علت جیغ های بنفش سرجادوگر فرقه و مخمورهای دور و برش – دو تن دیگر از شورایی ها در راهند

ایران اینترلینک، نهم نوامبر 2007
سایت آوا امروز نوشت:

… از انجایی که مسعود رجوی تحت عنوان مسخره شراب دوساله از تمامی اعضای سازمان تعهد دوساله برای باقی ماندن در روابط سازمانی گرفته است و چشم به حمله نظامی امریکا به ایران تا انتهای دوران ریاست جمهوری جرج بوش دوخته است در کنار آن با تبلیغ برای اهداف جناح های جنگ طلب امریکا اهداف خائنانه خود را دنبال می کند که این امر نیز باعث اعتراض آقای اصفهانی گشته بود.
زینت میرهاشمی ــ رحمان کریمی ــ جمشید پیمان ــ قصیم ــ محمد علی توحیدی ــ یغمایی ــ مصطفوی ــ زهره محسنی پور ــ و گله ای از پادوهای شورایی همگی با فرهنگ لمپنی مجاهدین به آقای اصفهانی هجوم اورده و ضمن چماقداری سعی در اثبات وفاداری خود دارند.اما هیچکدام از این افراد در تمامی حملات خود به دلیل و علت محتوایی جدایی محمد علی اصفهانی که همانا جنگ طلبی مجاهدین است اشاره ای نمی کنند…


میدانیم که مسئله فرقه رجوی سالها است که دیگر ربطی به مسائل سیاسی ایران نداشته و ندارد. مسئله سالها است که حول محور نقض حقوق بشر در فرقه تروریست و مزدوری برای هر آنکس که تکه نانی برای مخالفت با مردم ایران پرتاب کند دور میزند. مسئله خیانت و جنایت بر علیه مردم ایران که همین قربانیان درونی فرقه را نیز شامل می گردد است.
شنیدیم خروج آقای اصفهانی از فرقه رجوی و جیغ های بنفش سر جادوگر عجوزه و مخمورهای دور و برش را. و اما امروز شنیدیم که دو تن دیگر را در راه خروج با وعده چک سفید موقتا منصرف کرده اند. (موقتا کلمه ای است که خودشان در درونشان استفاده کرده اند و نه ما)
علت باقی ماندن باقی مانده های شورای جهل و جنایت رجوی دیگر مسئله ای ناگفته ندارد. وضعیت وابستگی به نان شب بیچارگانی همچون قصیم و سامع و هزارخانی و خفت و خاری ای که بخاطرش در دربار رجوی روزانه می کشند از یک طرف درد آور و از طرف دیگر درس آموز است. (این را هم باز نه ما، که خود مخمورهای دور و بر سرجادوگر در فحش نامه های اخیرشان علیه آقای اصفهانی نوشته اند).
واقعا اگر آقای اصفهانی با وجود احتیاج به نان شب و پول آب و برق و غیره عرق ملی و میهنی و وطن را در قبال نان شب اولا گرفته باشد نباید در مقابلش سر تعظیم فرو بیاوریم؟ آن هم بخصوص در این دنیای وانفسا (بخصوص خارج از کشوری اش)؟
و واقعا اگر باقی ماندگان فرقه در چنین مقامی و نقطه ای در گل مانده اند (که خودشان در نوشته های اخیرشان می گویند مانده اند)، چرا نه که بجای فحاشی نگاهی به توان انسانی و قدرت لایزال ایمان و عقیده کنند؟ حتی در سنینی که هستند و حتی در چمبره وحشتی که در آن روزانه به خود می لرزند. چرا که نه؟
حرف نزده ای باقی نمانده. همه حرف ها را شادروان الهه قبل از وداع گفت. (در زیر آمده است)
منتظر بیدار شدن بقیه شورایی ها!! از خماری ضد میهنی و جنگ طلبانه رجوی نشسته ایم. دویدن قطرات عشق به مردم و وطن پرستی در رگ های خشک شده تک تک مسخ شدگان فرقه ای (با هر مرام و موضع سیاسی و اجتماعی که دارند) مبارک باد.
ندای صلح و آبادانی در مقابل عربده های جنگ و خون ریزی رجوی و اربابان معلوم الاحالش، شراب دوساله پیرمزدوراجاره ای را چه به سرعت به سرکه زهر آگین تبدیل می کند.
منتظر نشسته ایم تا لحظات دود شدن نهایی جادوگر را نظاره گر باشیم. در این روزهایی که نامه های اعمال یک به یک در حال باز شدند خداوند سایه این عرق ملی و غیرت و وطن پرستی را از سر مردم ایران (همه مردم ایران) کم نکند. منتظر نشسته ایم.

خروج از نسخه موبایل