آفرین سمیّه!

احمد باران، پاریس، بیست و نهم دسامبر 2007
یکی از سایتهای مجاهدین اخیراً مطلبی را تحت عنوان مصاحبه با مجاهد خلق سمیّه محمدی منتشر کرده‌ که درآن وی با حمله به پدرش از او به عنوان مزدور وزارت اطلاعات و سایر فحاشی‌های خاص فرهنگ مجاهدین یاد کرده است. برای من که از نزدیک و چهره به چهره با بسیاری از هواداران و اعضای سابق مجاهدین به گفتگو نشسته‌ام البته از این حرفها متعجب نشدم. بسیاری از این هموطنان در بازگوئیِ تجربیات تلخشان با مجاهدین از این‌گونه واکنشها در برابر خانواده خودشان نمونه‌های زیادی را نقل کرده‌ و هنوز هم مى‌کنند. آنچه مهم است این است که متوجه باشیم رفتارهای مشابه آنچه از سمیّه گزارش شده تماماً در قالب رفتارهای اعضای فرقه‌ها قابل بررسی است. من بدون آنکه منکر مسئولیت فردی افراد باشم، سمیّه را قربانی و میوۀ چنین روابط ضد انسانی میدانم که به راستی نه تنها سزاوار خشم که محتاج حمایت و ترحم است. مطمئنم و امیدوارم روزی سمیّه و سمیّه‌های دگر با تکیّه به عنصر انسانی نهفته در وجودشان به خود آیند و دریابند که آری، می‌توان و باید را می‌توان در جهت درست و انسانی هم به کار بست و از آن برای گسستن زنجیرهای اسارت از چنگال فرقه بهره برد. سمیّه به درستی نمونه‌ای از صدها هموطنان اسیر در فرقۀ ضد انسانی مجاهدین است که تحت تاثیر فضای روانی غالب اینگونه از خود واکنش نشان می‌دهد. از این بابت باید به او آفرین گفت که اینگونه بی پروا واقعیتهای درون مجاهدین را برملا می‌کند. او اکنون خواسته یا ناخواسته بهترین شاهد از روابط فرقه‌ای مجاهدین است که می‌تواند به اثبات آنچه در بارۀ مجاهدین گفته شده کمک کند. آرزو می‌کنم روزی سمیّه بتواند در کنار مردم فرد مثبتی برای جامعه‌اش باشد. برای پدر و مادر سمیّه هم آرزوی صبر و تحمل بیشتر می‌کنم.
برای سمیّه محمدی: شعری از مارگوت بیکل، ترجمۀ زنده یاد احمد شاملو، آلبوم سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم
که چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند
گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنوند
برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد
و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد
و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است
سخن بگوییم
احمد باران
پاریس
۲۹ دسامبر ۲۰۰۷

خروج از نسخه موبایل