انتظار همچنان استوار بر مردمک چشم پای میکوبد…

انتظار همچنان استوار بر مردمک چشم پای میکوبد…

به جلال شریفی (اهل قم)
از برادرش میرحبیب شریفی

بسم الله الرحمن الرحیم
سالها می گذرد، قلبها همچنان در انتظار یار میطپد، نبض از طپش قلب شکوه دارد، اما انتظار همچنان استوار بر مردمک چشم پای میکوبد.
چشم ها لحظه ای از سکون دست بر نمیدارند و بی تاب به نقطه ای نظاره می کنند و فکر را به آن نقطه متمرکز می سازند و به مرکز خاطرات تلنگر می زنند و به آن بانگ بیدار باش می دهند و فریاد بر می آورند لحظه دیدار یار نزدیک است، لحظه دیدار جان نزدیک است.
برادر عزیزم چه بگویم که زبانم برای گفتن قاصر است، دوری تو برای من سخت است. هرچند که برای پدر و مادرمان سخت تر بود، برادر خوبم تا کنون زمینه رسیدن صدای من و خواهرانت فراهم نشده، البته تلاش زیادی شد تا صدایمان به گوش و سمعتان برسد اما در خارج از مرزها این صداها به صورت پژواک به خودمان برمیگشت و صدایی جز صادی خودمان نبود و آن صدا فریاد می کرد: پشت مرزها دشمنان فراوانند و رساندن این واژه ها ترس بر اندامشان می گستراند.
عزیزم همه در انتظار شما ها هستند نه من و خواهرانت بلکه همه دوستانت ، من وقتی دوستان شما را که از آن طرف مرزها به ایران آمده اند می بینم و با آنها حال و احوال می کنم همان لحظه تو را می بینم ، آن ها از خوبیهای بودن با تو می گویند.
جلال من، دامن مام وطن بر روی تو و دوستان تو در اینجا باز است، دوستان زیادی از آنجا به اینجا رجعت نموده اند و دل پدر و مادر و اقوامشان را شاد نموده اند. تو هم ما را دریاب، این این چشم انتظاری بی حد ما را برهان. البته دلم برای فریده عزیز هم زیاد تنگ است، بعضی مواقع وقتی یادتان می افتم احساس می کنم قلبم یارای ماندن در قفس سینه را ندارد شنیده ام پیش شماست. اگر در کنار توست نامه را برای او هم بخوان.
سخن بسیار است، اما گفتن مجال می خواهد و اشک مانع از نوشتن می شود. فکر می کنم هرچه سریعتر نامه را ببندم زودتر با تو تماس پیدا می کنم و دلم بیشتر آرام میگیرد، البته دوستانت و همسنگرانت از آنجا سخنها بسیار گفته اند و شکوه ها زیاد کرده اند. بعضی از آنها با من تماس مستمر دارند و تو را به خوبی یاد می کنند ولی من تو را می خواهم نا یاد تو را، دل به دریا بزن خودت را دریاب و بساط غربت را در هم ریز و به دریای سیاه دشمنان ریز و دل دوستانت را شاد کن.
جلال من، برادرم، عمر گرانمایه است، باید عمر را در فضای بزرگتر به پایان رساند، باید در دریا شنا کرد، خودت را به دریا بزن.
البته امیدوارم نامه ام بی کم و کاست به دست تو و خواهر عزیزم برسد و اگر نامه را خواندی، جوابم را با نشانه هایی از گذشته به من بده تا من خیالم راحت شود که نامه از توست. ضمناً اگر عکس داشتی برایم بفرست.
در انتظار تو
حبیب، اصغر، اکرم، اشرف و تمام اعضای خانواده.
روز تولد امام جواد (ع) بر شما مبارک

برادرت

خروج از نسخه موبایل