کوبیدن بر طبل تو خالی!

کوبیدن بر طبل تو خالی!
پدرام امینی
چندی پیش دیوید پترائوس فرمانده ی نیروهای آمریکایی در عراق با متهم کردن سفیر ایران به دخالت در امور داخلی عراق و حمایت از آشوب های داخلی در این کشور، مدعی شد سفیر ایران در پوشش دیپلماتیک ،اقدام به سوء استفاده از پست دیپلماتیک خود می نماید و اقدام به خط دهی نیروهای تروریست می کند. پیش از این نیز گروه مجاهدین در اتهامی مشابه اعلام کرد که سفیر ایران از اقدامات تروریستی حمایت می کند و در ایجاد نا امنی عراق دست دارد.
این اولین باری نیست که این فرقه برای متهم کردن ایران، در سیاستی همسو با آمریکا گام بر می دارد. با مرور پرونده ی هسته ای ایران و مسائل خاص این پروند ه نیز می توان به رابطه ی گروهک رجوی و سازمان جاسوسی اسرائیل اشاره نمود. چیزی که برای همه ی آگاهان سیاسی مشخص است این مطلب است که اطلاعاتی که این گروهک از آنها به عنوان افشاگری نام می برد اطلاعاتی است که تماما توسط اسراییلی ها در اختیار آنها قرار داده شده است ؛زیرا به هر صورت هم که حساب شوداین فرقه چه به لحاظ تشکیلاتی و چه از نظر توان اطلاعاتی، قادر به جاسوسی تا این حد و اندازه نیست. برای مجاهدین اوج جاسوسی همانی بود که در دوران جنگ برای صدام انجام داد؛ هر چند که آنها داعیه ی تهیه ی مستقل اطلاعات هسته ای ایران را دارند اما برای خود اسراییلی ها بهتر بود تا این موارد ابتدا از زبان اپوزیسیون ایران بیان شود تا در نگرش جهانی و به واسطه ی دشمنی رژیم اسرائیل با ایران ، از ارزش این اطلاعات کاسته نشود و از طرفی با بیان این موارد توسط گروهک رجوی حساسیت گروه ها و سازمانها ی بین المللی و حقوق بشری نیز تحریک شود و پس از آن اسراییل وارد جریان خبر سازی شود و مانور خود را شروع کند و برای ماهیت در خطر خود، به واسطه ی آنچه که اطلاعات موثق نامیده می شود شروع به تبلیغات و اعمال فشار برای محکومیت ایران نماید. البته بهره ای که گروهک رجوی ازاین مسئله می برد در چند مورد، قابل بررسی است : اول آنکه این گروهک با بیان اینکه افشاگری در خصوص مسائل هسته ای ایران را اولین بار به تنهایی انجام داده است؛ امیدوار به ابراز وجود در مورد توانایی های نداشته ی خود می باشد تا در این راستا بتواند هم، ناکامی روزگار یکنواخت خود را جبران نماید و هم از خود به عنوان یک اپوزیسیون قوی و کارآمد در معادلات آتی ایران نام ببرد. در بعد دوم قضیه آنها امیدوار بودند تا گمانه زنی های آینده و افشاگری های مستقلشان در آینده نیز به واسطه ی موارد مذکور مورد توجه آمریکا و جامعه ی جهانی قرار گیرد که البته در مورد آخری ناکام ماندند و آمریکا و آژانس کوچک ترین توجهی به افشاگری آنها در مورد تاسیسات جدید هسته ای ایران در زیر سیاه کوه! نکرد. در نکته ی سوم باید این مسئله را در نظر داشت که گروه تروریستی مجاهدین به واسطه ی حیات انگلی خود تا حدود زیادی وابسته به کمک گروه ها و نیروهای مخالف و متعارض با نظام جمهوری اسلامی ایران می باشد. بنابراین باید توانایی های خود را به نوعی به رخ آنها بکشد تا مواجبشان همچنان برقرار باشد. در مثال فوق نیز باید گفت مقامات آمریکا از همان ابتدا با تاکید فراوان از دخالت ایران در امور عراق وایجاد نا امنی توسط نیرو های ایرانی سخن می گفتند اما نبودشواهد باعث شد تا در مورد بیان دخالت سفیر ایران در عراق ابتدا این بیان از سوی گروهک رجوی باشد و سپس با استناد به این گفته ها ، آمریکا نیز بهره برداری لازم را انجام دهد. البته این انتظار وجود دارد تا در سیاستهای دیگری نیز که بعد ها اعلام خواهد شد در ابتدا فرقه ی رجوی پیش قراول اعلام رسمی باشد تا آمریکا، و اسرائیل به استناد به آن بتواند بر روی حرف خود مانور دهد. نتیجه اینکه گروهک رجوی در نهایت، تنها حکم کاتالیزور اعلام سیاستهای اسرائیل و آمریکا در مورد فرضیات دخالت ایران در عراق را دارد. البته کاتالیزوری که در خیلی از موارد مورد وثوق و اطمینان آمریکا و اسرائیل نیز نیست. با توجه به اینکه رایس و بوش هم اعلام کرده اند که هنوز به طور قطع یقین نمی توانند از دخالت نظامی ایران در عراق صحبتی به میان آورند؛ به نظر می رسد داد و فریاد مجاهدین در این مورد فقط کوبیدن بر طبل تو خالی باشد.

خروج از نسخه موبایل