازمان و مناسباتش و به خصوص در قرارگاه اشرف به وسیله رهبری سازمان طراحی شده بسیار پیچیده و اما ناکار آمد و ویرانگر و تخریب کننده ذهن و روان افراد است. بی آنکه کسی متوجه این موضوع باشد. در واقع افراد و رهبری سازمان دچار جهل مرکب شده اند. زیرا درد را می دیدند و زخم را که متعفن شده و سر باز کرده است اما نسخه ای که برایش می پیچیدند نه تنها کارساز نبود بلکه در عود شدن و عمیق تر شدن و متعفن تر شدن زخم تاثیرات شگرفی داشت و آنها متاسفانه نمی دیدند.
قادر رحمانی : ببین آرش ، در نشست غسل هفتگی ، همینطوری و به این سادگی افراد نمی آمدند که اعتراف کنند یا بی مقدمه مسئولین اشرف از فرد تشکیلاتی اعتراف بگیرند. ابتدا فرد اعتراف کننده خجالت می کشید به راحتی اقرار کند اما چون پازلی چیده بودند و فرد را در هزار توی آن ، ناخود آگاه و غیر ارادی به اعتراف وا می داشتند. مثلا فردی که در نشست اعتراف می کرد ، می گفت : آره خواهری سوار ماشین شد لحظه جیم به ذهنم زد. و در مورد طرف مقابل چون مجبورش کردن با این حال آداب معاشرت را رعایت می کند و می گوید خواهری هم که سوار ماشین شد لحظه جیم داشت. شکل سوار شدن ، شکل خم شدن ، شکل بلند شدن آن خانم در ذهن این فرد تداعی لحظات جنسی می کرد چون تحت محدودیت شدید ، بیمار شده بود ، لذا این موضوع به ذهنش می زد ، فردا می دیدی همین آقا فاکت را در نشست می خواند موقعی که فلان خانم فاکت را گوش می داد و او هم به نوعی مخاطب این گزارش بود ، خوب ، شکل و شمایل آن خانم از خجالت و شرم تغییر می کرد.
ادامه دارد……
تنظیم از آرش رضایی
انجمن نجات دفتر آذربایجان غربی

خروج از نسخه موبایل