نماد سایت انجمن نجات

واکنش فرقه مجاهدین به انتقادات و جدایی محمد علی اصفهانی از شورای ملی مقاومت

واکنش فرقه مجاهدین به انتقادات و جدایی محمد علی اصفهانی از شورای ملی مقاومت
سایت ایران قلم، بیست و پنجم اکتبر 2007
سرانجام گشتاپوی فرقه مجاهدین نسبت به جدایی و انتقادات آقای محمد علی اصفهانی واکنش نشان داد و به مانند فرهنگ حاکم بر فرقه ها وی را مورد دشنام و تهدید قرار داد و وی را جوجه بسیجی و… نامید. بر همین اساس محمد علی جابرزاده از سوی رهبری فرقه برای ترور شخصیتی آقای محمد علی اصفهانی در سایت های متعلق به فرقه مجاهدین وارد عمل شد. سایت ایران قلم یادآوری می کند بخش جاسوسی و سرکوب مجاهدین از دو بخش نرم افزاری و همچنین عملیاتی بهره می برد که مسئولیت بخش نظریه پردازی و جنگ روانی با منتقدین فرقه با محمد علی جابرزاده با نام مستعار قاسم و مسئولیت بخش عملیاتی با محمد ثانی با نام مستعار نادر می باشد.
از توهین نامه آقای جابرزاده و همچنین نوشته های آقای محمد علی اصفهانی که سایت ایران قلم در روزها و هفته های گذشته چندین مورد آن را منتشر کرده، چنین بر می آید که یکی از دلایل اصلی جدایی آقای اصفهانی از شورای ملی مقاومت علاوه بر خودکامگی های حاکم بر رهبری مجاهدین ، انتقاد به روش های خشونت طلبانه و رویکرد وی به مبارزات پرهیز از خشونت و مخالفت جدی وی با جنگ بوده است که اتفاقا از همین زاویه رهبری فرقه مجاهدین را بشدت عصبانی کرد. آقای محمد علی اصفهانی در یکی از مطالبی که با عنوان زمینه سازی قتل عام بچه های پادگان اشرف به قلم سعید منادی در سایت خود منتشر کرده، چنین آمده بود:
رهبران مجاهدین از یک سو بزرگترین دستمایه‌شان برای معامله با دلالان لابیهای اسرائیل و جنگ‌طلبان آمریکایی در کریدورهای دیپلوماتیک، جانهای پاک بچه‌های مردم در پادگان اشرف است، و از طرف دیگر می دانند که خروج این بچه‌ها از آن محیط بسته و ورودشان به یک فضای باز یا کمتر بسته، باعث گشوده شدن چشم و گوش آنان به واقعیتها و انتخاب آزادانه راهی خواهد شد که قطعاً از نفی این رهبران می‌گذرد»
همچنین محمد علی اصفهانی در مطلبی با عنوان شاملو شاعر انسان گرا و نه سیاسی که با مقدمه ای در سایت ایران قلم نیز منتشر شد، عمق و محتوی اندیشه مجاهدین را در ارتباط با هنر به نقد کشید و نوشت:
در روز اعلام خبر مرگ شاملو، در تابستان ۱۳۷۹ «دکتر هزارخانی» از من خواست تا در جلسه یى که سه ـ چهار روز بعد در پاریس تشکیل می شد، در باره ی شاملو و شعر او صحبت کنم.
این جلسه را «شوراى ملّى مقاومت» تشکیل مى داد که من، گرچه هنوز عضو آن بودم (و مثل همیشه، معترض) امّا دیگر عملاً تصمیم خودم را بر جدایى از آن جریان که سرانجامش را امروز همه مى بینند گرفته بودم:
در همان زمانِ دعوت به ایراد سخنرانی هم، به دعوت کننده گفتم که اگرچند جریان سیاسى حق نداشته باشند که در بزرگداشت شاملو کلامى بر زبان برانند، چه برسد که برای او مراسمی هم بگذارند، اوّلین آنان همین شوراى کاملاً تحت انقیاد مجاهدین است:
کسانى که در زمان حیات شاملو او را به دلیل آن که در ایران مانده بود، و به دلیل آن که به درخواست آن ها در بیان کلامى ـ به نشانه ی اعتنایى ـ قاطعانه و بی چون و چرا، پاسخ منفى داده بود، و به خاطر آمد و رفتش میان ایران و خارج و به اصطلاح آن ها بزک کردن چهره ی رژیم، و به خاطر همراهیش با کسانى همچون محمّد مختارى و محمّد جعفر پوینده و سیمین بهبهانى که کانون نویسندگان ایران را در عصر خاتمى، با استفاده ی هوشیارانه از موقعیّتى که به حاکمیّت، تحمیل شده بود تشکیل دادند، به ناشایسته ترین کلمات، حتّى در جلسات رسمى شورا مورد انواع اتّهامات و ناسزاهاى زشت قرار مى دادند.

http://www.iran-ghalam.de/2Haupt/2043.Esfehani.19.10.07.HTM
رهبری فرقه مجاهدین با مشاهده نقد های محمد علی اصفهانی راه را به مانند همیشه و به مانند برخورد با سایر منتقدین در ترور شخصیتی وی دید. ترور سردی که مقدمه ترور گرم و حمله فیزیکی به مخالفن و منتقدین و اعضای جداشده از این فرقه بوده است. محمد علی جابرزاده در این ارتباط و برای ترور شخصیتی محمد علی جابرزاده در سایت های وابسته به مجاهدین نوشت:
«جوجه بسیجی» در سایت عنترنشان خود پاچه قربانی را گرفته و 17ژوئن را «آدمسوزی» مجاهدین توصیف کرده و نوشته است: «بچه‌هایی ساده و با ایمان را به گلوله‌های آتش و مشعلهای سوزان در خیابانهای کشورهای اروپایی تبدیل کردند تا خانم رجوی و همسر اول او آقای ابریشمچی که اصلیترین همدست و همراز همسر فعلی ایشان آقای مسعود رجوی است، چند روزی کمتر در بازداشت پلیس فرانسه به سر ببرند».
به این هرزه‌دراییِ آخوندک سفله و عنترنشان که در بالایش اتیکت انسانگرایی نصب شده، چه بایدگفت؟ تا آن جا که به سفلگی «جوجه بسیجی» مربوط می‌شود و…
در جای دیگری از دشنام نامه رهبری فرقه مجاهدین که با نام محمد علی جابرزاده در سایت همبستگی ملی منتشر شده، آمده است:
داستان این بود که گلوی آقای محمدعلی اصفهانی در بند اصلاحات و آخوند خاتمی گیر کرده بود. آن قدر که روزی به موضعگیری پرسخافتی مبادرت کرد: «درحال حاضر چیزی به نام رژیم ولایت فقیه وجود ندارد. این رک و راست. خیال خودمان را راحت کنیم… من می‌گویم جریان اصلاح‌طلبی جامعه، فعلاً خاتمی از سر بدبختی و بیچارگی این ملت…. به هرحال این شده نماینده ظاهری و معرفش» (جلسه شورا – 21خرداد1379 ). کسانی که از سوابق بریدگی او در منطقه و برگرداندنش از عراق به فرانسه در سال1365 خبر داشتند، بریدگی مضاعف را دریافتند (در آذر 1364 عزم جنگ کرد اما در اوایل 1365 دیگر دوام نیاورد و در تیرماه برگشت). کسانی هم که خبر نداشتند دریافتند که در دود و دم «اصلاحات» قالب تهی کرده و دیگر مایه‌یی نمانده و…
خط کشی زیر متن از سایت ایران قلم می باشد. همانطور که خواندید، جابرزاده دلیل اصلی انتقاد و جدایی محمد علی اصفهانی را بریدگی مضاعف می داند و اعتراف می کند که ریشه همه دشنام ها و اتهامات فرقه مجاهدین به دوری از استراتژی مبارزه مسلحانه و رویکرد به استراتژی پرهیز از خشونت بر می گردد. واژه هایی مانند بریده، مزدور، جاسوس، خائن، معتاد خمینی ، میانه باز، دارالتجاره چی و… به این دلیل خلق شده اند که بزعم رهبری فرقه مجاهدین بریدگی مضاعف یعنی نقد و دوری از خشونت و مبارزه مسلحانه را در درون مناسبات فرقه متوقف کنند. محمد علی جابرزاده در همین راستا مجبور به گفتن مطالبی به نقل از مسعود رجوی رهبر فرقه مجاهدین خطاب به محمد علی اصفهانی شده که می تواند برای تاریخ و آینده عبرت آموز باشد.
یادم هست که بیش از 450 تن از اعضای شورا ( این 450 نفر همان اعضای فرقه مجاهدین مستقر در عراق هستند که مسعود رجوی برای اینکه وزن شخصیت های غیر مجاهد را در درون شورای ملی مقاومت تضعیف کند، کلاه گشادی را تحت عنوان گسترش شورای ملی مقاومت بر سر این شخصیت ها از جمله هزارخانی و دکتر متین دفتری و مهدی سامع و… گذاشت. سایت ایران قلم ) مطابق آئین‌نامه و اساسنامه شورا به خاطر گرایشهایش به رژیم و خاتمی، متقاضی اخراج محمد علی اصفهانی شدند.
مسئول شورا پس از دریافت تقاضای اخراج، وی را مجدداً به التزامات شورایی فراخواند.در این باره نامه 4تیر1379 دبیر ارشد شورا و نامه 30مرداد79 مسئول شورا که در آرشیو دبیرخانه موجود و قابل انتشار است، بسیار گویاست و من تنها به نقل قسمتی از نامه مسئول شورا اکتفا می‌کنم:
اصفهانی عزیز، اگر فکر نکنی که کسی قصد”توطئه” علیه تو دارد، انصافاً اینها سؤالات و مرزبندیهای حیاتی است که تا کنون یکصد و بیست هزار تن از فرزندان ایران برای تثبیت و تحکیم آنها در مسیر آزادی مردم و میهنشان جان باخته‌اند. خونی که بی دریغ باز هم هرشب و هر روز جریان دارد. اینجاست که گفتم تأکید برالتزامات مشترک، جز مزید بر مباهات و شرف و افتخار نیست و به همین دلیل به عنوان مسئول شورا ناگزیر از خاطرنشان نمودن آنها هستم.
صریحاً بگویم که براساس مصوبه شورا من هرگز حاضر نبوده و نیستم با کسی بر سر یک میز بنشینم که خط قرمزی را که با رود خروشان خون شهیدان ترسیم شده است به فریبها و موهومات ارتجاعی و استعماری تحت عنوان”اصلاح‌طلبی” بیالاید. اگر این خط قرمز و آن رود خروشان و عملیات این مقاومت نبود همگان مرعوب و مسحور جنبل و جادو و دود و دم تبلیغات”اصلاح‌طلبانه” که می‌خواهد حقانیت و ضرورت سرنگونی را تحت الشعاع قرار بدهد، می‌شدند. حال آن‌که ما باید برفضا و تعادل موجود برشوریم و سنت سرخ پایداری برجا بگذاریم والا چه مقاومتی؟ در برابر چه کسان و نیروهایی. چرا باید گفت که مردم از فرط بدبختی و بیچارگی به خاتمی رضایت داده‌اند؟…ضمناً اگر شرایط عینی سرنگونی وجود ندارد، چرا باید مردم را به شورا و آلترناتیوی احاله داد که ماده اول آن سرنگونی است؟ بگذریم که معلوم نیست اینها حرفهای کدام مردم است!؟
( خط کشی زیر متن از سایت ایران قلم است)
آری! نباید گفت مردم ، درست یا نادرست، به پای صندوق های رای در دوم خرداد 1376 رفته اند. زیرا مسعود رجوی به دروغ در درون سازمان مدعی شده بود که فقط 10 در صد مردم ایران در انتخابات شرکت کرده بودند. نکته جالب در تحلیل های درونی سازمان مجاهدین این بود که مدعی بودند رژیم آخوندی ناطق نوری را از صندوق ها بیرون خواهد آورد و بعد از حضور گسترده مردم و انتخاب سید محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهوری تمام تحلیل های مسعود رجوی به مانند همیشه به هم خورد ولی کماکان اصرار می کرد آمار بیش از 75 در صد شرکت مردم ایران در انتخابات دروغ است. بنابراین از همین زاویه به محمد علی اصفهانی ایراد می گیرد که اصلاً حتی تو نباید بگویی که این حضور مردم در انتخابات در سال 1376 از فرط بدبختی و بیچارگی بوده است، بلکه باید بگویی اصلا مردم در انتخابات شرکت نکرده بودند. رهبر فرقه مجاهدین در همانه نامه ای که به محمد علی اصفهانی نوشته است، بروشنی وی را به حذف تهدید می کند، می نویسد:
برادر عزیز، علت این که این توضیحات را می‌دهم، فقط تفهیم و تفاهم است. چون که یک فرد هستی و طبعاً شائبه ثقل سیاسی به خصوصی در کار نیست که من بخواهم به جذب و دفع آن مبادرت کنم و خودت هم خوب می‌دانی که این شورا در برابر کسانی مانند بنی‌صدر و قاسملو و…. با همه دعاوی و آلاف و الوفشان چه کرد؟...
آری! همان بنی صدری که با تاکتیک های فرقه مجاهدین ضمن گذشت و درآوردن لباس ریاست جمهوری اسلامی ، زیر استبداد استالینیستی مسعود رجوی نرفت و به زد و بند با صدام حسین دیکتالتور عراق تن نداد و مسعود رجوی وی را حذف کرد. جالب اینکه دکتر بنی صدر که ریاست جمهوری اسلامی را نخواست، از جانب رهبری فرقه مجاهدین لقب معتاد خمینی گرفت.
آری! همان زنده یاد دکتر قاسملو که جانش را برای آزادی داد و ترور شد، اما در همان حال که ترور شد مجاهدین وی را میانه باز خائن لقب دادند.
رهبری فرقه مجاهدین باید بداند که دوران استالین و فرهنگ حذف ، تصفیه و ترور به پایان رسیده است. هنوز دیر نیست که برای کمک به همان افراد اسیر در عراق و قرارگاه اشرف، مسعود رجوی خود برای نخستین بار فداکاری کند و به همراه مریم رجوی خود را به دادگاه های بین المللی به دلیل بیش از سه دهه خونریزی و مبارزه مسلحانه و به تاخیر انداختن دمکراسی در ایران معرفی کند.

خروج از نسخه موبایل