تا كي مي خواهي ما را چشم انتظاربگذاري!

از: حاجي دهقان
به : محمود دهقان اهل گيلان
بنام خدا
با سلام به پسرگلم محمود عزيزم.
اگراحوالي ازپدرت خواسته باشي بد نيستم. چون خودت ميداني كه من دراثرسانحه سوخته بودم وحال درست وحسابي ندارم و تا بحال يعني قبل ازفوت مادرت ،‌اوازمن پذيرائي وكارهاي شخصي مرا انجام ميداد وحال كه مريض شد وفوت كرد من بجزدختري كه دررشت زندگي ميكند كسي را ندارم ودرمنزل بيشترموقع تنها هستم وازتوخواهش ميكنم تا آنجائيكه درتوان داري خودت را به من برسان كه من هم مثل مادرت چشم انتظاري تورا نكشم. چونكه من حال درست و حسابي ندارم. خودت ميداني كه من ناراحتي قلبي دارم. ازتوخواهش ميكنم كه قبل ازفوتم پيش من بيائي كه من تمام مسائل را حل ميكنم.
يك خواهرتوفريده درشيراززندگي ميكند وخواهرديگرتو هايده تهران زندگي ميكند واحمد هم تهران است. پس من جزتوكسي را ندارم. ازتوخواهش ميكنم كه به كمكم بيائي.
محمود جان دل همگي ما براي توتنگ شده است. تا كي مي خواهي ما را چشم انتظاربگذاري!
چون ما شنيده ايم كه دوستان شما درحال آمدن هستند كه توهم سعي كن بيائي.
حال همگي ما خوب است. عروسي علي خواهرزاده ات كه نيامدي پس سعي كن عروسي بچه هاي ديگرفاميلها بيائي. عروسي سعيد پسربرادرت احمد نزديك است. دوست دارم ازنزديك تورا ببينم ودرآغوش بگيرم وبعد ازدنيا بروم وبه مادرت بگويم كه محمود به سرزندگي خود بازگشته است واينطوري اورا خوشحال كنم.
محمود جان دوستت داريم. من تنهاي تنها هستم.همه خانواده منتظرتوهستيم :
پدرت حاج قربان دهقان – برادرانت احمد ومحمد وخواهرانت فرحناز- فريده – هايده ودامادها محرم وحسن. علي خواهرزاده ات وهمسرش – سعيد برادرزاده ات وهمسرش – آزيتا برادزاده ات وشوهرش و سيامك – آرزو – ساناز – اميد – الهه وهليا كوچولو به تو سلام ميرسانند. دل همگي ما برايت تنگ شده است….هرچه زودتربيا.
ازهمكاري شما انجمن نجات نهايت تشكروقدرداني را دارم وخواهش ميكنم نامه ام را به دست پسرم برسانيد.چون واقعا به پسرم نيا زمندم.
پدرت : حاج قربان دهقان

خروج از نسخه موبایل