مجاهدین به روز ( ر ) وساعت ( س ) نزدیک ونزدیکتر می شوند

سالار، سایت نگاه نو، شانزدهم فوریه 2008

آغاز شمارش معکوس برای رجوی ازسقوط دیکتاتوری صدام شروع شده و روز به روز ریا کاران رجوی سنگر هایشان را یکی پس ازدیگری از دست داده. وحالا ستاد فرماندهی رجوی دراشرف به لرزه افتاده است. ومی رود تا آخرین خشت اجباری او تسخیرونابود شود وجوانان به بند کشیده شده رها شوند وشکنجه گران وعاملان فشاردراشرف به دست عدالت سپرده شوند. پس بی دلیل نبود که رجوی جان خودش را برداشت وفرارکرد ومخفی شده. درواقع اوقبل از هرکس شروع شمارش معکوس وبوقها وچراغ های هشداری قرمز برای سازمانش رادیده و فهمیده بود. اما او به خیال احمقانه خودش تصمیم داشت این شمارش معکوس را به عقب انداخته یا سرعتش را کم کرده تا فروپاشی به تاخیر بیفتد تا شاید دری به تخته ای خرده ودرفضای به هم ریخته منطقه تکه حمایتی یا نیمچه شکافی برای ادامه حیاط ننگینش پیدا شود. دراین راستا ماموران شکنجه گر او ازهیچ تلاشی کوتاهی نکردند. برای بسیاری دم تکان دادند، مردانشان دربرابر لرد ها دامن پوشیدند، فرماندهان اشرف دراستقبال از میهمانان خارجی رخصیدند. و مریم هم مثل ستارگان هالیود لباس پوشید، آرایش کرد ودرجلسات ومیهمانیها ودرمقابل دوربین ها عشوه ریخت وبا گریم خنده دندانهایش را نشان داد. ویا چه بریز و بپاش ها با سرو کباب و مرغ و انواع خورشت ها برای شیوخ عراقی کردند وچقدر پولهای عجیب غریب خرج کردند تا مورد قبول طرفهای خارجی قرار بگیرند. به قول پدرخوانده مافیائی شان مسعود یک انقلابی(یک دجال) شکست ها را باید به پیروزی تبدیل کند. البته طبیعی است برای کسانی که یک عمر زیر بال وپر صدام پناه گرفته وازهمه بلایا جان به دربرده بودند. و حالا که سید الرئیس تمام شده است باید به دنبال سید الرئیس دیگر باشند تا خودشان را به آنها قلاب کنند. اگر هم مریم به زبان فرانسه یا انگلیسی صحبت کند بیشتر دل خواهد برد به شرط اینکه خنده از یادش نرود. این همان رجوی است که می گفت کس نخوارد پشت من.
مراحل و فاکت های شمارش معکوس رجوی ازنگاه من به شرح زیر شروع شده است.
1- سقوط اصلی ترین وجدیترین حامی مجاهدین یعنی صدام دیکتاتور عراق ودادگاهی واعدام اوبعنوان جنایت علیه مردم عراق را همه بیاد داریم که رجوی قبل ازحمله امریکا به عراق می گفت امریکا توان حمله زمینی به ارتش صاحب خانه را ندارد فدائیان صدام دریکانهای ویژه سازماندهی شده اند وبه خوبی جنگ شهری را می دانند. همینطورموشک های الحسین والعباس به طرف اسرائیل آماده پرتاب می باشند. افکارعمومی دنیا برعلیه دولت امریکا است وکشورهای دوست ایالت متحده او را دراین جنگ احتمالی همراهی نخواهند کرد اما دیدیم کمتر از یک ماه بغداد سقوط کرد. تمام سران حزب بعث فرارکرده ومخفی شدند یکی یکی اعضای حزب بعث دستگیر شدند ودست آخر صدام دیکتاتورمردم عراق که با یک دست دررژه های فدائیان صدام تفگ شلیک می کرد وشمشیر به دست می گرفت ودور سرمی چرخاند ازسوراخی مثل لانه روباه بیرون کشیده شد.
2- فراربزرگ وعقب نشینی مریم به میان تودها البته توده های شانزلیزه. درجلسات ونشست های مسعود برای روحیه دادن به نیروهای دلسرد شده از تحلیل های مسعود اومی گفت فرماندهی عملیات فروغ جاویدان دو را به مریم سپرده ام تا فتح تهران را تضمین شده بدانم وبعد دجالانه و ریاکارانه خودش را مثل پیامبر جا می زد ومریم را مثل علی که درب خیبر رااز جا کند وکار غیر ممکن را ممکن ساخت. اما چیزی از سقوط صدام نگذشته بود که خبر دستگیری مریم درفرانسه بسرعت نور درکانالهای محفلی نیروها پیچیده شد. سپس مسئولین سانسورمجبور شدند خبر را دربولتن های داخلی چاپ کنند. همه با تمسخر ازهم سوال می کردند مگر خواهر مریم اونجا است کی رفت فرانسه اون که درنشست توجیهی عملیاتی درقرار گاه بود مگر قرار نشد فرماندهی عملیات فروغ جاویدان دو برعهده اوباشد پس چی شد. اگراوقبل ازشروع جنگ به فرانسه رفته پس توجیه عملیات سرنگونی قبل از شروع جنگ کشک بوده است.
3- غیبت ناگهانی رجوی وپناه بردن اوبه اردون یکی ازجنایت کاران مخفی شده که می دانست درنبود صدام تحت پیگرد قضائی قرارخواهد گرفته وبه جرم همدستی با استخبارات ومخابرات وگارد ریاست جمهوری صدام درکشتارمردم کرد وپیشمرگان اتحاد میهنی کردستان عراق قرار خواهد گرفت مسعود رجوی بود به گفته رجوی درجنگ کویت وحمله امریکا به ارتش صدام برای بیرون راندن از کویت به تشخیص مسئولین حفاظت رهبری قرار شد مسعود به اردون منتقل شود ولی چون بوش پدربه پیشروی خودش به داخل خاک عراق را ادامه نداد وصدام سرنگون نشد این تصمیم لازم دیده نشده واجراء نگردید اما بعد از گذشت ده سال وحمله بوش پسربه عراق این طرح به اجراء گذاشته شد واوخاک عراق را که دیگر برای خودش نا امن می دید با طرحی ازقبل آماده شده ترک کرد. به گفته داریوش…. شب بعد ازسقوط بغداد یکی ازمحافظهای مسعود درسه راه سیطره نزدیک قرارگاه که یک چفیه به سر انداخته بود را می بیند که نگران وهراسان به سراغ خود روی آنها می آید ومی پرسد شما برای حفاظت آمده اید او درجواب می گوید نه. سپس درداخل خودروی تاکسی که آن فرد ازطرف آن به سمت خودروی گشت داریوش آمده بود مردی را می بیند که درلباس عرب ها چفیه برسرانداخته که شبیه مسعود بوده است. به هر حال او ازعراق فرارکرد و بی گناهانی را که خود قربانی تروریزم رجوی هستند را دم تیغ گذاشت و رفت.
4- محاصره شدید و کامل نیروهای مستقر در اشرف درسه حلقه حفاظتی توسط ارتش امریکا چند هفته بعد از سقوط صد ام نماینده ای ازارتش امریکا به اشرف مراجعه می کند وازسازمان می خواهد تمام نیروها را دراشرف متمرکز کنند. مژگان پارسائی دستور باز گشت به اشرف را صادر می کند پس از بازگشت نیروهای پراکنده به اشرف سه حلقه حفاظتی شدید توسط ارتش امریکا به دور اشرف زده می شود. حلقه اول نیروهای پیاده نظام با اتیکت یو اس مورین. حلقه دوم نیروهای مکانیزه وسواره نظام با جیپ های زرهپوش هامر. وحلقه سوم تانکها وزرهی های پیشرفته با حمایت هوائی هلی کوپتر وبمب افکن ها برقرار می شود. ودرنهایت قفل دروازهای اضلاع مختلف اشرف توسط امریکا ئیان عوض می شود تا کسی امکان خروج نداشته باشد.
5- خلع سلاح ارتش آزادیبخش فشرده شدن خرخره رجوی توسط ارتش امریکا درکوتاه مدتی بعد از محاصره اشرف ارتش امریکا دستور می یابد مجاهدین را خلع سلاح کند. یک روز صبح یک ستون از تانکها ونفربرها وجیپ ها ونیروهای پیاده نظام وارد اشرف می شوند بعد از عبورازخیابان 600 به محل ساختمان ستاد که با خاریزهای بلند حفاظت می شدند وارد می شوند. فرماندهی نیروهای امریکا بر عهد ژنرال ریموند ادی ارنو می باشد. متن کتبی دستورارتش امریکا را روی میز مژگان می گذارد. دستور از طرف ارتش امریکا بدون مقاومت تسلیم شده وسلاههایتان را تحویل دهید قرارگاه شما درمحاصره نیروهای زمینی وهوائی ما است. دیدبانهای برج های اضلاع قراگاه با اتاق عملیات قرارگاه تماس گرفته وگزارش می دهند. نیروهای ارتش امریکا به طرف قرارگاه مواضع جنگی گرفته اند ژنرال می گوید اگر تسلیم نشوید به محض خروج ما ازقرارگاه از زمین وهوا به شما حمله خواهد شد. همزمان با این مذاکره جنگنده ها وبمب افکن های امریکا اقدام به شیرجه ومانور برروی قرار گاه اشرف را انجام می هند تا جدیدت موضوع را به سران مجاهدین تفهیم کنند. سران مجاهدین درهمان جلسه اول تسلیم شدن رامی پذیرند. ولی برای درامان ماندن درمقابل مخالفین خودشان درعراق از امریکا تضمین امنیتی می خواهند. پاسخ این موضوع از واشنگتن سه روز طول می کشد. وسپس با پذیرفتن حفاظت مجاهدین توسط ارتش امریکا دربرابر هر تهدید خارجی مجاهدین سلاح ها را تحویل می دهند. درروز سوم مسعود به نیروها پیام می فرسد. بین سلاح وصاحب سلاح من صاحب سلاح را انتخاب کردم چون می شود بعدا سلاح تهیه کرد ولی دیگر من نمی توانم صاحب سلاح بدست بیاورم. اوهمینطور درخویشتنداری نیروها ازعدم تحویل سلاح می گوید سلاح که چیزی نیست اگر لازم باشد به فرماندهانتان گفتم با پوشیدن دامن به پای میز مذاکر با امریکائیان بروید.
6- سرشماری وگرفتن اثر انگشت و( دی ان ای ) تک تک نفرات وبایگانی آنها درمراکزی که مجاهدین را تروریست وخطرناک می دانند. اقدام بعد ازخلع سلاح مجاهدین گرفتن آمار نیروها می باشد. دریک ملاقات این موضوع به سران مجاهدین ابلاغ می شود وقرار می شود به تک تک نیروها بعد از سرشماری وگرفتن اثر انگشت کارت عکس دارصادر شود. این موضوع درسالن اجتماعات اشرف انجام می گیرد. ونیروها یکان به یکان برای گرفتن عکس واثر انگشت به نزد امریکائیان می روند. آمار مجاهدین درعراق توسط وزارت خارجه امریکا با 3800 نفرثبت واعلام می گردد. ازاین پس دیگر کسی حق خروج از قرارگاه اشرف را نمی یابد. البته قبل ازاتمام آمار گیری مجاهدین تعدادی را به تشخیص خودشان به صورت مخفی از اشرف فراری می دهند.
7- گزارش دیدبان حقوق بشراز زندانی وشکنجه کردن وگرفتن اعترافات اجباری توسط سران مجاهدین ازناراضیان اشرف به شهادت وگزارش تعدادی از نجات یافتگان از اشرف مقردیدبان حقوق بشر گزارشی را تنظیم ومنتشر می کند. که نشان ازوجود سرکوب نیروها درداخل تشکیلاتی رجوی را مورد اعتراض قرار می دهد. دراین گزارش همچنین اشاره می شود به فردی بنام یاسر عزتی که درزیر سن قانونی وبا فریب دیدار از اشرف وپدرش. به اشرف منتقل می شود اما وقتی اوتصمیم به بازگشت به کشور محل اقامت خودش آلمان را می گیرد سازمان از تصمیم اومخالفت کرده و او را مجبور به باقی ماند درمناسبات می کنند سپس وقتی با تصمیم جدی اوبرای خروج از اشرف را می بینند او را مورد ضرب وشتم قرار داده ومارک های چون مامور رژیم ایران به اومی زنند.درگزارش دیدبان حقوق بشر همچنین به بودن زندان وشکنجه درقرارگاه اشرف اشاره شده و این عمل تشکیلات مجاهدین را مغایر با موازین حقوق بشر دانسته و به سران مجاهدین اعتراض میشود.
8- اسکان دادن ناراضیان اشرف درکمپ تیف توسط ارتش امریکا ضربه بزرگ دیگردر سرعت بخشیدن به فروپاشی اشرف بعد ازگذشت چند ماه ازسقوط صدام. بسیاری از نارضیان سازمان که به اجبار درتشکیلات نگه داشته می شدند به طرف مقرهای ارتش امریکا فرارکرده وبه آنها پناه می برند. ارتش امریکا وقتی با تعداد زیادی از این نیروها مواجه می شوند تصمیم می گیرند درضلع شمالی اشرف کمپ کوچکی را راه بیندازند وبه این افراد گریخته پناه بدهند. بعد از رسیدن خبر راه اندازی چنین کمپی توسط ارتش امریکا به درون مناسبات بسیاری از نیروها به اعتراض ودرگیر شدن با عاملان فشار وسرکوب در سازمان گسترش داده و به کمپ تیف منتقل شده یا فرار می کنند. این کمپ کوچک دیگر گنجایش تعداد زیاد این افراد را نداشته. وفرماندهان امریکا تصمیم می گیرند کمپ را بزرگتر کرده تا بتوانند به جداشدگان اسکان بدهند. البته شرایط کمپ با امکانات کم اصلا مناسب وکافی نبوده ولی با این وجود ناراضیان تشکیلات اجباری رجوی گروه گروه به این کمپ پناه می برند. وهرکدام از نفرات جداشده ونجات یافته پرده ازجنایات تشکیلات اجباری رجوی برمی دارند وچهره واقعی رهبری سازمان را دربرابر چشم مردم دنیا به نمایش می گذارند. مجاهدین هم به سیاق ثابت وشناخته شده به همه مارک خائن ومزدور رژیم می رنند. حرفهای که مجاهدین را درافکار عمومی بصورت دیکتاتوران خودخواه نشان می دهند.
9- سرازیر شدن خانوادها به اشرف برای رها کردن فرزندانشان ازچنگال مریم و شورای رهبری در اشرف بعد ازسقوط صدام امکان مسافرت به عراق برای ایرانیان بخصوص خانواده هائی که بعضا بیش از بیست سال از فرزندانشان بی اطلاع بودند امکانپذیر میشود. خانوادها بعضا به صورت انفرادی وعبور از کوههای مرزی خودشان را به درب اشرف می رسانند وخواهان کسب خبر و دیدار از فرزندانشان میشوند. سران مجاهدین هم وقتی با این موج مراجعه روبرو میشوند متوجه میشوند که اگر این شکاف را نبندند. درزمان بسیار کوتاه فاتحه ارتش درواقع فاتحه رجوی را باید بخوانند. از این روی سران مجاهدین برای بستن این راه ومقابله با سفر خانواده ها دجالانه سفر خانواده ها به اشرف را با زدن مارک مامور رژیم قصد به بن بست کشاندنش را می کنند. این موضوع روی خانواده ها تاثیر نمی گذارد. ومراجعه ها به درب اشرف تمام نمی شود. اینبار سران تشکیلات تصمیم میگیرند درداخل مناسبات این طرح را به اجراء بگذارند با دادن خبرهای ساختگی به افراد آنها را مجبور می کنند دربرابر سفروالدینشان به اشرف بایستند و با دادن فحش به پدریا مادرخودشان آنها را محکوم به مزدورو همکاری با رژیم بکنند تا بدین وسیله مانع سفر آنها بشوند.
10- اعلام موضع دولت عراق دربرابر مجاهدین و دستور خروج آنها از عراق، این هم ضربه بزرگ وگام مهمی برای فروپاشی اردوگاه اشرف. دولت آقای نوری مالکی وقتی به قدرت می رسد تصمیم می گیرد برای رفع بحران کشتار داخلی عراق نیروهای که دراختشاش عراق دست دارند یا عامل اختشاش می شوند را درعراق محدود کرده واز عراق اخراج کنند. از این روی سخنگوی وزارت خارجه عراق آقای علی دباغ ازقول نوری مالکی خبر اخراج مجاهدین از عراق را دراختیار خبر نگاران قرار می دهد. سپس این موضوع توسط خود مالکی تائید می شود و به مجاهدین برای تخلیه و خروج از عراق پیام کتبی فرستاده میشود. البته از آنجا که آمریکا به مجاهدین درزمان خلع سلاح قول امنیتی داده بود. مانع از اجرای دستور دولت عراق می شود. امریکا دربرابر اعتراض دولت عراق می گوید. به دنبال کشورهائی هستیم که آنها را بپذیرند. اما تا وقتی که این امکان پیش نیامده نباید به زور متوسل شد البته امریکا به دولت عراق یاد آوری می کند که تا بحال هیچ کشوری حاضربه پذیرفتن آنها نشده اند.
11- بازگشت بسیاری از نجات یافتگان به آغوش خانواده هایشان وافشای تشکیلات اجباری مجاهدین توسط نجات یافتگان بعد از گذشت دوسال از سرنگونی صدام بیش از صد نفراز کمپ تیف تصمیم می گیرند به ایران وآغوش خانواده هایشان باز گردند. این اقدام با حمایت و زیر نظر صلیب سرخ وسازمانهای حقوق بشری به اجراء گذاشته می شود. بسیاری از خانواده ها بعد از بازگشت نجات یافتگان به ایران متوجه می شوند که فرزندانشان سالیان سال چه فشارهای را از طرف رجوی تحمل کرده اند. تصمیم می گیرند هر طورشده فرزندانشان را از اشرف بیرون بکشند. آنها دست به اعتراض دربرابر مقر ملل متهد وحقوق بشر دربغداد می زنند. تا سازمانهای مدافع حقوق بشر به کمک فرزندانشان بشتابند. درواقع این اقدام تبدیل به آبرو ریزی بزرگ برای دستگاه رجوی شده و توجه همگان را به درون تشکیلات بسته رجوی جلب می کند.
12- باقی ماندن مجاهدین درلیست سازمانهای تروریستی امریکا واروپا واعلام مجددعدم اعتماد دولتها به این سازمان وسایر ارگانهای آن. مجاهدین بعد ازسرنگونی صدام وبه دلیل ازدست دادن تنها حامی خودشان درعراق بسیار نیاز پیدا می کنند تا توسط قدرتهای خارجی حمایت وپشتیبانی بشوند اما بقول خودشان راه بند لیست تروریستی کارد را به استخوان آنها رسانده واجازه نفس کشیدن را از آنها می گیرد. لذا سران مجاهدین تصمیم می گیرند تمام تلاش خودشان را برای برون رفت از لیست سیاه امریکا را بکار بگیرند. آنها باهزینه کردن پول های باد آورده دست به دامن هر کسی می شوند. اما از آنجا که درامریکا هیچ کس بالاتراز قانون نمی باشد. این تلاش آنها به بن بست کشیده می شود. نه تنها ازلیست تروریستی خارج نمیشوند بلکه دفتر شورای ملی مقاومت درواشینگتن هم بسته ومهر وموم می شود. همینطور از آنها به عنوان فرقه ای که حتی به نیروهای خودشان هم رحم نمی کنند نام برده می شود. سران مجاهدین وقتی می بینند همه درها درامریکا به رویشان بسته شده است تصمیم می گیرند این سرمایه گذاری را دراروپا شروع بکنند بخصوص که مریم دراروپا است ومی تواند با ظاهر خودش بسیاری را فریب بدهد. برای اینکار انگلیس را تنها انتخاب می دانند. از آن پس فعالیت گسترده ی را شروع می کنند. ابتداء وکلایی گران قیمت را به اختیار می گیرند وبا هزینه های عجیب غریب جلسات وملاقاتهای فراوانی را طراحی می کنند سپس با مقدمه ای که دراروپا واور چیده شده است افراد مورد نظر را با هزینه مالی سازمان به عراق واشرف می فرستند. درآنجا هم با سناریوی ازقبل ریخته شده کله پزی راه می اندازند. تا بگویند مناسبات سازمان استوار بر اختیار وانتخاب آگاهانه مبارزه می باشد. همینطور با مظلوم نمائی بگویند ببینید ما که اینقدر خوب هستیم، انقدر باسواد هستیم، می رقصیم، ویالون می زنیم، شیک پوش وکراواتی هستیم، میهمان نواز هستیم و…. پس ما تروریست نیستیم بیائید به راه حل سوم ما کمک کنید رژیم را سرنگون کنیم تا خانم رجوی حکومت رابه دست بگیرد. البته دراین راستا خیلی زیاد هم پیش رفتند وموفقیت های زیادی کسب کردند و ازاین موفقیت ها تا قطره آخر استفاده تبلیغاتی کردند وطوری وانمود کردند که گویا ازلیست تروریستی در آمدند. اما خیلی سریع حقایق روشن شد وبسیاری از کشورهای اروپای به این تبلیغات مجاهدین واکنش نشان دادند وتاکید کردند. آنها هنوزدرلیست هستند وسیاست ما درباره آنها تغییر نکرده است چون هیچ گونه تغییررفتاری درآنها دیده نمیشود.
13- فعال شدن سازمانها وتشکل های حقوق بشری برای نجات جوانان به بند کشیده شده توسط مجاهدین دراشرف این موضوع بعد از افشاگری های نجات یافتگان تحقق پیدا کرد. آنها توانستند با ملاقات های مختلف با احزاب وفعالان سیاسی کشورهای اروپائی ماهیت حقیقی رهبران مجاهدین را به طرفهای خارجی بشناسانند وبرای نجات دوستان اسیرشان درخواست کمک بکنند. دراین رابطه تعدادی از کانال های تلویزیونی یا رادیوهای بین المللی با افراد نجات یافته مصاحبه کردند. همینطور درداخل کشور نجات یافتگان درملاقات با نمایندگان حقوق بشری ماهیت ضد دمکراسی بودن رجوی را افشا کردند. بسیاری از این شخصیت ها بعد از ملاقاتها وشنیدن حرف نجات یافتگان قول همکاری وهمیاری دادند. اهمیت این ماده دراین است که صدای درگلو خفه شده جوانان به اسارت گرفته شده درطی سالیان طولانی توسط رجوی درعراق واشرف افشا شده وتوجه مراجع بین المللی وفعالان حقوق بشری را به درون تشکیلات عنکبوتی رجوی جلب کرده است این یک موفقیت بسیار با ارزشی است که تا قبل از سرنگونی صدام کسی نمی دانست.
14- شکایت خانواده محمدی درباره اسارت دخترشان سمیه دراشرف توسط سران مجاهدین به ارگانهای قضائی عراق باید حقیقتا تلاش این پدرومادرقهرمان را صد آفرین گفت. درافتادن با پروپاگاندای رجوی آن هم به صورت چنگ درچنگ با بی رحم ترین وسنگدلترین آدمهای روی زمین کار بسیار سخت وسنگین است. درکشوری که امنیت جانی برای شهروندان خودش وجود ندارد. آنها با به جان خریدن تمام خطرات ومارک های که مجاهدین برای باز نگه داشتن این پدرومادرقهرمان بکار می برند. کوتاه نیامند و می گویند یا به کشور کانادا باز نمی گردیم. یا به همراه دخترمان سمیه عراق نا امن را ترک خواهیم کرد. دراین باره همگان درجریان تلاشها وکوشش های این پدرومادر هستند حتی آنها ازیک سوقصد جان بدر بردند. مزدوران خریده شده توسط مجاهدین قصد ربودن وبه قتل رساندن آنها راداشتند. اما با هشیاری آنها توطئه مورد نظر شکست خورد. ودادگاه عراقی با درجریان قرارگرفتن ازاین طرح تروریستی. دستور جلب سه نفر از شکنجه گران وعاملان فشاردراشرف را صادر کرد. جانوران انسان نمائی مثل داوری، پارسائی و حسینی که درشکنجه وبه بند کشیدن روح وروان جوانان به اسارت گرفته دراشرف دست کمی ازابریشمچی، محدثین، توحیدی یا رجوی ندارند. این دستور بصورت کتبی صادر شده وبه پلیس قضائی ابلاغ شده است. اما از آنجا که امریکا درزمان خلع سلاح به مجاهدین قول حفاظت امنیتی داده است باید دراین باره آنها تصمیم بگیرند. درواقع توپ درزمین امریکائی ها است و حالا نوبت بازی آنها رسیده است. یعنی آقا وخانم محمدی کاری کردند که تعیین تکلیف مجاهدین درعراق سرعت وشتاب غیر قابل تصور پیدا کرده است. طوری که حتی می تواند دولت عراق را دربرابر امریکا قرار داده وبگویند. اگرشما امنیت درعراق را می خواهید باید اجازه دهید قانون اجراءشود.
15- بازشدن درب کمپ تیف و آغاز تصمیم امریکا برای پایان دادن به حضور مجاهدین درعراق دیر و زود دارد ولی سوخت وسوز ندارد. بعد ازگذشت چهارسال از راه اندازی کمپ تیف وتمام شرایط سخت وسنگین درآنجا وتمام اعتراض ها واعتصاب ها وانفرادی ها و… حالا دولت امریکا به این نتیجه رسیده است که کمپ تیف را برای چه نگه داشتیم. آنها درگروههای کوچک این افراد را درنقاط مختلف رها کردند. البته شرایط این افراد درعراق ناامن وبدون امکانات بسیار نگران کننده است اما به نظر من این عمل آینده بسیارروشنی دارد یعنی راه را برای نجات سایرین هموار می کند. همینطور به دولت امریکا وعراق کمک می کند تا با استفاده ازاین تجربه اشرف را هم برچینند. دراین باره کشورهای اروپائی شروع به همکاری خواهند کرد و به این افراد پناهندگی خواهند داد. البته شروع هرکاری همیشه سخت است. ولی تمام نشانه ها از حل مشکلات این پناه جویان واقعی را نشان می دهند. مجاهدین برای اینکه این راه کوبیده نشود ودرنهایت اشرف برچیده نشود فعالان ایرانی این کار بشر دوستانه را مورد حمله های شناخته شده خودشان قرار داده اند اما این قطاربه حرکت درآمده است وانتهای این مسیر به برچیده شدن اشرف ختم خواهد شد.
اینها نمونه های هستند که به نظر من بیانگرآغاز شمارش معکوس برای فروریختن دیوارهای اسارتگاه سازمان منفور رجوی می باشد. شاید موارد ونکاتی دیگری به نظر شما خوانندگان برسد که از نگاه من جامانده واز قلم افتاده باشد اما تک تک پیشرفت های ذکر شده. به همت نجات یافتگان وفعالین حقوق بشری به دست آمده است. واکنون که درمرحله پایانی وحساس آن هستیم. باید به همه فعالان این مسیر تبریک گفت وقدردانی کرد. البته این دست آوردها به رایگان بدست نیامدند. بلکه با به جان خریدن خطرات و مارک ها و تهمت ها ولجن پراکنی های مجاهدین بسیارگران بدست آمدند.
وحالا به روز ( ر ) وساعت ( س ) نزدیک می شویم. یعنی روز وساعت پایانی به بند کشیده شدگان دراشرف. بعد از گذشت سالیان طولانی بعضی ازنفرات سابقه بیش از بیست وپنج سال اسارت درجهنم رجوی رادارند. آنها به آغوش خانواده هایشان بازخواهند گشت ونجات پیدا خواهند کرد. بله زمستان خواهد گذشت وروسیاهی به رجوی ها خواهد ماند. آنها برای همیشه از دست مریم ومسعود با انقلاب ایدئولوژیک وشورای رهبری وشکنجه گرانشان خلاص می شوند. البته با چهرهای خسته وشکسته با موهای سفید شده وریخته. بدترازهمه با دلهای پارپاره شده ازجفای نا وطن پرستان رجوی ها که احتیاج به رسیدگی ومرحم خواهند داشت.
به امید آنروز که نزدیک است.
با احترام به خوانندگان – سالار

خروج از نسخه موبایل