دادخواهی خانم بتول سلطانی، به مراجع قانونی و قضایی عراق

دادخواهی خانم بتول سلطانی، عضو سابق سازمان مجاهدین خلق، به مراجع قانونی و قضایی عراق بر علیه این سازمان که در قرارگاه اشرف در عراق مستقر است
بنیاد سحر، بغداد، یازدهم مارس 2008
مقام محترم قضایی جمهوری عراق،
اینجانب بتول سلطانی، فرزند مرتضی، متولد 1965 در ایران، فعلا ساکن بغداد هستم. من در سال 1986 با آقای حسین مرادی در ایران ازدواج کرده و سپس همان سال به اتفاق همسرم به پاکستان رفتیم. در آنجا به سازمان مجاهدین خلق جذب شده و یک سال بعد یعنی در سال 1987 به دستور سازمان به عراق رفتیم. در سال 1991 به دستور سازمان از هم جدا شده و فرزندان خود را نیز باز به دستور سازمان در همان سال به اروپا فرستادیم. من و همسرم ابتدا در برابر این دستور مقاومت کرده و حاضر به جدا شدن از یکدیگر نبودیم ولی بالاخره ما را تحت فشارهای روانی زیاد مجبور به این کار و جدایی از فرزندانمان کردند.


دخترم هاجر مرادی متولد 1987 در پاکستان و پسرم میعاد مرادی متولد 1991 در عراق می باشند. در سال 1991 در حالیکه هاجر 5 ساله و میعاد 6 ماهه بود آنها را بعد از جدا کردن من و همسرم از من جدا کرده و به اروپا فرستادند و اجازه هیچگونه ارتباط با آنها را نیز به من ندادند. هنوز زمانی که دخترم با گریه و زاری از من جدا میشد را از خاطر نبرده ام و صورت معصوم پسر شش ماهه ام همچنان در مقابل چشمانم است.
بعدا مطلع شدم که دخترم با نام مستعار ستاره خبازان در سوئد و نزد یک خانواده ایرانی در جنوب این کشور اقامت گزیده و در حال حاضر در شمال این کشور در دانشگاه تحصیل میکند و اما پسرم توسط یک خانواده از عراق به هلند برده شد که بعد از مدتی او را گرفته و به خانواده دیگری سپرد ولی آنها دچار مشکل شده و وی را به یتیم خانه تحویل دادند که در حال حاضر نهایتا در یک مرکز نگهداری از جوانان در هلند اقامت دارد. من هیچگونه رد و آدرسی از آنها ندارم و حتی نمیدانم تا چه حد مرا میشناسند. سازمان اطلاعی از آنها به من نداده و امکان هیچگونه ارتباطی را با آنها ندارم.
طی مدتی که در سازمان در عراق بودم اجازه ارتباط با خانواده ام در ایران داده نمیشد و در نتیجه پدرم چهار سال پیش به دلیل فشارهای روحی و عصبی در اثر بی اطلاع بودن از وضعیت من فوت کرد و مادرم هم به شدت مریض شده و در سوگ دوری از من نشسته است.
من سال گذشته یعنی در سال 2006 از قرارگاه اشرف فرار کرده و به قرارگاه امریکایی ها موسوم به TIPF رفتم. سپس در 14 ژانویه 2008 از TIPF خارج شده و به بغداد آمدم که عازم خارج از کشور شوم ولی قبل از هر چیز میخواهم به شکایتم توسط دستگاه قضایی عراق رسیدگی فوری شود.
میخواهم خانواده و هویت از دست رفته ام را باز پس گیرم. از بابت از دست دادن پدرم و مریضی مادرم و جدایی همسر و دو فرزندم و تلف شدن 20 سال عمرم که قطعا هیچ قیمتی نمیتوان بر روی آن گذاشت و به هیچ وجه قابل جبران نیست از سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن که مسبب این مسائل بوده اند شکایت دارم. من میخواهم که سازمان مجاهدین خلق از طریق مراجع قانونی در عراق وادار شود تا رد و نشانی فرزندان من را به من داده و همچنین امکان ملاقات با شوهرم را فراهم آورد.
پیشاپیش از همکاری صمیمانه شما متشکرم.

خروج از نسخه موبایل